۱۰ نتیجه برای کیفیت زندگی
سیدغلام رضا مرتضوی مقدم، بی بی مرضیه حسینی،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۸۲ )
چکیده
مقدمه و هدف: توجه به کیفیت زندگی در مدیریت بیماران مبتلا به آسم اخیرا مورد توجه زیادی قرار گرفته است. هدف از این مطالعه بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم در بیرجند می باشد.مواد و روشها: جمعیت واجد شرایط در مطالعه کلیه زنان و مردان مبتلا به آسم )سن بالای ۱۲ سال( بودند که جهت بستری شدن به بیمارستان ولیعصر (عج) بیرجند از مهر ۱۳۸۰ لغایت اسفند ماه ۱۳۸۰ معرفی شده بود.تشخیص بیماری بر اساس معیارهای بالینی استاندارد گذاشته شد. کلیه بیمارانی که غیر از آسم مشکل زمینه ای دیگری داشتند از مطالعه حذف شدند. از پرسشنامه asthma bother profile Hyland) و همکاران( در مصاحبه با بیماران استفاده شد. در هر سوال ۶ گزینه ای از بهترین وضعیت تا بدترین وضعیت ممکن نمره گذاری از ۱ تا ۶ انجام شد. سوالات در ۲ گروه محدودیتهای فیزیکی ۶) سوال( و مشکلات روحی ۹) سوال( تقسیم شد. از آزمون t و ضریب همبستگی پیرسون برای تحلیل آماری استفاده شد.نتایج ۸۲ مورد بیمار شامل ۴۲ مرد و ۴۰ زن با میانگین سنی ۱۹,۴۹ ±۵۵.۱۵ سال مورد بررسی قرار گرفتند. از حداکثر نمره ممکن در رابطه با محدودیتهای فیزیکی (۳۶) میانگین بدست آمده ۳۲.۶۳±۱۱.۸ و از حداکثر نمره ممکن در رابطه با مسایل روانی (۵۴) میانگین بدست آمده ۷.۶۵± ۲۹.۲۵ بود. بین نمره مربوط به مسائل روانی و سن ارتباط معکوس و معنی دار بود (P<۰.۰۰۱). میانگین نمره محدودیت های فیزیکی در زنان ۸.۵۷ ±۲۹.۸۵ و در مردان ۶.۵۲ ±۳۵.۵۵ بود (P<۰.۰۰۱). %۹۳.۹۱ بیماران اعتقاد به درمان مناسب از جانب درمانگر و %۸۴.۱ بیماران اعتقاد به دریافت توضیحات کافی در رابطه با بیماریشان از جانب درمانگر داشتند.نتیجه گیری: علیرغم رضایت نسبتا خوب بیماران از درمانگران در رابطه با اقدامات درمانی و راهنمایی لازم در مورد بیماریشان، کیفیت زندگی بیماران مورد مطالعه مناسب نبوده و توجه بیشتر درمانگران را به این مساله می طلبد.
طاهره دهداری، علیرضا حیدرنیا، علی رمضانخانی، سعید صادقیان، فضل الله غفرانی، ثریا اعتمادی،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۷ )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی تعداد زیادی از بیماران پس از جراحی قلب همچنان پایین میماند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش بر مبنای الگوی پرسید- پروسید PRECEDE)-(PROCEED برای افزایش کیفیت زندگی بیماران پس از جراحی بای پاس انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه تجربی که به صورت کارآزمایی بالینی انجام شد، تعداد ۱۱۰ بیمار، شش هفته پس از جراحی بای پاس به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. طراحی برنامه آموزشی مطابق با مراحل الگوی پرسید- پروسید انجام شد. قبل از اجرای مداخله آموزشی، پرسشنامههای سنجش کیفیت زندگی Sf-۳۶ و پرسشنامههای خود ساخته و استاندارد مطابق با مراحل الگوی پرسید برای دو گروه تکمیل شد. گروه آزمون، مداخله مورد نظر را دریافت کردند؛ گروه شاهد نیز مراقبتهای معمول را دریافت نمودند. بیماران دو گروه بلافاصله و چهار هفته پس از مداخله آموزشی پیگیری شدند و مجدداً پرسشنامههای مربوطه برای آنها تکمیل شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای t، Chi-Square و آزمون آنالیز واریانس در سطح معنیداری ۰۵/۰P≤ مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشاندهنده وجود تفاوت معنیدار در ابعاد عملکرد جسمانی (۰۰۱/۰P<)، نقش جسمانی (۰۵/۰P<)، درد بدن (۰۵/۰P<)، سلامت عمومی (۰۱/۰P<)، نیروی حیاتی (۰۱/۰P<)، عملکرد اجتماعی (۰۵/۰P<)، نقش روانی (۰۱/۰P<) و سلامت روانی (۰۱/۰P<) کیفیت زندگی بیماران گروه آزمون نسبت به گروه شاهد، پس از اجرای مداخله بود. نتیجهگیری: طراحی و اجرای برنامه آموزشی مبتنی بر الگوی پرسید- پروسید، میتواند سبب افزایش کیفیت زندگی بیماران پس از جراحی بای پاس کرونر گردد.
