Abstract Original Article
Storytelling, a new approach in empowering mothers
in the prevention of childhood accidents
Zahra Vahdaninya1
, Maryam Nakhaei2

, Gholamreza Sharifzadeh3

,
Ahmad Nasiri2

,Bibi Fatemeh Baghernejad Hesari3
1Corresponding author; Social determinants of health research center, Birjand University of Medical Sciences, Birjand, Iran. Tel:+985632395461 Fax: +985632445672 E-mail: vahdane@bums.ac.ir
2 Department of Nursing, Faculty of Nursing and Midwifery, Birjand University of Medical Sciences, Birjand, Iran
3 Social determinants of health research center, Birjand University of Medical Sciences, Birjand, Iran
 |
Citation Vahdaninya Z, Nakhaei M, Sharifzadeh G, Nasiri A, Baghernejad Hesari BF. [Storytelling, a new approach in empowering mothers in the prevention of childhood accidents]. J Birjand Univ Med Sci. 2019; 26(2): 176-85. [Persian]
http://doi.org/10.32592/JBirjandUnivMedSci.2019.26.2.109
Received: December 23, 2017 Accepted: May 6, 2018 |
ABSTRACT
Background and Aim: Children due to specific physiological and behavioral characteristics, more than others are at risk of accidents and need care by an adult; therefore, the present study aims to investigate the effect of education in two methods, storytelling and self-learning have been done on the ability of mothers to prevent children's accidents.
Materials and Methods: The present research is a randomized field trial study which was performed on 60 mothers with children aged 1 to 59 months. The research tool is a researcher-made questionnaire whose validity and reliability have been proven. Meetings for training the principles of preventing the common accidents in the province in two "storytelling" and "self-learning" methods were held in 24 training sessions. data analysis was performed by Chi-square, Fisher test, Independent t-test, Bonferroni post hoc and repeated ANOVA tests at α=0.05
Results: Both training methods significantly enhanced the empowerment score of the mothers compared to before (P<0.001). Comparing two methods, although there was no significant difference in the mean of power score changes before and the immediately after the intervention, but the average of changes in the score three months later showed a significant difference before and immediately after that and storytelling could have a more effective effect on improving the ability of mothers three months after intervention (P=0.02) and immediately thereafter (P=0.04).
Conclusion: Education in both ways can lead to mothers' ability; however, due to reduced ability score after three months in the self-learning group, storytelling is more effective in mothers.
Key Words: Storytelling; Self-Learning; Childhood Accidents
مقاله اصیل پژوهشی
داستانگویی، روشی نوین برای توانمندسازی مادران
در زمینه پیشگیری از حوادث کودکان
زهرا وحدانینیا[1]،
مریم نخعی[2]
، غلامرضا شریفزاده[3]
،
احمد نصیری2
، بیبی فاطمه باقرنژاد حصاری3
چکیده
زمینه و هدف: کودکان بهدلیل ویژگیهای فیزیولوژیکی و رفتاری خاص، بیش از سایرین در معرض حوادث بوده و نیازمند مراقبت از سوی یک فرد بالغ هستند؛ بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش به دو روش داستانگویی و خودآموز بر توانمندی مادران در زمینه پیشگیری از حوادث کودکان صورت پذیرفته است.
روش تحقیق: پژوهش حاضر یک مطالعه کارآزمایی میدانی تصادفیشده است که بر روی 60 مادر دارای کودک 1 تا 59 ماهه اجرا گردید. ابزار پژوهش یک پرسشنامه محققساخته است که روایی و پایایی آن به اثبات رسیده است. جلسات آموزشی در قالب ۲۴ جلسه آموزش اصول پیشگیری از حوادث شایع استان، به دو روش داستانگویی و خودآموز اجرا شد. تجزیه و تحلیل دادهها بهوسیله آزمونهای آماری کایاسکوئر، فیشر، تیتست مستقل، تعقیبی بنفرونی و آزمون آنالیز واریانس تکرارشده در سطح 05/0=
α صورت پذیرفت.
یافتهها: هر دو روش آموزشی، نمره توانمندی مادران را نسبت به قبل بهصورت معنیداری ارتقا داد (001/0
P<). در مقایسه دو روش، اگر چه میانگین تغییرات نمره توانمندی، قبل و بلافاصله پس از مداخله تفاوت معنیداری نداشت، اما میانگین تغییرات نمره سه ماه بعد نسبت به قبل و بلافاصله بعد از آن تفاوت آماری معنیداری را نشان داد و داستانگویی توانست اثربخشی بیشتری بر ارتقای توانمندی مادران سه ماه پس از مداخله نسبت به قبل (02/0=
P) و بلافاصله بعد از آن (04/0=
P) داشته باشد.
نتیجهگیری: آموزش به هر دو روش میتواند منجر به توانمندی مادران گردد؛ ولی با توجه به کاهش نمره توانمندی پس از سه ماه در گروه خودآموز، داستانگویی روش مؤثّرتری در مادران است.
واژههای کلیدی: داستانگویی؛ خودآموز؛ حوادث کودکان
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند. 1398؛ 26(2): 176-85.
