۳۰ نتیجه برای درمان
احمدرضا زمانی، مرتضی مهدی زاده، زهرا یکتا،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۷۹ )
چکیده
مقدمه و هدف: امروزه استفاده مردم از روش های طب جایگزین در نقاط مختلف رو به افزایش است. این تحقیق با هدف تعیین جایگاه طب جایگزین در ارائه خدمات درمانی، سیاست گزاران بهداشتی را در بهبود برنامه ریزی و کنترل کیفیت ارائه این خدمات یاری خواهد داد.روشها: در یک مطالعه مقطعی۸۷۵ نفر از خانوارهای ساکن شهر اصفهان بود به روش نمونه گیری تصادفی دو مرحله ای انتخاب شدند. ابزار مطالعه پرسشنامه ای شامل ۱۴ سوال که ۷ سوال در برگیرنده مشخصات فردی و ۷ سوال مربوط به نوع شکایت بیماران و خدمات دریافت شده و علل استفاده از خدمات بود. و اطلاعات پس از جمع آوری تحت نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج از مجموع ۸۷۵ نفر، ۵۴۷ نفر (%۶۲,۵) طی ۵ سال گذشته از حداقل یکی از روش های طب جایگزین استفاده کرده بودند که از این تعداد %۷۲ را خانم ها تشکیل می دادند و %۶۴.۷ خانه دار بودند. %۲۱ بیسواد %۱۰.۱ دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. مشکلات گوارشی %۲۰.۸ و اختلالات روانی %۱۷.۹ به ترتیب بیشترین فراوانی علل استفاده از طب جایگزین بودند. رویکرد به طب جایگزین در %۵۷.۴ مربوط به توصیه اطرافیان و در %۱۳.۵ مربوط به توصیه پزشکان بوده است. نوع درمان جایگزین در %۷۶.۶ موارد گیاه درمانی و %۱۰.۱ دعا درمانی و %۵.۹ حجامت و %۵.۵ طب سوزنی بود.نتیجه گیری: گرایش درصد زیادی از افراد در بهره گیری از روش های مختلف طب جایگزین، ضرورت توجه بیشتر مدیران و سیاستگزاران بهداشتی را می طلبد.
شهره سیام،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۸۲ )
چکیده
مقدمه و هدف: گر چه خوددرمانی همواره همراه بشر بوده است و مسئله ای اجتناب ناپذیر است، ولی در کشورها به صورتی درآمده است که یکی از علل عمده مصرف بی رویه دارو گردیده است. لذا در این مطالعه سعی شده است چگونگی انجام خوددرمانی در افراد ساکن شهر رشت بررسی شود.مواد و روشها: در یک مطالعه مقطعی در سال ۱۳۷۹ از نقاط مختلف شهر رشت ۱۲۰۰ نفر به صورت تصادفی برای پژوهش گزینش شدند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از پرسشنامه توام با مصاحبه بدست آمده پس از تکمیل پرسشنامه توسط افراد مورد مطالعه اطلاعات به روش کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج خوددرمانی در زنان بیشتر از مردان مشاهده شد. افراد با تحصیلات دانشگاهی و یا متوسطه نسبت به سطوح پایین تر بیشتر دست به خوددرمانی زده بودند (P<۰,۰۰۱). در صورتی که در افراد دارای درآمد کمتر انجام خوددرمانی بیشتر بود (P<۰.۰۰۱). بیماریهای مورد خوددرمانی شامل سردرد، سرماخوردگی، درد عضلانی و استخوانی، درد شکمی، اسهال، تب و گلودرد بودند. در رابطه با مصرف خودسرانه داروها بیشترین فراوانی مربوط به مسکنها (%۲۳.۳) بود و آنتی بیوتیک ها در ردیف چهارم (%۱۴.۹) قرار داشت. از میان علل روی آوردن به خوددرمانی بیشترین فراوانی معادل %۲۷.۳۷ افراد، تحت پوشش بیمه خدمات درمانی نبودن و کمترین فراوانی معادل %۸.۶۸ به علت عدم اطمینان به طبابت پزشکان، مطرح گردید. %۸۲.۱۷ افراد مورد مطالعه، آموزش در این زمینه را ضروری دانسته و رسانه های جمعی را مناسب ترین وسیله در این رابطه مطرح کردند.نتیجه گیری: شیوع بالای خوددرمانی در جمعیت مورد مطالعه ایجاب می کند که راهکارهای مناسب بخصوص آموزش از طریق رسانه های جمعی در این رابطه صورت گیرد و با توجه به اینکه تحت پوشش بیمه خدمات درمانی نبودن یکی از علل اصلی اقدام به خوددرمانی مطرح شد بیمه نمودن همه افراد جامعه در اولویت قرار گیرد.