صدیقه فروهری، مژگان صفری راد، دکتر مرضیه معطری، دکتر میترا محیط، هاله قائم،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از بحرانیترین مراحل زندگی زنان، دوران یائسگی و یکی از اهداف بهداشت برای همه در قرن ۲۱، بهبود کیفیت زندگی است. در مورد زنان یائسه اغلب واژه کیفیت زندگی به مفهوم وجود علائم یائسگی مانند گرگرفتگی، تعریق شبانه و خشکی واژن اطلاق میشود. پژوهش حاضر با توجه به اهمیت ارتقای سطح سلامت و بهبود زندگی در دوران یائسگی و به منظور بررسی تأثیر آموزش بر کیفیت زندگی زنان یائسه انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد ۶۲ زن ۴۴-۵۵ سال مراجعهکننده به درمانگاه مطهری شیراز به روش نمونهگیری آسان انتخاب شدند و به روش تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد (هر گروه ۳۱ نفر) قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه تغییریافته هیلدیچ و همکاران در زمینه کیفیت زندگی در دوران یائسگی بود. قبل و سه ماه پس از اجرای مداخله آموزشی (به روش بحث گروهی) کیفیت زندگی نمونهها (در ابعاد وازوموتور، روانی-اجتماعی، جسمی و جنسی) بررسی شد. دادهها با استفاده از روشهای آماری آزمون تی مستقل، تی زوجی و تکنیک لیکرت برای امتیازدهی و محاسبه ابعاد کیفیت زندگی، در سطح معنیداری ۰۵/۰> P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: قبل از اجرای مداخله میانگین نمره کیفیت زندگی در گروه آزمایش ۴/۶ ± ۷/۸۱ و در گروه شاهد ۸/۱ ± ۸/۷۴ بود که سه ماه پس از مداخله به ترتیب به ۷/۶ ± ۳/۷۵ و ۴/۱ ± ۸/۷۵ تغییر یافت. آزمون آماری نشاندهنده بهبود نمره کیفیت زندگی در گروه آزمایش بود (۰۰۱/۰= P ). مقایسه تفاوت میانگین نمرات کیفیت زندگی سه ماه بعد از مداخله و قبل از آن بین گروه آزمایش و گروه شاهد تفاوت آماری معنیدار نشان داد (۰۰۱/۰= P ).
نتیجهگیری: در این تحقیق چهار بعد کیفیت زندگی پس از آموزش به طور معنیداری تغییر یافت و آموزش با کاهش مشکلات زنان یائسه و تخفیف شدت آن، موجب بهبود کیفیت زندگی شد؛ بنابراین توجه به ضرورت طراحی و اجرای برنامههای آموزشی مناسب جهت ارتقای کیفیت زندگی این قشر از جامعه و تأثیر این قبیل برنامهها مشخص میگردد. ارائه آموزش مناسب به زنان یائسه موجب بهبود کیفیت زندگی آنان و ارتقای سطح سلامت زنان میشود.
رضا قادری، علیرضا سعادت جو، سمانه خوش ظاهر،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: آلوپسی آرائاتا یک بیماری شایع پوستی است که میتواند اثرات نامطلوبی بر کیفیت زندگی بیماران بگذارد. هدف این مطالعه تعیین کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به آلوپسی آرائاتا و مقایسه آن با افراد سالم بود. روش تحقیق: این مطالعهی توصیفی- تحلیلی بر روی ۷۵ بیمار مبتلا به آلوپسی آرائاتا و ۱۵۰ نفر شاهد انجام شد. تمامی افراد در گروه بیماران ۲ پرسشنامه فرم کوتاه ۳۶ ((SF-۳۶ و شاخص کیفیت زندگی پوست (DLQI) را تکمیل کردند. گروه شاهد فقط پرسشنامه SF-۳۶را پر کردند. سپس اطلاعات حاصل با استفاده از نرمافزار آماریSPSS (ویرایش ۱۵) و آزمونهای آماری کای دو، آنالیز واریانس، آزمون تعقیب توکی و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: پس از مقایسه میانگین نمرات کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه SF-۳۶ مشخص شد که میانگین نمرات در حیطههای سلامت ذهنی، عملکرد اجتماعی و سلامت عمومی در بیماران نسبت به گروه کنترل کمتر بود (به ترتیب۰۱/۰=P، ۰۲/۰=P و ۰۴/۰=P). میانگین نمره DLQI در بیماران مبتلا به آلوپسی آرائاتا ۹۹/۵ ± ۴۸/۸ بود که همبستگی معکوس معنیدار بین نمرات در حیطههای مختلف حاصل از دو پرسشنامه (SF-۳۶ و DLQI) وجود داشت. نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان داد کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به آلوپسی آرائاتا نسبت به گروه شاهد کمتر بود.