دریافت: 02/10/1396 پذیرش: 16/02/1397
مقدمه
حوادث همواره در طول تاریخ از عوامل مهم مرگ و ناتوانی بشر بهشمار میرفتهاند؛ به طوری که اولین علت مرگ در گروه سنّی زیر 40 سال بهدلیل حوادث بوده و سالانه بیش از 5میلیون نفر به این علت میمیرند (1). در بین گروههای سنّی، کودکان بیش از سایر گروهها در معرض خطر حوادث قرار دارند و حوادث خانگی با توجه به مدت طولانی که آنها در خانه بهسر میبرند، بیشتر از سایر انواع حوادث آنها را تهدید میکند؛ چرا که با وجود خطرات موجود در خانه، والدین اغلب محیط خانه را محیطی امن برای کودکان میدانند؛ در حالی که کودک با توجه به محدودیتهای فیزیولوژیکی، تکاملی و رفتاری خاص خود بیشتر از سایر اعضای خانواده در معرض خطر حوادث خانگی قرار دارد. بیش از 50درصد حوادث کودکان، در گروه سنّی زیر 5 سال رخ میدهد (2)؛ در این راستا مطالعهای در اهواز نیز شیوع حوادث در کودکان زیر 5 سال را 40 درصد گزارش کرد (3).
حوادث با وجود اینکه با مرگ و ناتوانی همراه هستند، با آموزش والدین و مراقبین کودک، به سهولت قابل پیشگیریاند؛ به طوری که بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت (
WHO)، تعداد 2300 مورد مرگ کودک در روز را میتوان با آموزش مراقبین پیشگیری نمود (4). مراقبین کودک در واقع عامل خودمراقبتی کودک بهشمار میروند؛ چرا که خودمراقبتی، رفتاری حاصل از توانمندی فرد و تقاضای خودمراقبتی در اوست (5) و این در حالی است که کودک با توجه به محدودیتهایی که در ویژگیهای رفتاری و فیزیولوژیکی خود دارد، توان خودمراقبتی کافی نداشته و تقاضای خودمراقبتی نیز در وی شکل نگرفته و نیازمند دریافت مراقبت از سمت یک شخص توانمند است. در میان مراقبین کودک، مادر بیشترین زمان را در کنار کودکش میگذراند و مهمترین عامل خودمراقبتی او به شمار میرود؛ بنابراین با توانمندسازی مادر میتوان بستر سلامت کودکی را که نقص خودمراقبتی دارد، فراهم نمود. پژوهشگران نیز در مطالعات خود اهمیت نقش مادران در پیشگیری از حوادث کودکان را مورد تاکید قرار دادهاند (8-6).
آموزش، مبنای همه یادگیریهاست که با هدف تغییر رفتار فرد صورت میگیرد. آموزش با روشهای مختلفی ارائه میشود که آموزشدهنده میتواند بر اساس امکانات موجود، خصوصیات، شرایط و نیاز فراگیر، یک روش را انتخاب نماید (9). داستانگویی، یکی از روشهای آموزشی است که نیاز به امکانات زیادی نداشته و با وجود سهولت اجرا میتواند باعث ایجاد تغییری ماندگار در نگرش و رفتار افراد گردد. در این راستا، در مطالعهای کاهش معنیدار افسردگی کودکان بهدنبال داستانگویی نشان داده شد و بیان گردید که این تغییر پس از 6 ماه نیز پایدار میباشد (10). علاوه بر روشهای آموزشی، برخی از رسانهها نیز با وجود امکانات محدود و هزینه کم، در توانمندسازی افراد نقش مؤثّری دارند؛ بهعنوان مثال بستههای آموزشی در کنار فرآیند آموزش، امروزه کاربرد زیادی دارند. یکی از انواع بستههای آموزشی، استفاده از کتابچه بهصورت نوشتاری است که در کشور ما کاربرد زیادی دارد. این بستهها با وجود ارزانقیمت بودن، جذاب و از نظر علمی معتبر بوده و با امکانات کمتر نسبت به برخی از رسانههای دیگر آماده میشوند و یک منبع ارزان برای خودآموزی گروههای هدف بهشمار میروند. (9)
با توجه به آنکه حوادث خانگی برای کودکان از میزان بروز بالایی برخوردار است، توانمندسازی والدین میتواند در پیشگیری از این حوادث مؤثر باشد. همچنین با وجود سیر فزاینده مطالعات انجامشده در این زمینه، در جستجوهای پژوهشگران این مطالعه در پایگاههای اطلاعاتی، مطالعهای در زمینه تأثیر دو روش داستانگویی و خودآموز بر توانمندسازی مادران در زمینه پیشگیری از حوادث یافت نشد. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی تأثیر آموزش به دو روش داستانگویی و خودآموز بر توانمندی مادران بهعنوان مهمترین عامل خودمراقبتی کودک، در زمینه پیشگیری از حوادث شایع استان انجام شد.
روش تحقیق
پژوهش حاضر یک مطالعه کارآزمایی میدانی تصادفیشده است که بر روی 60 مادر دارای کودک 59-1 ماهه و در 4 پایگاه خدمات جامع سلامت شهر بیرجند اجرا گردید. تعداد افراد نمونه، با توجه به مطالعه سجادی هزاوه (11) و بر اساس فرمول (1) محاسبه گردید. بر اساس محاسبات انجامشده، تعداد نمونه مورد نیاز در هر گروه طبق فرمول یک، 27 نفر محاسبه شد که برای افزایش دقت و با توجه به احتمال ریزش نمونهها، در نهایت این تعداد برای هر گروه 30 نفر در نظر گرفته شد.