زکیه پیری، سعید آصف زاده،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۱-۱۳۸۲ )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده مؤثر از دادههایی که در سیستمهای مختلف اطلاعاتی ذخیره شدهاند، چالش عمده سازمانها، بخصوص سازمانهای بهداشتی و درمانی میباشد. انبوه دادههای موجود در سازمانها، زمانی ارزش سازمانی خواهند یافت که به دانشی تبدیل شوند که از نظر کنترل هزینهها، افزایش سود و حفظ کیفیت در مراقبت از بیماران به این سازمانها کمک کنند. مطالعه حاضر با هدف پاسخگویی به این سؤال انجام شد که برای استفاده مؤثر از دادههای ذخیرهشده در پایگاههای اطلاعاتی سازمانهای بهداشتی و درمانی، چه اقداماتی در کشورهای پیشرفته انجام و از چه روشهایی استفاده شده است.روش بررسی: این پژوهش از طریق مرور منظم (سیستماتیک) مقالاتی که از سال ۱۹۹۰ به بعد در زمینه KDD (Knowledge Discovery in Databases) منتشر شده بودند، انجام شد. پس از مطالعه کتب و نشریات مرتبط با دادهها و بانکهای اطلاعاتی در کتابخانههای دانشکده مدیریت و اطلاعرسانی و کتابخانه مرکزی دانشگاه علومپزشکی ایران، کتابخانه مرکزی دانشگاه امیرکبیر و کتابخانه دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه علموصنعت، مقالات منتشرشده از طریق پایگاههای اطلاعاتی Science Direct، Pubmed، Proquest، Blackwell و پایگاههای سازمانهای بینالمللی فعال در زمینه دانشیابی و دادهکاوی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند.یافتهها: ضرورت استفاده مؤثر از انبوه دادهها موضوع رشتهای به نام KDD یا دانشیابی قرار گرفته و از سال ۱۹۸۹ به بعد فعالیتهای وسیعی در کشورهای پیشرفته در این زمینه آغاز شده و مراحل مشخصی برای دانشیابی تعیین شده است. آشکارسازی موارد تقلب، بازاریابی و حفظ مشتری کاربردهای این رشته در زمینه صنعت و کاربردهای مشابه اما با محوریت بیمار و بهبود کیفیت خدمات بهداشتی و درمانی کاربردهای آن در صنعت بهداشت میباشد. با استفاده از قابلیتهای علوم مختلف روشهایی ابداع شده است که نرم افزارهای کنونی از طریق آنها و با بهره گرفتن از قدرت تفسیر انسانی، دانش نهفته در پایگاههایی با انبوه دادهها را استخراج مینمایند. روشهای کمّی از قبیل روشهای احتمالی و آماری، همچنین روشهای طبقهبندی از قبیل طبقهبندی Bayesian، درختتصمیمگیری و سایر روشها شاملتحلیلروند و پراکنش، الگوریتمژنریک، شبکههایعصبیو روشهایترکیبی که دو یا چند تکنیک را با هم مورد استفاده قرار میدهند در ابزارهای دانشیابی مورد استفاده قرار میگیرند.نتیجهگیری: سازمانها و بخصوص سازمانهای بهداشتی و درمانی میتوانند با استفاده از نرم افزارهایی که برمبنای یک روش یا ترکیبی از روشهای KDD تهیه شدهاند، دانش نهفته در پایگاههای دادهها را کشف نمایند و ضمن کاهش قابل توجه در هزینهها از نتایج جالب آن برای تصمیمگیری در بهبود فعالیتهای خود استفاده نمایند.
نرگس ناصح، زهره خزاعی، ناهید قنبرزاده،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۲ )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی میلیونها زن در دنیا به علت عوارض یائسگی مختل است. هورمون درمانی جایگزینی میتواند سبب رهایی از عوارض وازوموتور، کاهش LDL کلسترول، تریگلیسرید و کاهش برخی عوامل خطرزای بیماریهای کرونر قلب شود و از استئوپروز جلوگیری نماید. مطالعه حاضر با هدف بررسی آگاهی، اعتقاد و عملکرد زنان یائسه بیرجندی نسبت به هورمون درمانی جایگزینی انجام شد.روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی از ۲۹۵ زن یائسه از نقاط نهگانه شهر بیرجند پرسشنامهای مشتمل بر سؤالات دموگرافیک و اختصاصی درباره آگاهی، اعتقاد و عملکرد آنها نسبت به هورمون درمانی پس از یائسگی توسط پرسشگران آموزشدیده تکمیل شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمونهای t مستقل و آنالیز واریانس یکطرفه تحلیل گردید.یافتهها: میانگین سن افراد مورد مطالعه ۶/۵۸ سال بود؛ ۴/۵% از آنان شاغل و ۲/۷۲% بیسواد بودند. ۷/۶۲% معتقد بودند که یائسگی عارضه ایجاد میکند. ۷/۶۰% از یائسه شدن ناراحت بودند. ۹/۳۴% مهمترین عارضه را گرگرفتگی میدانستند. ۸/۶۵% افراد از یائسگی راضی بودند که در ۷/۵۷% علت رضایت رسیدگی به عبادات بود. در ۵/۸۸% هورموندرمانی انجام نمیشد که شایعترین آن (۱/۷۰%) به علت عدم آگاهی بود. میانگین نمره آگاهی ۴۳/۲±۶۳/۳ (از ۱۲) و متوسط نمره نگرش ۱۱/۱±۲۹/۲ (از ۹) که هر دو نشانه آگاهی و نگرش پایین بود. رابطه معنیداری بین سواد و آگاهی و نیز بین نگرش و آگاهی رابطه معنیداری از نظر آماری وجود داشت (۰۵/P<۰).نتیجهگیری: طبق یافتههای مطالعه حاضر دانش، اعتقاد و عملکرد زنان یائسه بیرجندی نسبت به هورموندرمانی جایگزینی ضعیف است و نیاز به آموزش دارند.
فرهاد ایران منش، احمدرضا صیادی اناری، عادله فایق، زهرا شفیعی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۵ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به وفور بیماری آلزایمر و عدم درمان قطعی آن، مطالعات متعددی جهت یافتن درمانهای موثر آلزایمر در حال انجام است. بررسیهای اخیر نشان می دهد که مصرف استروژن و هورمون درمانی ممکن است بتواند سیر این بیماری را کند یا متوقف سازد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر هورمون درمانی با استروژن و پروژسترون بر علایم و تغییرات الکتروانسفالوگرافی در بیماران زن مبتلا به آلزایمر انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی (مداخله ای)، بر روی ۳۰ زن با سن بیشتر از ۴۰ سال و مبتلا به بیماری آلزایمر انجام شد که موارد منع استفاده از هورمون درمانی در آنها وجود نداشت. پس از انجام آزمونهای الکتروآنسفالوگراف (EEG) و Mini Mental Status Examination (MMSE)، بیماران به طور تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند؛ گروه آزمون به مدت چهار ماه روزانه یک قرص استروژن کونژوگه ۰,۶۲۵mg به همراه ۱.۲ قرص پروژسترون و گروه شاهد، دارونما دریافت کردند. پس از دو و چهار ماه از شروع مداخله، آزمونهای MMSE و EEG تکرار و ثبت گردید؛ داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای آماری t مستقل و t زوج شده در سطح معنی داری P£۰.۰۵ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: میانگین نمرات MMSE در گروه آزمون دو ماه بعد از مداخله ۱۹,۴۷ ± ۲.۲ و چهار ماه بعد ۱۹.۸۷ ± ۲.۵۳ بود که نسبت به میانگین نمرات قبل از مداخله (۱۷.۲۷ ± ۲.۳۱) به طور معنی داری بالاتر بود (به ترتیب P=۰.۰۰۱ و P=۰.۰۰۱). میانگین نمرات MMSE در گروه شاهد دو ماه بعد از مداخله ۱۹ ± ۴.۱۷ و چهار ماه بعد ۱۹ ± ۴.۶۱ بود که نسبت به قبل از مداخله (۱۷.۷۳ ± ۵.۱۳) تفاوت معنی داری نداشت (P=۰.۰۸ و P=۰.۱۹). توزیع فراوانی تغییرات EEG در دو گروه، دو ماه بعد از مداخله تفاوت معنی داری از نظر آماری نداشت؛ اما چهار ماه بعد، تغییرات مثبت EEG نسبت به سایر تغییرات در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد اختلاف معنی داری مشاهده شد (P=۰.۰۰۳).
نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان داد که هورمون درمانی با استروژن و پروژسترون موجب بهبودی MMSE و نیز بهبود تغییرات EEG می گردد؛ این روش ضمن دارابودن حداقل عوارض، در درمان بیماران زن مبتلا به آلزایمر مفید می باشد.
مجیدرضا عرفانیان تقوایی، محسن سیدنوزادی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده
زمینه و هدف: پیلونفریت حاد یکی از شایعترین عفونتهای باکتریال در انسان بویژه در زنان است که در اغلب موارد با داروهای تزریقی مورد درمان قرار می گیرند و هزینه های بالایی به منظور بستری و تهیه دارو صرف آن می گردد. در سالهای اخیر مصرف داروهای خوراکی برای درمان پیلونفریت پیشنهاد شده که از این میان سیپروفلوکساسین مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. با توجه به مواردی از عدم پاسخ بیماران مبتلا به پیلونفریت بدون عارضه به داروهای خوراکی حتی سیپروفلوکساسین، مطالعه حاضر با هدف مقایسه نتایج درمانی دو رژیم سفتریاکسون تزریقی و سیپروفلوکساسین خوراکی در درمان پیلونفریت بدون عارضه انجام شد.
روش تحقیق: این کارآزمایی بالینی، بر روی ۴۷ بیمار زن مبتلا به پیلونفریت بدون عارضه انجام شد، میکروارگانیزم جداشده در تمام موارد E-coli بود. بیماران به طور تصادفی، تحت درمان با یکی از رژیم های سفتریاکسون تزریقی یا سیپروفلوکساسین خوراکی قرار گرفتند. وجود یا عدم وجود علایم پس از ۲۴، ۴۸، و ۷۲ ساعت از شروع درمان مورد ارزیابی قرار گرفت. کشت ادرار در پایان روز سوم درمان و در پایان هفته اول از بیماران جهت ارزیابی پاسخ باکتریولوژیک به عمل آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای t و Chi-Square در سطح معنی داری P<۰,۰۵ تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: میانگین سنی بیماران ۴۱,۳۵ ± ۱۰.۲۲ سال بود. میانگین سنی دوگروه دریافت کننده رژیم سفتریاکسون وریدی یا سیپروفلوکساسین خوراکی اختلاف معنی داری را نشان نداد (P=۰.۶۱). پاسخ بالینی به درمان در پایان ۷۲ ساعت با استفاده از کشت ادرار منفی در گروه تحت درمان با سیپروفلوکساسین خوراکی %۹۰ و در گروه تحت درمان با سفتریاکسون تزریقی، %۱۰۰ بود ولی تفاوت معنی داری در میزان پاسخ درمانی در دو گروه دیده نشد. میانگین زمانی بهبود علایم بالینی و قطع تب در بیمارانی که با سفتریاکسون تزریقی درمان شدند، ۱.۶۳ ± ۰.۶۳ روز و در بیماران درمان شده با سیپروفلوکساسین ۲.۶۷ ± ۰.۴۹ روز بود؛ این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (P=۰.۰۰۰).
نتیجه گیری: استفاده از سیپروفلوکساسین خوراکی در درمان پیلونفریت حاد بدون عارضه در زنان توصیه می شود. این دارو معادل سفتریاکسون تزریقی موثر است؛ اگرچه بهبود علایم و قطع تب دیرتر ظاهر می شود.
مهری دلوریان زاده، حسن ابراهیمی، ناهید بلبل حقیقی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده
زمینه و هدف: کمیت و کیفیت تغذیه در دوران بارداری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تغذیه نامناسب باعث ضعف بهداشتی مادران می شود که پیامدهای آن عوارض بارداری از قبیل تاخیر رشد داخل رحمی جنین، وزن کم زمان تولد، سقط جنین و زایمان زودرس است. مطالعه حاضر با هدف تعیین وضع تغذیه زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی، درمانی شهر شاهرود و برخی عوامل موثر بر آن انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی که در سال ۱۳۸۳ انجام شد، ۱۶۹ خانم باردار (سه ماهه آخر) مراجعه کننده به هشت مرکز بهداشتی، درمانی شهر شاهرود مورد مطالعه قرار گرفتند. رژیم غذایی مادران باردار به صورت ثبت مواد غذایی خورده شده در طی ۲۴ ساعت گذشته و در طی مدت یک هفته متوالی و با انجام آزمایشات بیوشیمیایی، هماتولوژی و آزمونهای تن سنجی با استفاده از شاخص نمایه توده بدن (BMI) بررسی گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای آماری Chi-Square و t در سطح P?۰,۰۵ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: میانگین سن افراد مورد بررسی، ۲۵,۱۳ ± ۴.۹۵ سال و سن ازدواج آنان ۲۰.۱۱ ± ۳.۵ سال بود. %۴۲.۶ از افراد، دارای BMI طبیعی، %۲۰.۱۳ دارای اضافه وزن و %۳۷.۲۷ چاق بودند. هموگلوبین %۹.۶ مادران ۱۱ g/dL> بود. بین BMI افراد مورد بررسی با تحصیلات، شغل، مصرف قرص آهن و مولتی ویتامین، آخرین مراجعه به پزشک و نوع مسکن ارتباط معنی داری مشاهده گردید (P<۰.۰۵)؛ همچنین میانگین مقدار دریافت انرژی، پروتئین، ویتامین های A، C، B۱، B۲، B۳، B۶، B۱۲، کلسیم و آهن در واحدهای مورد پژوهش کمتر از استاندارد Recommended Dietary Allowances (RDA) بود.