فاطمه حسنی، محمد کمالی، ملاحت اکبرفهیمی، کیوان دواتگران،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: سالمندان یکی از گروههای اجتماعی رو به رشد در جوامع امروزی میباشند که باتوجه به هرم سنی کشور اهمیت روزافزونی یافتهاند و هرگونه تصمیمگیری و برنامهریزی در رابطه با این گروه، نیازمند شناخت دقیق و مبتنی بر مشاهدات عینی و علمی مسائل آنان میباشد. هدف از این مطالعه، تعیین عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی سالمندان مقیم مراکز و رابطه آن با متغیرهای دموگرافیک بود. روش تحقیق: در این مطالعه مقطعی، کیفیت زندگی ۱۳۰ سالمند ساکن آسایشگاههای سالمندان شهر تهران، به روش ﻧﻤﻮﻧﻪﮔــﯿﺮی ﺗﺼـﺎدﻓﯽ ﻃﺒﻘﻪای بررسی شد. اطلاعات از طریق پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی (WHOQOL-BREF) با چهار حیطه جسمانی، روانی، اجتماعی و محیطی، با روش مصاحبه رودررو جمعآوری گردید؛ به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی، T-Test و ANOVAو نیز نرمافزار SPSS (ویرایش ۱۷) استفاده شد. یافتهها: ۸۵ نفر زن و ۴۵ نفر مرد با میانگین سنی ۷۳ سال در مطالعه شرکت داشتند. نتایج پژوهش نشان داد که فقط در حیطه جسمانی، کیفیت زندگی در مردها بالاتر از خانم ها بود (۰۰۱/۰P<). در بررسی رابطه بین کیفیت زندگی و فاکتورهای سن، وضعیت تأهل و سطح تحصیلات نیز فقط در حیطه جسمانی (۰۰۱/۰P<) اختلاف معنی دار بوده و نهایتاً کیفیت زندگی سالمندانی که سابقه زمین خوردن را گزارش کردهاند؛ به طور معنی داری پایینتر از سایرین بود. نتیجهگیری: مردها، اشخاص دارای تحصیلات بالا، مجرّد و فاقد سابقه زمین خوردن از کیفیّت زندگی سالمندی بهتری نسبت به سایرین برخوردار بودهاند که در مورد آخر لزوم توجه به اعمال استراتژیهای کاهش افتادن در افراد سالمند را آشکار میسازد.
انسیه نوروزی، محمدرضا میری، شهلا گل محمدی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: یائسگی، بیانگر پایان دوران باروری زنان بوده که با کاهش استروژن مرتبط میباشد و تأثیر قابل ملاحظهای بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت زنان دارد. هدف از این مطالعه، بررسی برخی عوامل مرتبط با کیفیت زندگی زنان یائسه، بر اساس مرحله تحلیل رفتاری الگوی پرسید بود. روش تحقیق: این مطالعه به صورت مقطعی و از طریق نمونهگیری تصادفی طبقهای، در مورد ۲۰۰ زن یائسه سالم شهر بیرجند در سال ۱۳۹۰ اجرا گردید. اطلاعات مورد نیاز، توسط پرسشنامه کیفیت زندگی MENQOL و پرسشنامه سنجش عوامل مربوط به سازه تحلیل رفتاری الگوی پرسید، جمعآوری گردید. تجزیه و تحلیل دادهها از طریق نرم افزار SPSS(ویرایش ۱۸) انجام گردید. یافتهها: میانگین سنی افراد مورد مطالعه ۲۶/۵±۲۶/۵۴ سال و میانگین سن وقوع یائسگی ۸۶/۲±۸۹/۴۸ سال به دست آمد. ۵/۳۸ درصد افراد مورد بررسی بیسواد بوده و ۷ درصد آنها نیز از تحصیلات دانشگاهی برخوردار بودند. آزمون همبستگی پیرسون، همبستگی مثبت و معنیداری بین کیفیت زندگی با نوع نگرش نسبت به پدیده یائسگی، عوامل قادرساز و عوامل تقویتکننده نشان داد (۰۱/۰P<). ضمناً ارتباط معکوس آماری، میان کیفیت زندگی با آگاهی نسبت به یائسگی و نیز خودکارآمدی درکشده زنان یافت شد (۰۱/۰P<)؛ همچنین کیفیت زندگی زنان یائسه با سطح تحصیلات، ارزیابی از سطح درآمد و نیز ارزیابی وضعیت سلامت، ارتباط معنیدار داشت. نتیجهگیری: فراهمنمودن دسترسی بیشتر به عوامل قادرساز، ایجاد نگرش مثبت و کمک به خلق گروههای حمایتی، گامهایی ضروری برای ارتقای سلامت زنان در طی سالهای یائسگی میباشد.