فرمول (1):

شرایط ورود به مطالعه شامل: تحت پوشش مراکز تعیینشده بودن، دارابودن حداقل یک کودک در محدوده سنّی یک تا 59 ماه، تمایل و رضایت برای شرکت در مطالعه، دارابودن حداقل سواد خواندن و نوشتن، عدم شرکت در کلاسهای آموزشی پیشگیری از حوادث طی یک سال گذشته، عهدهدار بودن وظیفه مراقبت از کودک حداقل 16 ساعت در روز، مطلقه یا بیوه نبودن، عدم وجود سابقه بستری مادر در بیمارستان بهدلیل بیماریهای روانی، عدم وجود سابقه وقوع حوادث مربوط به کودکان در خانواده و عدم وجود سابقه بیماریهای زمینهای مانند: اوتیسم، بیشفعالی تشخیص داده شده، عقبماندگی ذهنی و اختلالات تکاملی شدید در کودک 1 تا 59 ماهه خانواده بود.
برای انتخاب نمونه مورد نیاز، ابتدا شهر بیرجند به دو منطقه جغرافیایی شمال و جنوب شهر تقسیم شد؛ سپس لیست پایگاههای بهداشتی هر منطقه از مرکز بهداشت شهرستان استخراج گردید. در هر منطقه، بهصورت تصادفی ساده یک پایگاه بهداشتی برای هر روش، در نظر گرفته شد. در هر پایگاه، اسامی مادران واجد شرایط ورود به مطالعه، لیست شده و 60 نفر بر اساس معیارهای ورود به مطالعه و بهصورت تصادفی از این لیست انتخاب گردید و از طریق تماس تلفنی از آنها برای ورود به مطالعه دعوت به عمل آمد. در ادامه، شیوه مطالعه برای افراد دعوتشده شرح داده شد و با جایگزیننمودن مادرانی که تمایل به شرکت در مطالعه نداشتند، تعداد 60 نفر با رضایت آگاهانه و بهصورت داوطلبانه وارد مطالعه گردیدند.
ابزار مورد استفاده در این مطالعه یک پرسشنامه محققساخته در سه حیطه آگاهی، نگرش و عملکرد و در رابطه با چهار موضوع سوختگی، غرقشدگی، خفگی و مسمومیت بود. قسمت اول پرسشنامه دربرگیرنده 9 سؤال در رابطه با اطلاعات دموگرافیک بود و در قسمت دوم 22 سؤال حیطه آگاهی در 4 موضوع غرقشدگی (5 سؤال)، خفگی (5 سؤال)، سوختگی (6 سؤال) و مسمومیت (6 سؤال) قرار داشت. در این قسمت به پاسخهای درست امتیاز «1» و به پاسخهای اشتباه امتیاز «صفر» تعلق میگرفت و در مجموع فرد میتوانست از 0 تا 22 نمره کسب نماید. قسمت سوم شامل 24 سؤال حیطه نگرش، در موضوعات غرقشدگی (6 سؤال)، خفگی (6 سؤال)، سوختگی (7 سؤال) و مسمومیت (5 سؤال) بود که بر اساس مقیاس پنجگزینهای لیکرت (خیلیموافقم، موافقم، نظری ندارم، مخالفم و خیلیمخالفم) طراحی شده بود. نمرهبندی این قسمت از 5 تا 1 بر حسب نوع سؤال بود؛ بهطوری که در مجموع فرد میتوانست حداکثر 120 و حداقل 24 نمره کسب نماید. قسمت چهارم شامل 27 سؤال حیطه عملکرد در موضوعات غرقشدگی (6 سؤال)، خفگی (6 سؤال)، سوختگی (7 سؤال) و مسمومیت (5 سؤال) و بر اساس مقیاس 5گزینهای لیکرت (همیشه، اغلب اوقات، گاهی، بهندرت و هرگز) بود که نمرهبندی آن از 1 تا 5 بر حسب نوع سؤال بود؛ به طوری که در مجموع فرد میتوانست از 27 تا 135 نمره کسب نماید. نمره توانمندی مادران نیز با جمع این نمرات محاسبه شده و فرد میتوانست از 51 تا 277 نمره کسب نماید (جدول 1).
روایی این پرسشنامه با استفاده از روش اعتبار صوری و محتوا و با نظر 10 نفر از اعضای هیئت علمی دانشکده پرستاری و مامایی، دانشکده بهداشت و مرکز فوریتهای پزشکی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند و کارشناسان ستادی مرکز بهداشت استان مورد بررسی قرار گرفت و
CVR و
CVI در تمام آیتمها بالاتر از 9/0 تعیین گردید. برای تأیید پایایی، قبل از شروع مطالعه پرسشنامه توسط 20 نفر از افرادی که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند اما در مطالعه حاضر وارد نشده بودند، تکمیل و همسانی درونی سؤالات از طریق آزمون آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت که در تمام موارد بالاتر از 8/0 تعیین گردید.