نتیجه گیری: در این تحقیق، افزایش وزن، چاقی و کمبود مواد مغذی مناسب، مشکل اصلی دوران بارداری بود؛ این امر به دلیل عدم آگاهی مادران از تعادل دریافت انرژی و مواد مغذی و تغذیه صحیح به وجود آمده بود؛ پیشنهاد می گردد آموزش تغذیه دوران بارداری در مراکز بهداشتی، درمانی با توجه و دقت بیشتری صورت گیرد .
مصطفی مهرابی بهار، احمد آموزشی، علی سلطانیان،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۹ )
چکیده
اندومتریوزیس یکی از شایعترین پاتولوژیهای لگنی در خانمهای سنین باروری میباشد. از تظاهرات بسیار نادر آن به شکل کارسینوماتوز منتشر شکمی (سودوکارسینوماتوز) است. بر اساس اطلاعات نویسنده، تا به حال فقط دو مورد گزارش شده است. به علاوه، فقط در این مورد، برای اولین بار بدون حذف رحم و ضمایم اندومتریوزیس بیمار با درمان هورمونی بهبود یافت.
زهرا دانایسیج، عبدالمجید بحرینیان، محمد دهقانی فیروزآیادی، غلامرضا شریف زاده،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
زمینه و هدف: حوادث عروقی مغز میتواند باعث ایجاد اختلالات روانی متعددی بویژه خلق افسرده شود. نتایج برخی پژوهشها بیانگر اثربخشی رفتاردرمانی شناختی بر افسردگی است. این پژوهش با هدف مقایسه تأثیر دو روش رفتاردرمانی شناختی همراه دارو با دارودرمانی به تنهایی بر افسردگی پس از سکته مغزی انجام شد.
روش تحقیق: در این کارآزمایی بالینی ۲۸ زن مبتلا به افسردگی پس از سکته مغزی به طور تصادفی در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. بیماران در گروه مورد، ترکیبی از دارودرمانی و رفتاردرمانی شناختی و در گروه شاهد، فقط داروی ضدّ افسردگی دریافت کردند. به منظور مقایسه میزان بهبودی افسردگی در دو گروه پس از انجام مداخلات درمانی، از آزمون افسردگی بک ( Beck )، استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS (ویرایش ۱۵) در سطح معنیداری ۰۵/۰>p و آزمونهای آماری تی مستقل، زوجی، فیشر و تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: در این مطالعه هر دو روش رفتاردرمانی شناختی به همراه دارودرمانی (۰۰۱/۰ >p ) و دارودرمانی به تنهایی (۰۰۱/۰ >p ) به طور معنیداری بر افسردگی پس از سکته مغزی موثر واقع شدند؛ مقایسه این دو روش درمانی نیز بیانگر وجود اختلاف معنیداری بود (۰۰۱/۰ >p ).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این تحققیق، هر دو دو روش دارودرمانی به تنهایی و رفتاردرمانی شناختی همراه دارودرمانی بر افسردگی پس از سکته مغزی مؤثر هستند ولی روش ترکیبی از رفتاردرمانی شناختی همراه دارو مؤثرتر است .
سجاد خدایی، رضا دستجردی، فاطمه حقیقی، سید علیرضا سعادتجو، عزیزالله کرامتی،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از رایجترین عوارضی که مبتلایان به سرطان از آن رنج میبرند مشکلات روانی مانند افسردگی، کاهش عملکرد حیاتی و افزایش خطر مرگ میباشد. هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر گروهدرمانی شناختی-رفتاری بر کاهش افسردگی در بیماران مبتلا به سرطان میباشد. روش تحقیق: این پژوهش مطالعهای نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری متشکل از بیماران مبتلا به سرطان بیمارستان امام رضا(ع) شهرستان بیرجند در سال ۸۸- ۸۹ بوده و حجم نمونه هم شامل ۲۴ بیمار مبتلا به سرطان میباشد که بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-IV و آزمون افسردگی بک انتخاب شدند که به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت ۱۲ جلسهی ۵/۱ ساعته تحت درمان شناختی-رفتاری به صورت گروهی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچگونه درمان روانشناختی دریافت نکردند. به منظور تجزیه و تحلیل یافتهها از نرمافزار spss ۱۵,۰ و آزمونهای آماری Tزوج و تحلیل کواریانس استفاده گردید. یافتهها: نتایج حاصل نشان داد که پس از اعمال روشهای درمان، میزان افسردگی بیماران گروه آزمایش به ۳۸/۷±۵۸/۸ کاهش پیدا کرد که از نظر آماری معنادار بود ( ۰۰۱/۰ > P) در حالی که میزان افسردگی گروه کنترل (۸۷/۱۱±۳۳/۲۸) کماکان ثابت بوده است. نتیجهگیری: درمان شناختی-رفتاری نقش پراهمیتی بر کاهش میزان افسردگی بیماران مبتلا به سرطان دارد. مداخلهی شناختی میتواند از طریق کاهش افسردگی، شناخت بیماران را تغییر دهد و آنها را قادر سازد که عقیده مثبتتری در کنترل خودشان داشته باشند.