شهره سیام، علیرضا حیدرنیا، صدیقه السادات طوافیان،
دوره ۱۹، شماره ۵ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری قلب و عروق، شایعترین و مهمترین علت مرگ و میر در تمام دنیا میباشد که بر روی کیفیت زندگی مبتلایان نیز تأثیر میگذارد. این بیماری، مشکلات زیادی را برای بیماران و هزینه بالایی را برای جامعه به دنبال دارد. این پژوهش، با هدف بررسی کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن در بیماران قلبی پس از جراحی قلب انجام شد. روش تحقیق: این بررسی به روش توصیفی- مقطعی انجام گرفت. در این پژوهش، ۱۱۰ نفر از بیماران قلبی که در بیمارستان حشمت رشت تحت عمل جراحی قلب قرار گرفته بودند، وارد مطالعه شدند. گردآوری دادهها از طریق مصاحبه و استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی ۳۶–SF ، گزارش خود بیمار و مراجعه به پروندههای آنان انجام شد. برای گردآوری دادهها، از پرسشنامه کیفیت زندگی ۳۶–SF استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون کولوموگروف اسمیرونف، آزمون ANOVA و آزمون دانکن و با استفاده از نرمافزار SPSS (ویرایش (۱۶) صورت گرفت. یافتهها: میانگین سنی افراد مورد مطالعه ۳۷/۹±۰۴/۵۷ سال و کیفیت زندگی آنان ۵۵/۸±۲۷/۵۰ بود. کیفیت زندگی بیماران مورد مطالعه، با سن (۰۰۱/۰P<)، سطح تحصیلات (۰۰۱/۰(P<، شغل (۰۰۲/۰(P=، وضعیت تأهّل (۰۰۲/۰(P=، مدت زمان ابتلا به بیماری (۰۰۱/۰(P< و تعداد دفعات بستریشدن در بیمارستان به علت بیماری قلبی (۰۰۱/۰(P< ارتباط آماری معنیداری داشت، ولی کیفیت زندگی با جنس و میزان درآمد، ارتباط آماری معنیداری نشان نداد. نتیجهگیری: کیفیت زندگی متعاقب جراحی قلب، باعواملی چون: سطح تحصیلات، زندگی خانوادگی و سابقه بیماری فرد ارتباط دارد و لذا بر اهمیت توجه به این عوامل تأکید میشود.
نرگس یوسف پور، قاسم آهی، مریم نصری،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: شناخت دقیق مشکلات و مسائل فرد مبتلا به سوگ، میتواند پیششرط یک مداوای ثمربخش باشد؛ از این رو مفهومسازی، سنجش ابعاد این پدیده، مراحل سوگ، علائم آن و تعیین روشهای درمانی اثربخش، اهمیت شایانی دارد. به همین دلیل و نیز بهمنظور اهداف تحقیقاتی و بالینی، این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی رواندرمانی مبتنی بر کیفیّت زندگی بر کاهش علائم مرتبط با سوگ، در افراد مبتلا به سوگ پیچیده انجام شد. روش تحقیق: این پژوهش، از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش را کلیّه مراجعهکنندگان به مراکز مشاوره شهرستان کاشمر در سال ۱۳۹۳ که براساس ملاکهای راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی- متن تجدید نظرشده- (DSM-IV-TR) و به تشخیص روانشناس بالینی و با نظارت روانپزشک، تشخیص سوگ عارضهدار دریافت کرده بودند، تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل۳۰نفر بود که از بین داوطلبان شرکت در پژوهش، انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. افراد گروه آزمایش، بهمدّت ۸جلسه، به شیوه رواندرمانی مبتنی بر کیفیت زندگی آموزش دیدند. در پایان، از هر دو گروه، پسآزمون بهعمل آمد. ابزار اندازهگیری در این پژوهش، پرسشنامه اضطراب Beck بود. دادهها توسط نرمافزار SPSS (ویرایش ۲۲) و بهکمک روش ANCOVA تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: میانگین نمره اضطراب گروه آزمایش در پیش و پسآزمون بهترتیب: ۲۷/۵±۰۰/۲۳ و ۷۵/۴±۰۰/۱۵ و میانگین نمره گروه کنترل در پیش و پسآزمون بهترتیب: ۵۹/۵±۴۰/۲۴ و ۵۷/۵± ۶۶/۲۰ بود. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که با حذف اثر نمرههای اضطراب پیشآزمون بهعنوان متغیر همپراش، اثر اصلی متغیر آموزش بر نمرههای اضطراب پسآزمون معنیدار شد (۰۰۸/۰P=) تفاوت مشاهدهشده بین میانگینهای نمرات اضطراب شرکتکنندگان در گروههای آزمایش و کنترل، برحسب عضویت گروهی، در مرحله پسآزمون معنیدار بود (۰۱/۰P<). میزان تأثیر این مداخله ۲۳/۰ بهدست آمد. نتیجهگیری: میتوان گفت که رواندرمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی، بر کاهش اضطراب مبتلایان به سوگ عارضهدار تأثیر دارد.