قبل از شروع مداخله نمره اولیه آگاهی، نگرش و عملکرد مادر با استفاده از پرسشنامه مذکور اندازهگیری و نیازهای آموزشی مادر بهعنوان عامل خودمراقبتی کودک محاسبه شد و از کسانی که به تمام سؤالات مربوط به یک موضوع پاسخ صحیح نداده بودند، برای شرکت در جلسات مربوط به آن موضوع، دعوت به عمل آمد (تنها مادرانی در جلسات آموزشی شرکت داده شدند که کمتر از 100% نمره را در آن موضوع آموزشی کسب نموده بودند). محتوای آموزشی بر اساس نیازهای شناساییشده مادران قبل از مداخله و با استناد به منابع معتبر علمی، تهیه شد و سناریوهای مربوط به شایعترین حوادث کودکان در استان خراسان جنوبی، بهصورت داستان تدوین گردید. کتابچههای آموزشی نیز در چهار موضوع سوختگی، غرقشدگی، آسپیراسیون و مسمومیت کودکان و بر اساس دستورالعملها و منابع آموزشی معتبر تهیه شد و توسط کمیته فنی بررسی رسانههای معاونت بهداشتی دانشگاه، با کد 05/93 مورد تأیید قرار گرفت. در مرحله بعد، مداخلات آموزشی در مدت یک هفته و در طول چهار جلسه 20 دقیقهای در هر پایگاه اجرا گردید. شرکتکنندگان در کارگاهها تعداد 30 نفر مادر در هر جلسه بودند و آموزشها توسط یک نفر مدرس با مدرک کارشناسی پرستاری صورت میگرفت. بلافاصله پس از پایان جلسات آموزشی و فرصت مطالعه خودآموز و همچنین سه ماه بعد از آن نیز پرسشنامهها در اختیار شرکتکنندگان قرار گرفت و توسط آنها تکمیل گردید.
تجزیه و تحلیل دادهها بهوسیله آزمونهای آماری کایاسکوئر، فیشر، تیتست مستقل، تعقیبی بنفرونی و آزمون آنالیز واریانس تکرارشده در سطح 05/0=α صورت پذیرفت. این مقاله از پایاننامه کارشناسی ارشد آموزش پرستاری با کد اخلاق
Ir.bums.REC.1394.424 استخراج گردیده است.
یافتهها
میانگین سن مادران در دو گروه خودآموز و داستانگویی به ترتیب: 2/5±47/29 و 3/5±70/29 سال و میانگین سن کودکان در دو گروه بهترتیب: 20/16±51/19 (میانه 16) و 16±26/20 (میانه 13) ماه بود. دو گروه از نظر میانگین سنّی مادر، میانگین سنّی کودک و سایر متغیرهای دموگرافیک همسان بودند و تفاوت معنیداری نداشتند (جدول 2).
تحلیل یافتهها نشان داد، آموزش بهروش داستانگویی توانست بلافاصله و سه ماه بعد از مداخله، نمره کل آگاهی، نگرش و عملکرد مادران را بهطور معنیداری در کلیه موضوعات افزایش دهد؛ بهطوری که بررسی نتایج پس از سه ماه نیز پایداری نمرات را در نمره نگرش و عملکرد نشان داد؛ هر چند نمره آگاهی گروه هدف سه ماه بعد از مداخله کاهش یافت. همچنین آموزش بهروش خودآموز نیز توانست بلافاصله و سهماه بعد از مداخله، نمره کل آگاهی، نگرش و عملکرد مادران را بهطور معنیداری در کلیه موضوعات افزایش دهد؛ هر چند بررسی نتایج پس از سه ماه، کاهش معنیدار این نمرات را در هر سه حیطه آگاهی، نگرش و عملکرد نشان داد.
در مقایسه تغییرات میانگین نمرات قبل و سه ماه بعد از مداخله بین دو گروه مداخله نیز افزایش نمره کل آگاهی مادران در گروه داستانگویی بهطور معنیداری بیشتر از گروه خودآموز بود؛ ولی در زمینه تغییر نگرش و عملکرد، تفاوت معنیداری بین دو روش وجود نداشت. همچنین در بررسی تغییرات نمره کل توانمندی مادران قبل و سه ماه بعد از مداخله، نمره کل توانمندی مادران در گروه داستانگویی بهطور معنیداری بیشتر از گروه خودآموز بود (جداول 3 و 4).