مهدی صادقی شرمه، عباس عبادی، مسعود سیرتینیر، مرضیه آزادیان،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: تهوع و استفراغ یکی از شایعترین عوارض شیمی درمانی میباشد. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر ماساژ یخ بهعنوان روشی ارزان، آسان، غیرتهاجمی و ایمن بر نقطه P۶ یا نیگان بر تهوع و استفراغ بیماران سرطانی تحت شیمی درمانی انجام شد. روش تحقیق: در این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهد دار تصادفیشده یک سو کور، ۱۱۴ بیمار، به روش تخصیص تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. در گروه آزمون، در نقطه نیگان مچ دست، به مدت ۷ دقیقه دو بار در روز به فاصله ۱۲ ساعت در طی ۲۴ ساعت با استفاده از قالب یخ که در گاز مرطوب قرار داشت، به آرامی و ملایمت توسط بیمار ماساژ داده شد. در گروه درماننما، با همین الگو با استفاده از مکعب چوب ماساژ داده شد و برای گروه شاهد هیچ گونه اقدامی صورت نگرفت. از پرسشنامه ارزیابی تهوع و استفراغ مورو در ۴ دوره منقسم زمانی در طول ۲۴ ساعت استفاده شد. یافتهها: در گروه آزمون، ماساژ یخ موجب کاهش معنیدار در دفعات تهوع (۰۱/۰>P) و دفعات استفراغ (۰۳/۰(P= و همچنین کاهش شدت تهوع (۰۶۳/۰= (Pو شدت استفراغ (۳۴/۰=P) شد. در مقایسه گروه درماننما با گروه شاهد، میانگین دفعات تهوع در گروه درماننما به طور معنیدار کاهش یافته بود )۰۲/۰(P<. نتیجهگیری: ماساژ یخ در نقطه نیگان در کاهش دفعات و شدت تهوع و استفراغ بیماران سرطانی تحت شیمی درمانی مؤثر میباشد؛ اما اثر تلقین و پلاسبو و دیدگاه بیمار نسبت به تهوع و نقش تعامل درمانگر- بیمار نیز تا حدودی مؤثر است
محمدرضا مفتح، سید حسن گلبوئی، محمدمهدی حسنزاده طاهری، سیده مهسا حسینی، یلدا یلدا جاننثار بروجردی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: تونسیلکتومی و آدنوتونسیلکتومی، از شایعترین اعمال جراحی انجامشده توسط متخصصین گوش، حلق و بینی میباشند. به دلیل عدم وجود مطالعات کافی در مورد اثر آنتیبیوتیکدرمانی بر روی عوارض ناشی از این اعمال جراحی و از طرفی نبود توافق مشترک در مورد مصرف و یا عدم مصرف این داروها، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر آنتیبیوتیکها بر روی عوارض ناشی از اعمال جراحی تونسیلکتومی و آدنوتونسیلکتومی انجام شد. روش تحقیق: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی، بر روی ۱۳۸ بیمار که کاندید جراحی تونسیلکتومی یا آدنوتونسیلکتومی شدند، انجام گرفت. شرکتکنندگان بهطور تصادفی در دو گروه مساوی مورد (دریافتکننده آنتیبیوتیک) و شاهد (آنتیبیوتیک دریافت نمیکردند) قرار گرفتند. دو گروه، از نظر داشتن تب، میانگین تعداد گلبولهایسفید، شدّت تهوّع و استفراغ، شدّت درد پس از عمل، نحوه تکلّم، میانگین زمان شروع بهخوردن مایعات، خونریزی در حین عمل و پس از آن، ترشح چرکی و روند ترمیم زخم، مورد مقایسه قرار گرفتند. دادهها به کمک نرمافزار SPSS (ویرایش ۱۳) و با استفاده از آزمونهای آماری کایاسکوئر، تیتست، فیشر و منویتنی، در سطح معنیداری ۰۵/۰>α مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: در این مطالعه، ۳/۴۹% افراد گروه مورد و ۶/۴۰% افراد گروه شاهد، مرد بودند. میانگین سنی افراد در گروه مورد ۳/۸±۲/۱۲ و در گروه شاهد ۹/۵±۵/۱۱ بود. میانگین شدّت درد و تهوع و استفراغ در گروه مورد بهترتیب: ۹۵/۰±۷۲/۲ و ۹۴/۰±۴/۱۶ و در گروه شاهد ۸۳/۰±۵۴/۲ و ۴/۱±۳/۱۶ بود. در مقایسه میانگینها، در هیچیک از متغیّرهای مورد ارزیابی، اختلاف معنیداری بین دو گروه مورد و شاهد مشاهده نگردید و فقط میانگین تعداد گلبولهای سفید خون ۲۴ ساعت پس از عمل جراحی، در گروه مورد ۳۵۴۴±۱۲۹۲۳ و در گروه شاهد ۳۵۹۱±۱۴۲۲۳ بود که اختلاف آنها از نظر آماری معنیدار بود (۰۳/۰=P). نتیجهگیری: استفاده یا عدم استفاده از آنتیبیوتیک، تأثیری بر عوارض ناشی از عمل تونسیلکتومی و آدنوتونسیلکتومی ندارد.