مهدی عبدالرزاق نژاد، مهدی نخعی، محمدرضا میری،
دوره ۲۷، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
هوش معنوی، مجموعهای از تواناییها برای بهرهگیری از منابع دینی و مذهبی است که میتواند کیفیت زندگی و سازگاری فرد را پیشبینی کند. هدف از این مطالعه، بررسی رابطه هوش معنوی و کیفیت زندگی در پرستاران بیمارستانهای آموزشی شهر بیرجند بود که در قالب یک مطالعه مقطعی و توصیفی-تحلیلی انجام گرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامههای هوش معنوی (SISRI-۲۴) و کیفیت زندگی (SF۳۶) جمعآوری و با استفاده از آزمون همبستگی تحلیل شدند. در این مطالعه ۱۸۷ نفر وارد مطالعه شدند که ۴۲/۲ درصد آنها مرد و ۵۸/۸درصد زن بودند. میانگین نمره هوش معنوی افراد مورد بررسی ۴۸ بود که کمتر از متوسط میباشد. بر اساس نتایج آزمون ضریب همبستگی، بین هوش معنوی و سلامت هیجانی (۰/۷۷=r) و نمره سلامت عمومی فرد (۰/۲۰=r) رابطه معنیداری وجود داشت. بر اساس نتایج، نمره هوش معنوی افراد مورد بررسی در سطح متوسط و کم بود، از طرفی هوش معنوی پیشبینیکننده برخی از حیطههای کیفیت زندگی در پرستاران بود؛ بنابراین اجرای برنامههایی با هدف افزایش هوش معنوی افراد میتواند منجر به افزایش سطح کیفیت زندگی پرستاران گردد.
عشرت سعیدی بازخانه، حمیده حسینی، مرضیه ترشیزی،
دوره ۳۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
با توجه به وجود مشکلات جنسی در افراد تحت همودیالیز و لزوم مداخلهای در این خصوص این مطالعه با هدف تأثیر مشاوره جنسی بر اساس مدل PLISSIT بر کیفیت زندگی جنسی و طلاق عاطفی بیماران همودیالیزی انجام شد. این مطالعه نیمهتجربی شاهددار تصادفی بر روی ۶۰ نفر از بیماران همودیالیزی که شرایط ورود به مطالعه را داشتند؛ صورت گرفت. برای گروه مداخله مشاوره جنسی بر اساس مدل PLISSIT انجام شد و گروه کنترل تنها مراقبتهای روتین را دریافت نمودند. پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی جنسی و طلاق عاطفی گاتمن قبل و یک ماه بعد از اتمام مداخله تکمیل شدند. میانگین نمره کیفیت زندگی جنسی و طلاق عاطفی در گروه مداخله بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله افزایش معناداری را نشان داد (۰۰۱/۰>P)؛ اما در گروه کنترل تفاوت قبل با بعد معنادار نبود. براساس نتایج این مطالعه مشاوره جنسی براساس مدل PLISSITبر کیفیت زندگی جنسی بیماران همودیالیزی تأثیر مثبت داشته و طلاق عاطفی کاهش یافته است. لذا بهکارگیری این آموزشی میتواند مفید بوده و به عنوان یک روش مؤثر جهت حل مشکلات جنسی بیماران دیالیزی بهکار گرفته شود.