جدول 2- مقایسه مشخصات دموگرافیک در دو گروه داستانگویی و کتابچهآموز
متغیّر |
روش |
نوع آزمون |
سطح معنیداری
آزمون تیتست مستقل، کایاسکوئر یا فیشر |
داستانگویی
(درصد) تعداد |
کتابچه آموزشی
(درصد) تعداد |
جنس
(%) فراوانی |
پسر |
(37%) 10 |
(63%) 17 |
آزمون کای اسکوئر |
16/0 |
دختر |
(63%) 17 |
(37%) 10 |
تحصیلات مادر
(%) فراوانی |
نهضت و ابتدایی |
(8/14%) 4 |
(4/7%) 2 |
آزمون فیشر |
51/0 |
راهنمایی و متوسطه |
(1/48%) 13 |
(1/48%) 13 |
تحصیلات دانشگاهی |
(37%) 10 |
(4/44%) 12 |
وضعیت شغل
(%) فراوانی |
خانهدار |
(4/70%) 19 |
(5/81%) 22 |
آزمون کایاسکوئر |
38/0 |
شاغل |
(6/29%) 8 |
(5/18%) 5 |
رتبه تولد کودک
(%) فراوانی |
اولین فرزند |
(1/48%) 13 |
(1/48%) 13 |
آزمون کایاسکوئر |
64/0 |
سن مادر
(سال) |
M±SD |
3/0±57/29 |
2/5±47/29 |
تیتست مستقل |
55/0 |
سن کودک
(ماه) |
M±SD |
26/14±92/17
میانه=13 |
20/16±51/19
میانه=16 |
تیتست مستقل |
12/0 |
جدول 3- مقایسه میانگین نمره آگاهی، نگرش، عملکرد و توانمندی مادران قبل، بعد و سه ماه بعد از مداخله، در گروه خودآموز و داستانگویی
گروه متغیر |
زمان |
سطح معنیداری آزمون آنالیز واریانس تکرارشده |
سطح معنیداری آزمون تعقیبی بنفرونی |
|
قبل از مداخله |
بعد از مداخله |
سه ماه بعد از مداخله |
|
قبل با بلافاصله بعد از مداخله |
قبل با سه ماه بعد از مداخله |
بلافاصله و سه ماه بعد از مداخله |
|
داستانگویی (27N=)
|
آگاهی |
7/2±77/12 |
6/1±22/19 |
4/3±5/17 |
0001/0< |
0001/0< |
0001/0< |
007/0 |
|
نگرش |
10±7/90 |
7/8±25/98 |
10±18/99 |
002/0 |
004/0 |
0001/0< |
- |
|
عملکرد |
6/9±9/112 |
7/11±11/119 |
10±18/99 |
0001/0< |
003/0 |
0001/0< |
03/0 |
|
توانمندی |
8/19± 271 |
20±294 |
7/12±301 |
0001/0< |
0001/0< |
0001/0< |
- |
|
خودآموز (27N=)
|
آگاهی |
8/2±44/14 |
6/1±9/18 |
2/3±66/17 |
0001/0< |
0001/0< |
0001/0< |
03/0 |
|
نگرش |
33/11±44/90 |
9/9±96/98 |
5/9±51/97 |
003/0 |
003/0 |
0001/0< |
- |
|
عملکرد |
4/10±9/119 |
3/7±9/126 |
3/7±125 |
0001/0< |
0001/0< |
01/0 |
- |
|
توانمندی |
5/21± 281 |
20±302 |
18±298 |
0001/0< |
0001/0< |
0001/0< |
- |
|
جدول 4- مقایسه میانگین تغییرات نمره آگاهی، نگرش عملکرد و توانمندی مادران قبل ، بعد و سه ماه بعد از مداخله، در گروه خودآموز و داستانگویی
بحث:
سطح معنیداری آزمون تیتست مستقل |
روش |
حیطه و زمان |
خودآموز
(27N=)
( ) |
داستان گویی
(27N=)
( ) |
008/0 |
8/2±5/4 |
2/1±8/0 |
قبل و بعد از مداخله |
تغییرات نمره آگاهی |
4/0 |
03/3±2/1- |
8/2±6/1- |
بعد و سه ماه بعد از مداخله |
05/0 |
5/3±2/3 |
4/3±8/4 |
قبل و سه ماه بعد از مداخله |
9/0 |
4/13±5/8 |
3/12±4/7 |
قبل و بعد از مداخله |
تغییرات نمره نگرش |
5/0 |
9±44/1- |
8±9/0 |
بعد و سه ماه بعد از مداخله |
6/0 |
6/9±07/7 |
10±4/8 |
قبل و سه ماه بعد از مداخله |
8/0 |
5/7±7 |
5/9±1/6 |
قبل و بعد از مداخله |
تغییرات نمره عملکرد |
01/0 |
06/6±8/1- |
11±8/4 |
بعد و سه ماه بعد از مداخله |
09/0 |
8/9±1/5 |
7/11±11 |
قبل و سه ماه بعد از مداخله |
7/0 |
5/17±4/21 |
3/18±85/23 |
قبل و بعد از مداخله |
تغییرات نمره توانمندی |
04/0 |
35/15±5/4- |
7/17±29/6 |
بعد و سه ماه بعد از مداخله |
02/0 |
2/17±85/16 |
9/13±14/30 |
قبل و سه ماه بعد از مداخله |
کودکان در سنین کودکی با توجه به محدودیتهای فیزیولوژیکی، رفتاری و تکاملی خود، به مراقبتِ یک عامل خودمراقبتی دیگر نیاز دارند (12) که این امر اهمیت مادران را در مراقبت از کودک روشن میسازد تا آنجا که در مطالعات مختلفی نیز بر آن تاکید گردیده است (8-6).
یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که نمره آگاهی پس از مداخله نسبت به قبل از آن، در هر دو روش بهطور معنیداری افزایش داشته است؛ هر چند که هیچیک از این دو روش نتوانستند در یادداری پس از 3ماه موفق باشند. همچنین در بررسی نمرات قبل و سه ماه بعد نیز روش داستانگویی بهطور معنیداری بالاتر از روش خودآموز، نمره دانش مادران را ارتقا داد. در زمینه تأثیر داستانها بر نمره آگاهی مخاطبین،
Falavigna نیز در مطالعهای نشان داد که آموزش بهوسیله نمایش حوادث، توانست دانش گروه هدف را بلافاصله پس از مداخله افزایش دهد؛ ولی این دانش پس از 5 ماه کاهش یافت (13). اما غیر همسو با این مطالعه و مطالعه حاضر،
Christiansen در مطالعه خود بیان نمود که آموزش بهروش داستانگویی میتواند علاوه بر حمایت قابل توجه از یادگیری، فرصت یادگیری پایدارتر را نیز برای مخاطبین فراهم نماید (14)، در رابطه با تأثیر آموزش بهروش خودآموز نیز مطالعات بسیاری، به اثربخشی جزوات و کتابچههای آموزشی بر سطح دانش گروه مخاطب اشاره نمودهاند (17-15).
یافتههای مطالعه حاضر همچنین نشان داد که نمره نگرش، عملکرد و توانمندی مادران پس از مداخله نسبت به قبل از آن در هر دو گروه بهطور معنیداری افزایش یافت؛ هر چند روش خودآموز بر خلاف روش داستانگویی، نتوانست این نمرات را 3 ماه بعد از مداخله حفظ نماید. در مقایسه تأثیر دو روش آموزشی نیز در ارتقای نگرش مادران پس از سه ماه، بین دو گروه تفاوت معنیداری وجود نداشت؛ ولی در مقایسه نمرات عملکرد و نمره کل توانمندی مادران، روش داستانگویی بهطور معنیداری بهتر از روش خودآموز، این نمرات را ارتقا بخشید. در مطالعه
Morrongiello نیز مداخله آموزشی در زمینه حوادث واقعی کودکان، منجر به افزایش نگرش و تعهد مادران در مراقبت از کودکان گردید (18) که این نتیجه با نتایج مطالعه
Christiansen که در آن داستانهای دیجیتال تأثیری در تغییر نگرش گروه هدف نداشت، ناهمسو است (14). در زمینه تأثیر داستانها بر حیطه عملکرد گروههای هدف، نیکمنش نشان داد که روش قصهگویی باعث تغییر سبک اسناد گروه هدف از بدبینی به خوشبینی شده و کاربرد این روش منجر به پایداری نسبی اثرات آن بعد از 6 ماه گردید (10). همچنین در مطالعه
Al-Mansour، داستانسرایی با صدای بلند تأثیر مثبتی بر موفقیت گروه هدف در درک و خواندن زبان انگلیسی داشت (19). علاوه بر مطالعه
Al-Mansour، تأثیر داستانگویی بر عملکرد گروه هدف در مطالعه
Oieserkani Ravary و همکاران نیز به اثبات رسیده است (20)؛ این در حالی است که در مطالعه
Schneider داستانها بر توانایی کودکان 9-7 سال در استفاده از عبارات اشاره، معرفی شخصیتها و اشیاء تأثیری نداشتند (21).
ﻗﺼﻪﮔﻮﻳﻲ ﻳﻜﻲ از روشﻫﺎی آﻣﻮزﺷﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪای از ﻣﻔـﺎﻫﻴﻢ ﭘﻴﭽﻴــﺪه را ﺑــﻪ ﻣﺨﺎﻃــﺐ ﻣﻨﺘﻘــﻞ نموده و ﺑﺮاﻧﮕﻴﺰﻧﺪه است. این ﻫﻮﺷــﻴﺎری و اﻧﮕﻴــﺰش نیز ﺑﺎﻋــﺚ ﺗﻮﺟــﻪ، و ﺗﻮﺟــﻪ ﺑﺎﻋــﺚ درک ﻣﻮﺿــﻮع ﻣــﻲﺷــﻮد که خود باعث میشود تا در قصهﮔﻮﻳﻲ، ﺷﻨﻮﻧﺪه ﺗﺎ پایان قصه ﻫﻮﺷﻴﺎر و ﺑﺎاﻧﮕﻴﺰه بماند (14). از طرف دیگر بر اساس مدل
1HAPA، در اتخاذ رفتار بهداشتی، طیکردن دو مرحله انگیزه رفتار و اتخاذ رفتار، الزامی است (5). با توجه به تأثیرپذیری بالای نگرش از عواطف و تجربیات، به نظر میرسد که داستانهای بیانشده در زمینه حوادث کودکان با تحت تأثیر قراردادن عواطف مادر و به عاریت نهادن یک تجربه دراماتیک، توانستهاند گامهای اولیه و مهمی را برای ایجاد نگرش بردارند و این عوامل حتی توانسته است با گذشت 3ماه از مداخله، اثربخشی خود را افزایش دهند و این در حالی است که روش خودآموز نتوانسته است عواطف مادران را در این حیطه تحت تأثیر قرار دهد. همچنان که در مطالعه دﺑﻴﺮی نیز آﻣﻮزش از ﻃﺮﻳﻖ ﺟﺰوات آموزشی، بر نگرش گروه هدف تأثیری نداشته است (22). بنابراین با توجه به نقش قصهها در ایجاد توجه، انگیزه و درک موضوع و همچنین با تکیه بر مدل