عبدالله امیدی، ابوالفضل محمدی، فاطمه زرگر، گودرز عکاشه،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال افسردگی عمده، شایعترین اختلال روانی با عودهای مکرّر است. یکی از زمینههای آسیبشناسی در افسردگی، وجود افکار و نگرشهای ناکارآمد در افراد است. درمان شناختی- رفتاری، یکی از پرکاربردترین درمانها در فاز فعّال این اختلال است و شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی، یکی از درمانهای جدید در حوزه پیشگیری از عود اختلال افسردگی اساسی است. این مطالعه، با هدف ارزیابی اثربخشی درمان تلفیقی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان شناختی در مقایسه با درمان شناختی- رفتاری کلاسیک بر نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی انجام شده است. روش تحقیق: این مطالعه، به روش نیمهآزمایشی و با انتخاب تصادفی در دسترس انجام شد. از بین بیماران مراکز مشاوره دانشگاه تهران، دانشگاه شاهد و کلینیک توانبخشی صبا، تعداد ۹۰ بیمار از بین ۱۶۰ پرونده فعال روانپزشکی با معیارهای تشخیصی برای اختلال افسردگی اساسی انتخاب شدند. بیماران در سه گروه ۳۰ نفره شامل: گروه شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی (MBCT)، رفتاردرمانی شناختی سنتی (CBT) و درمان متداول (TAU)، بهطور تصادفی قرار گرفتند و در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون، با استفاده از مصاحبه بالینی ساختاریافته، آزمون نگرشهای ناکارآمد و آزمون افسردگی بک، ارزیابی شدند. نتایج، با آزمون تحلیل کوواریانس و آزمونهای تعقیبی تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان میدهند که گروه تلفیقی و گروه CBT در مرحله پسآزمون، کاهش معنیداری در نگرشهای ناکارآمد و میزان افسردگی نشان دادند؛ در حالیکه در گروه TAU که درمان دارویی صرف برای آنها انجام شد، تفاوت معنیداری بین مراحل پیشآزمون و پسآزمون مشاهده نشد. نتیجهگیری: نتایج بیانگر این هستند که تلفیق درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی با CBT، نسبت به درمان دارویی، اثراتی مشابه با CBT سنتی دارد و میتواند از طریق کاهش تأثیر نگرشهای ناکارآمد، منجر به کاهش علایم افسردگی شود.
سیّد سیفاله بلادی موسوی، عباسعلی زراعتی،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
سیسپلاتین، یک داروی قوی شیمیدرمانی است که در درمان طیف وسیعی از سرطانهای جامد (Solid) از آن استفاده میشود. با این وجود، استفاده کلینیکی از آن، بهدلیل بروز آسیب کلیوی و کاهش میزان تصفیه گلومرولی که در ۱۵ تا ۳۰% از بیماران رخ میدهد، محدود میگردد. مکانیسمهای متعددی که در اختلال عملکرد کلّیه بهدنبال دریافت سیسپلاتین نقش دارند، که عبارتند از: آسیب سلولهای اپیتلیال توبول، انقباض در عروق کوچک کلّیه و افزایش بروز سیتوکینهای پیشالتهابی. مهمترین تظاهرات مسمومیّت کلیوی سیسپلاتین شامل: نارسایی حادّ کلّیه (ARF) غیر الیگوریک که میتواند پیشرونده باشد، هیپومنیزیمی، سندرم شبیه فانکونی و آنمی است. افزایش خطر ARF، با دریافت دوزهای بالاتر سیسپلاتین، شیمیدرمانی قبلی با سیسپلاتین، اختلال عملکرد کلیوی زمینهای و تجویز همزمان سایر عوامل نفروتوکسیک ارتباط دارد. رویکرد استاندارد برای پیشگیری از مسمومیّت کلیوی ناشی از سیسپلاتین، تجویز دوزهای کمتر سیسپلاتین به همراه تجویز فولسالین ایزوتون، قبل و بعد از تجویز سیسپلاتین میباشد. اگر چه تعدادی از عوامل دارویی شامل: تیوسولفات سدیم، ان-استیل سیستئین، تئوفیلین و گلیسین برای کاهش مسمومیّت کلیوی، مورد ارزیابی قرار گرفتهاند، اما هیچکدام نقش اثباتشدهای نداشتهاند و مطالعات کلینیکی بیشتری برای اثبات اثرات احتمالی آنها نیاز خواهد بود.
علی برخوری، محمدعلی حقبین، نبی بنازاده، بهناز بیرجندی،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی اساسی از شایع ترین بیماریهای روان پزشکی شناخته میشود. . تشنّجدرمانی الکتریکی، همچنان مؤثّرترین درمان افسردگی اساسی میباشد. هدف از انجام این مطالعه، مقایسه اثر دو روش القای بیهوشی با تیوپنتال سدیم و کتامین بر نتایج درمانی تشنّجدرمانی الکتریکی در بیماران افسرده اساسی بود. روش تحقیق: این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفیشده دوسوکور، بر روی۶۰ بیمار مبتلا به افسردگی اساسی که بیماری آنها قبلاً توسط روانپزشک، تأیید شده و نیاز به تشنّجدرمانی الکتریکی داشتند، انجام شد. بیماران، در دو گروه ٣٠ نفری قرار گرفتند و در یک گروه، بیهوشی توسط کتامین و در گروه دیگر توسط تیوپنتال سدیم انجام شد و پاسخ درمانی انرژی مصرفی، مدّت زمان تشنّج و شدّت افسردگی (معیار همیلتون) در دو گروه مورد ارزیابی قرار گرفت. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS (ویرایش ۲۱) و با کمک آزمونهای آماری mann-whitney و Chi-Square تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: شدّت افسردگی در هر دو گروه، ۶ هفته بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله کاهش آماری معنیداری نشان داد (۰۰۱/۰P<)؛ همچنین انرژی مصرفی، ۶ هفته بعد از مداخله (گروه کتامین ۴/۷±۸۰ و گروه تیوپنتال سدیم ۲/۱۲±۷/۸۴)، در گروه دریافتکننده تیوپنتال سدیم بالاتر از گروه دریافتکننده کتامین بود، ولی این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود. مدت زمان تشنّج نیز ۶ هفته بعد از مداخله، در گروه کتامین (۱/۱۰±۲/۳۳) و گروه تیوپنتال سدیم (۱/۲۱±۵/۳۲) بررسی شد که در گروه کتامین، بالاتر بود ولی این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری: با توجه به افزایش طول مدّت تشنّج و کاهش شدّت افسردگی ناشی از مصرف کتامین در محدوده درمانی و و نظر به اثر ضدّ افسردگی آن، این دارو میتواند بهعنوان جانشین مناسبی برای شروع بیهوشی در بیماران مبتلا به افسردگی کاندید انجام تشنّجدرمانی الکتریکی مورد استفاده قرار گیرد. ..
سیّد رضا مظلوم، مهناز بهرامی، فرزانه حسنزاده، کاویان قندهاری،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: سکته مغزی، یکی از علل عمده ازکارافتادگی است؛ بنابراین توسعه روشهای درمانی جدید بهمنظور تسریع مرحله بهبودی؛ از لحاظ درمانی، اجتماعی و اقتصادی اهمیت زیادی دارد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر آینهدرمانی بر توانایی راهرفتن بیماران پس از سکته مغزی برحسب قدرت عضلانی پای مبتلا به انجام رسید. روش تحقیق: در این مطالعه نیمهتجربی، ۵۰ بیمار مبتلا به سکته مغزی مراجعهکننده به بیمارستانهای قائم (عج) و امام رضا (ع) مشهد، از طریق تخصیص تصادفی در دو گروه کنترل و آینهدرمانی قرار گرفتند. در گروه مداخله، آینهدرمانی در ۲۰جلسه ۳۰دقیقهای انجام شد؛ بدین صورت که فرد، حرکات دامنه حرکتی اندام تحتانی را توسط سمت سالم در مقابل آینه انجام داده و تنها تصویر آینهای آن را مشاهده مینمود. در هر دو گروه، برنامهی معمول فیزیوتراپی نیز اجرا شد. قدرت عضلانی پای مبتلا با استفاده از ابزار ۵نمرهای سنجش قدرت عضلانی و توانایی حرکتی اندام تحتانی قبل، حین و پس از درمان با استفاده از ابزار توانایی راهرفتن، مورد ارزیابی قرار گرفت. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS (ویرایش ۵/۱۱) و با کمک آزمونهای آماری Kalmogorov– Smiranovو Shapiro–Wilks، Independent T-Test، Paired t-test، Mann– Whitney، Wilcoxon و ANOVA دوطرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: دو گروه، قبل از مداخله، از نظر شاخصهای توانایی راهرفتن برحسب قدرت عضلانی پای مبتلا و متغیرهای مداخلهگر، تفاوتی نداشتند. پس از مداخله، بیماران در گروه آینهدرمانی از نظر توانایی راهرفتن بر حسب قدرت عضلانی پای مبتلا نسبت به گروه کنترل، بهبودی قابل ملاحظهای نداشتند (۷۵۶/۰p=)؛ اما بررسی بیماران از نظر توانایی راهرفتن، تفاوت آماری معنیداری بر حسب قدرت عضلانی پای مبتلا در جلسه دهم در دو گروه آینهدرمانی و کنترل نشان داد (۰۳۸/۰p=). نتیجهگیری: آینهدرمانی در کنار برنامه توانبخشی میتواند توانایی راهرفتن بیماران را در برخی از مراحل پس از سکته مغزی بهبود بخشد.
نرگس یوسف پور، قاسم آهی، مریم نصری،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: شناخت دقیق مشکلات و مسائل فرد مبتلا به سوگ، میتواند پیششرط یک مداوای ثمربخش باشد؛ از این رو مفهومسازی، سنجش ابعاد این پدیده، مراحل سوگ، علائم آن و تعیین روشهای درمانی اثربخش، اهمیت شایانی دارد. به همین دلیل و نیز بهمنظور اهداف تحقیقاتی و بالینی، این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی رواندرمانی مبتنی بر کیفیّت زندگی بر کاهش علائم مرتبط با سوگ، در افراد مبتلا به سوگ پیچیده انجام شد. روش تحقیق: این پژوهش، از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش را کلیّه مراجعهکنندگان به مراکز مشاوره شهرستان کاشمر در سال ۱۳۹۳ که براساس ملاکهای راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی- متن تجدید نظرشده- (DSM-IV-TR) و به تشخیص روانشناس بالینی و با نظارت روانپزشک، تشخیص سوگ عارضهدار دریافت کرده بودند، تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل۳۰نفر بود که از بین داوطلبان شرکت در پژوهش، انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. افراد گروه آزمایش، بهمدّت ۸جلسه، به شیوه رواندرمانی مبتنی بر کیفیت زندگی آموزش دیدند. در پایان، از هر دو گروه، پسآزمون بهعمل آمد. ابزار اندازهگیری در این پژوهش، پرسشنامه اضطراب Beck بود. دادهها توسط نرمافزار SPSS (ویرایش ۲۲) و بهکمک روش ANCOVA تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: میانگین نمره اضطراب گروه آزمایش در پیش و پسآزمون بهترتیب: ۲۷/۵±۰۰/۲۳ و ۷۵/۴±۰۰/۱۵ و میانگین نمره گروه کنترل در پیش و پسآزمون بهترتیب: ۵۹/۵±۴۰/۲۴ و ۵۷/۵± ۶۶/۲۰ بود. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که با حذف اثر نمرههای اضطراب پیشآزمون بهعنوان متغیر همپراش، اثر اصلی متغیر آموزش بر نمرههای اضطراب پسآزمون معنیدار شد (۰۰۸/۰P=) تفاوت مشاهدهشده بین میانگینهای نمرات اضطراب شرکتکنندگان در گروههای آزمایش و کنترل، برحسب عضویت گروهی، در مرحله پسآزمون معنیدار بود (۰۱/۰P<). میزان تأثیر این مداخله ۲۳/۰ بهدست آمد. نتیجهگیری: میتوان گفت که رواندرمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی، بر کاهش اضطراب مبتلایان به سوگ عارضهدار تأثیر دارد.
سید کاوه حجت، ابوالفضل آزادی، حدیثه منادی زیارت، مینا نوروزی خلیلی، سید اسماعیل حاتمی، مهدی رضایی،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: آمارها نشان میدهد که ۴۰-۳۰% فرزندان دارای والد معتاد، در آینده مصرف مواد را آغاز میکنند. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش شناختدرمانی گروهی عوارض مصرف تریاک در نگرش به اعتیاد دانشآموزان دارای والد معتاد انجام گردید.