HAPA، به نظر میرسد در مطالعه حاضر نیز بیان حوادث واقعی با تحریک عواطف مادران توانسته است باعث ایجاد انگیزه شود که این انگیزش نیز اتخاذ رفتار صحیح بهداشتی را در پی داشته است. این در حالی است که روش خودآموز علیرغم تأثیر اولیهای که بر بهبود عملکرد مادران داشته، نتوانسته است این تغییر رفتار را بهصورت پایدار حفظ نماید؛ هر چند در مطالعات مختلفی به اثربخشی جزوات آموزشی بر عملکرد مادران اشاره شده است (23). همچنین با توجه به اینکه نمره کل توانمندی در مطالعه حاضر از مجموع نمرات آگاهی، نگرش و عملکرد مادران محاسبه گردیده است، برتری روش داستانگویی را بر روش خودآموز میتوان اینگونه تبیین نمود که برای داشتن انتخابی آزاد و آگاهانه، فرد میبایست با دیدگاه و نگرشی صحیح، انگیزش لازم برای پرداختن به خودمراقبتی را داشته (انگیزه) و اطلاعات کافی در مورد یک موضوع داشته باشد (دانش) تا بهوسیله کسب دانش، مهارتهای لازم را برای ارزیابی وضعیت، تصمیمگیری و در نهایت توانمندی لازم را برای خودمراقبتی کسب نماید (5). چنانچه در مطالعه حاضر نیز داستانگویی بهدلیل مزایای این روش در ایجاد یادگیری پایدار، ﻗﺪرت زیﺎد در ایﺠﺎد اﻧﮕﯿﺰه، ﻧﮕﺮش ﺟﺪیﺪ، ﭘﯿﺪایﺶ و ﺑﺮوز رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻣﻄﻠﻮب، درک ﺑﻬﺘﺮ ارزشﻫﺎ و ﺗأیﯿﺪ ﺑﺎورﻫﺎی درﺳﺖ و ﻧﻔﯽ ﺑﺎورﻫﺎی ﻏﻠﻂ، ﻣﺪّ ﻧﻈﺮ ﻗﺮاردادن ﺑﺎورﻫﺎی ﺧﻮب و ﺗﺸﻮیﻖ ﻓﺮاﮔﯿﺮان و ﻣﺮدم ﺑﺮ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﻪ ﻧﮑﺎت و ﺑﺎورﻫﺎی ﺧﻮب، ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺧﻼﻗﯿﺖ در ﻓﺮاﮔﯿﺮان، کمک ﺑﻪ ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی، ﺗﻐﯿﯿﺮ یﺎ اﺳﺘﺤﮑﺎم اﻧﮕﯿﺰهﻫﺎ و ﻧﮕﺮش ﻓﺮاﮔﯿﺮان و در ﻧﻬﺎیت ایﺠﺎد رﻓﺘﺎر ﻣﻄﻠﻮب (24) توانسته است در کنار اجرای آسان خود، یک روش اثربخش در آموزش مخاطبین باشد.
نتیجهگیری
آموزش به هر دو روش خودآموز و داستانگویی در افزایش توانمندی مادران در زمینه پیشگیری از حوادث مؤثّر است؛ هر چند بیان داستان حوادث واقعی رخ دادهشده برای کودکان در کلاسهای آموزشی، در مقایسه با روش خودآموز میتواند تأثیر بالاتری در ایجاد توانمندی مادران و پایداری آن داشته باشد. بنابراین با توجه به کمهزینه و اثربخشبودن روش داستانگویی ، میتوان استفاده از این روش را در برگزاری کلاسهای آموزشی پیشگیری از حوادث در اولویت قرار داد؛ هر چند در صورت عدم امکان برگزاری کلاسهای حضوری و در شرایط اضطراری، استفاده از بستههای آموزشی و آموزش مادران بهروش خودآموز نیز از اثربخشی مطلوبی برخوردار بوده و چهبسا گنجاندن حوادث واقعی در این بستهها تأثیر آن را هر چه بیشتر افزایش خواهد داد.
تقدیر و تشکر
بدینوسیله از حامیان اجرای پایاننامه، دانشکده پرستاری و مامایی بیرجند و معاونت تحقیقات و فناوری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند تشکر و قدردانی میگردد.
تضاد منافع
نویسندگان مقاله اعلام می دارند که هیچ گونه تضاد منافعی در پژوهش حاضر وجود ندارد.
منابع:
1- Rafati M, Ghotbi M, Ahmadnya H. Principles of Disease Prevention and Care. 1
st ed. Tehran: Book Garden; 2008. [Persian]
2- Tabibi Z. Incidence, Causes and Prevention of Child Accidents in Iran: an Analysis of Existing Studies. Journal of Family Research. 2009; 5(18): 179-205. [Persian]
3- Mobasheri F, Azizi A, Rastbaf F. The Epidemiological Pattern of Injuries among Children under 15 Years of Age in Fasa in 2013. J Fasa Univ Med Sci. 2016; 6(1): 69-78. [Persian]
4- World Health Organization. 10 facts on injuries to children. 2012; Available at: http://www.who.int/features/factfiles/injuries_children/en. Accessed January 6, 2019.