روش تحقیق: این مطالعه از نوع کارآزمایی میدانی شاهددار تصادفی است که بر روی کلیه دانشآموزان پسر پایه اول دبیرستان شهرستان مانه و سملقان دارای والد معتاد انجام شد. جلسات آموزشی مبتنی بر اثربخشی شناختدرمانی گروهی عوارض تریاک در ۶جلسه برگزار گردید. پرسشنامه نگرش به اعتیاد در مرحله قبل و پس از مداخله تکمیل شد. دادهها پس از ورود به نرمافزار آماری SPSS (ویرایش ۱۶)، با کمک آزمونهای آماری تیزوجی و تیمستقل در سطح معنیداری ۰۵/۰P< تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: طبق نتایج این پژوهش، تفاوت معنیداری بین دو گروه در مرحله پیشآزمون در نگرش به اعتیاد، وجود نداشت (۲۰/۰P=). در بررسی تغییرات میانگین نمره کل از مرحله پیشآزمون به پسآزمون در گروه مداخله کاهش و در گروه شاهد افزایش مشاهده شد؛ بدین معنا که مداخله باعث کاهش نگرش مثبت نسبت به مواد مخدّر شد؛ ولی این تغییر از نظر آماری معنیدار نبود (۵۷/۰P=). همچنین از بین ۱۰ عامل نگرش فرد نسبت به اعتیاد، شناختدرمانی گروهی تنها توانست میانگین نمره نگرش فرد نسبت به علت مصرف مواد مخدّر را به صورت معنیداری کاهش دهد (۰۴/۰P=).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که آموزش شناختدرمانی گروهی عوارض مصرف تریاک، بر نگرش دانشآموزان دارای والد معتاد تأثیر معنیداری ندارد. بنابراین تغییر نگرش نوجوانان دارای والد معتاد، نیازمند انجام تحقیقات بیشتری میباشد.
زویا طاهرگورابی، زهرا کیانی، میترا مودی،
دوره ۲۳، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه پیشرفتهای علمی و صنعتی در زمینه پزشکی و داروسازی، امکان دسترسی به انواع داروها را فراهم آورده است. چنانچه این دسترسی با نظارت صحیح همراه نباشد، میتواند موجب مصرف خودسرانه داروها گردد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اپیدمیولوژی خوددرمانی و عوامل مرتبط با آن در مراجعهکنندگان به داروخانههای سطح شهر بیرجند انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه توصیفی-تحلیلی، بهروش نمونهگیری طبقهای تصادفی بر روی ۹۴۴ نفر از مراجعهکنندگان به داروخانههای شهر بیرجند در زمستان و بهار ۱۳۹۳-۱۳۹۴ انجام شد. دادهها با استفاده از پرسشنامه روا و پایا جمعآوری شد. دادهها پس از ورود به نرمافزار SPSS (ویرایش ۱۹)، با کمک آزمونهای آماری Chi-Square، t-test مستقل، Mann– Whitney، Kruskal– Wallis و Tukey در سطح معنیداری ۰۵/۰P< تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین سنی افراد شرکتکننده ۸/۱۰±۸/۳۲ سال بود. ۵/۸۴% از افراد مصرف خودسرانه دارو را بیان کردند که ۵۸% آنها مرد بودند. بیشترین مصرف خودسرانه مربوط به داروهای سرماخوردگی و حساسیّت (۴/۶۱%) و مسکّنها (۹/۴۳%) بود. در بین شرکتکنندگان در مطالعه، ۳۳% آنها عدم دسترسی به پزشک، ۵/۴۴% آنها دسترسی راحت به دارو توسط داروخانه و ۶/۳۰% آنها تجویز نسخه مشابه از سوی پزشک را از مهمترین دلایل مصرف نابجای دارو عنوان کردند.
نتیجهگیری:
مصرف نابجای دارو در جامعه مورد مطالعه بسیار بالا بوده که عمدتاً، در دسته داروهای سرماخوردگی، مسکن و آنتی بیوتیک میباشند. دسترسی آسان به دارو در داروخانهها، احتمالاً مهمترین عامل خوددرمانی محسوب میشود.
خیرالنساء رمضانزاده، آزاده ابراهیمزاده،
دوره ۲۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: استدلال بالینی، یکی از مهارتهای اصلی و ضروری برای تشخیص و درمان بیماریها است که فراگرفتن آن برای تمامی دانشجویان پزشکی ضروری است. مدل SNAPPS بهعنوان یک مدل دانشجو محور میتواند زمینه ایجاد استدلال بالینی را فراهم سازد. این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر دو روش آموزش درمانگاهی SNAPPS و متداول بر استدلال بالینی دانشجویان پزشکی انجام شد.
روش تحقیق: این پژوهش به شیوه مطالعه مداخلهای نیمهتجربی با طرح پسآزمون با گروه کنترل انجام گردید. جامعه آماری شامل دانشجویان پزشکی مقطع کارآموزی دانشگاه علومپزشکی بیرجند بود که در سال تحصیلی ۱۳۹۵-۱۳۹۴ وارد بخش عفونی شدند. نمونه آماری مورد مطالعه، ۱۲۶ نفر از دانشجویان پزشکی بودند که به صورت ایستا به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش با مدل SNAPPS و همین تعداد گروه کنترل همتاشده بر اساس جنسیت، مقطع تحصیلی و معدل با روش آموزش درمانگاهی متداول آموزش داده شدند. سپس نمرات استدلال بالینی دانشجویان با آزمون Key feature مورد سنجش قرار گرفت و با روش آماری T مستقل و با استفاده از نرمافزار SPSS (ویرایش ۱۹) تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که میانگین نمره استدلال بالینی در دانشجویان گروه آزمایش (SNAPPS) ۱/۱۷±۱۷/۲۹ و در گروه کنترل (متداول) ۱/۲۰±۱۶/۵۳ بود که از نظر آماری تفاوت معنیداری داشت (۰/۰۰۱P=). تفاوتی بین نظرات دختران و پسران دانشجو یافت نگردید.
نتیجهگیری: مدل آموزش درمانگاهی SNAPPS، یک مدل مؤثّر در پرورش استدلال بالینی دانشجویان است؛ بنابراین میتوان بهکارگیری این روش در آموزش درمانگاهی کلّیه دروس را توصیه کرد.