5- Rafiefar SH, Attarzada M, Ahmadzadeasl M, Dezhpasand S, Tehrani Banihashmi SA, Mohamadi A, et al. Systematic empowerment of people to take care of themselves. 1
st ed. Tehran: Mehrravesh publishing; 2005. [Persian]
6- Al Mutairi M, Al Harthy N, Al Qahtani A, Al Fahmis, Al Zidi B, Jaffer RE. Home Injury prevention in children: Attitudex & Awarness of the caregivers at king Abdul-Aziz 2 Medical city- Pediatric Emergency, Riadh, KSA. Br J Med Med Res. 2016; 18(11): 1-10. DOI: 10.9734/BJMMR/2016/29832
7- Gaines J, Schwebel DC. Recognition of home injury risks by novice parents of toddlers. Accid Anal Prev. 2009; 41(5): 1070-4. doi: 10.1016/j.aap.2009.06.010.
8- Shahraki A, Mardani M, Arab M, Firoozkoohi Z. Infant under 1-59 month mortality causes in Zabol. Iran J Nurs Res. 2010; 5(17): 6-13. [Persian]
9- Brahmandpor F, Ardestani M. Manual selection of media and methods of health education. 1
st ed. Tehran: Arman Brasta Publishing; 2013. [Persian]
10- Nikmanesh Z, Kazemi Y. An examination of the effects of a Model for Teaching of Optimism by Storytelling on Attribution Styles of children. Research in Psychological Health. 2008; 2(3): 5-13. [Persian]
11- Sajadi Hazaveyee M, Shamsi M. Knowledge, attitude and practice of mothers trying to prevent febrile convulsion in children in Arak. J Urmia Nurs Midwifery Fac. 2011; 9(2): 76-83. [Persian]
12- Memarian R. Application of nursing concepts and theories. 2
nd ed. Tehran: Tarbiat Modares Universit; 2012.
13- Falavigna A1, Teles AR, Velho MC, Medeiros GS, Canabarro CT, de Braga GL, et al. Impact of an injury prevention program on teenagers' knowledge and attitudes: results of the Pense Bem–Caxias do Sul Project. J Neurosurg Pediatr. 2012; 9(5): 562-8. doi: 10.3171/2011.12.PEDS11169.
14- Christiansen A. Storytelling and professional learning: a phenomenographic study of students'experience of patient digital stories in nurse education. Nurse Educ Today. 2011; 31(3): 289-93. doi: 10.1016/j.nedt.2010.10.006.
15- David A, Banerjee S. Effectiveness of "palliative care information booklet" in enhancing nurses' knowledge. Indian J Palliat Care. 2010; 16(3): 164-7. doi: 10.4103/0973-1075.73647.
16- Shureshi P, Ahmadi Chenari H, Ahmadi M, Jesmi AA. Effect of Education by Lecture and Pamphlet Methods on Soldiers Knowledge about Meningitis Disease. J Mil Med. 2015; 17(3): 181-6. [Persian]
17- Mohamadirizi S, Bahadoran P, Fahami F. Comparsion between the impacts of e-learning and booklet education on primigravida women’s satisfaction about postpartum care. Iran J Obstet Gynecol Infertil. 2013; 16(61): 1-8. [Persian]
18- Morrongiello BA, Zdzieborski D, Sandomierski M, Lasenby-Lessard J. Video messaging: What works to persuade mothers to supervise young children more closely in order to reduce injury risk? Soc Sci Med. 2009; 68(6): 1030-7. doi: 10.1016/j.socscimed.2008.12.019
19- Al-Mansour NS, Al-Shorman RA. The effect of teacher’s storytelling aloud on thereadingcomprehension of Saudi elementary stage students. Journal of King Saud University – Languages and Translation. 2011; 23(2): 69-76. doi: 10.1016/j.jksult.2011.04.001
20- Toieserkani Ravary M, Unesi SJ, Usefi Looye M. The Effectiveness of a Story-Based Program on the Social Competence of Disordered Children. Journal of Family Research. 2008; 4(1): 63-76. [Persian]
21- Schneider P, Hayward D. Who Does What to Whom: Introduction of Referents in Children’s Storytelling From Pictures. Lang Speech Hear Serv Sch. 2010; 41(4): 459-73. doi: 10.1044/0161-1461(2010/09-0040)
22- Dabiri F, Abedini S, Shahi A, Kamjoo A. The effect of different methods of health education on knowledge, attitudes and practice of female students regarding menstrual hygiene in Bandar Abbas (2006). Med J Hormozgan. 2009; 12(4): 271-9. [Persian]
23- Golshiri P, Sharifirad G, Baghernezhad F. Comparison of two methods of education (lecture and self learning) on knowledge and practice of mothers with under 3 year old children about growth monitoring and nutritional development stages. Iran J Med Educ. 2011; 10(5): 927-36. [Persian]
24- Mostafazadeh F. Storytelling: a New Clinical Education Method. Research in Medical Education. 2010; 2(2): 53-8. [Persian]
[1] نویسنده مسؤول؛ مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثّر بر سلامت، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند، ایران
آدرس: بیرجند- خیابان غفاری- دانشگاه علوم پزشکی بیرجند- معاونت بهداشتی
تلفن: 985632395461+ نمابر: 5632445672
+ پست الکترونیکی:
vahdane@bums.ac.ir
[2] گروه پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند، ایران
[3] مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند، ایران