41 نتیجه برای مودی
مرضیه مقرب، غلام حسین محمودی راد،
دوره 9، شماره 1 - ( پاییز و زمستان 1381 )
چکیده
مقدمه و هدف: آموزش بخش مهمی از مراقبتهای پرستاری است. بیمار مرکز اصلی آموزش و ارائه خدمت است. پرستار از پذیرش تا ترخیص وی را همراهی می نماید تا با ارائه اطلاعات لازم به بیمار سیر بیماری کوتاهتر شده و میزان رضایت وی افزایش یابد. لذا این پژوهش با هدف کلی «تعیین میزان رضایت بیماران از مهارتهای آموزشی پرستاران» انجام شد.مواد و روش ها: در این پژوهش 250 بیمار ترخیصی هر روز بخشهای داخلی و جراحی بیمارستان امام رضا (ع) بیرجند، از طریق نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. سپس توسط پژوهشگر مورد مصاحبه قرار گرفتند. فرم مصاحبه مدون شامل دو قسمت، تعیین مشخصات فردی و تعیین میزان رضایت بیماران بود. اطلاعات با مقیاس سه گزینه ای لیکرت بصورت رتبه ای تجزیه و تحلیل شد.نتایج یافته ها نشان داد که، بیماران از مهارتهای آموزشی پرستاران %12.8 به میزان زیاد، %56.8 در حد متوسط و %30.4 به میزان کم رضایت داشتند. میزان رضایت در بیماران بستری بخش جراحی، بیماران ساکن شهر، بیماران با عدم سابقه بستری در بیمارستان و بیماران با مشکلات تنفسی بالاتر بود (P<0.0001). ولی با متغیرهای وضعیت بیمه، میزان تحصیلات، وضعیت تاهل، جنس، سن، دفعات بستری و مدت بستری ارتباط معنی دار نبود.نتیجه گیری: به نظر می رسد پرستاران به دلیل حجم کاری زیاد و کثرت بیماران کمتر به نقش آموزشی خود می پردازند و لازم است مدیران در جهت اجرای این امر مهم توجه و برنامه ریزی نمایند تا در این مورد نیز حقوق بیماران حفظ گردد.
سیدحسن کرباسی، سیدمحمود حسینی، محمودرضا توکلی، غلام حسین محمودی راد،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1383 )
چکیده
زمینه و هدف: در سالهای اخیر ارزش آزمایشهای روتین در ارزیابی قبل از عمل مورد تردید قرار گرفته است؛ مطالعه حاضر به منظور بررسی ارزش رادیوگرافی قفسه سینه در تصمیم گیری و اداره بیهوشی انجام شد.روش و بررسی: در این مطالعه مقطعی 425 بیمار بالای 60 سال کاندید عمل جراحی انتخابی کوچک از گروههای ASA I و ASA II مورد بررسی قرار گرفتند. عوارض این اعمال و تغییر در اداره بیهوشی در بیمارانی که یافته غیرطبیعی در معاینه بالینی یا رادیوگرافی قفسه سینه داشتند، مورد مقایسه قرار گرفت. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آزمون نسبت شانس (Odds Ratio) مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها: در مجموع 11% از بیماران در معاینه بالینی و 27.1% در رادیوگرافی، یافته غیر طبیعی داشتند. عارضه این عمل در 5.2% و نیاز به تغییر روش بیهوشی فقط در 1,9% از بیماران مشاهده شد که در گروه ASA II به طور معنی داری نسبت به گروه ASA I بیشتر بود (P<0.001) در بیمارانی که در معاینه بالینی سالم تشخیص داده شده بودند و سه یافته غیر طبیعی در رادیوگرافی داشتند، هیچ گونه عارضه یا نیاز به تغییر روش بیهوشی مشاهده نگردید.نتیجه گیری: انجام رادیوگرافی قفسه سینه در غیاب علایم واضح کلینیکی، تاثیر چندانی در تخمین عوارض حین عمل و تغییر روش بیهوشی ندارد.
سیداحمد محمودیان، رویا کلیشادی، مهین هاشمی پور، پدرام معینی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1383 )
چکیده
زمینه و هدف: تغذیه سالم در دوران کودکی و رشد قد و وزن آنها از شاخصهای مهم بهداشتی به شمار می رود و یکی از مهمترین مشکلات کودکان، بی اشتهایی و امتناع از خوردن غذا است. با توجه به نگرش جامع هومیوپاتی و ماهیت داروهای آن، در این مطالعه تاثیر استفاده از روش هومیوپاتی برای اصلاح رفتار غذایی کودکان مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسی: در این مطالعه تجربی دو سویه کور، ابتدا کودکان 1 تا 6 ساله دارای مشکل غیر عضوی در رفتار غذایی (به صورت امتناع از خوردن غذا و یا بیزاری از گوشت) از طرف متخصصان کودکان ارجاع شدند. پس از تکمیل پرسشنامه و تعیین داروهای فوق رقیق مناسب هر کودک به وسیله شرح حال هومیاپاتی، کودکان به طور تصادفی یک در میان دارو (مورد) و یا دارونما (شاهد) دریافت نمودند. پس از 4 تا 6 نوبت مصرف دارو، وضعیت رفتار غذایی کودکان مجددا ارزیابی شد و نتیجه درمان در دو گروه با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای آماری t و ANOVA مورد مقایسه و تحللیل قرار گرفت. P<0.05 به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.یافته ها: از 121 کودک مورد بررسی، 62 دختر و 59 پسر با میانگین سن3.68±1.28 سال بودند. دو گروه از نظر سن، جنس، اشتغال مادر، شدت و مدت اختلال رفتار غذایی با هم تفاوتی نداشتند (P>0.05).میانگین کل امتیاز رفتار غذایی کودکان در هر دو گروه افزایش معنی داری نشان داد (P<0.05). تغییر کل امتیاز در گروه هومیوپاتی 6.85 ±27.27 ودر گروه شاهد۱۳.۷۳ ۱۸.۵۵± بود (P<0.05).میانگین تغییر امتیاز میل و مصرف غذا در کودکان گروه مورد و شاهد به ترتیب12.50 ±14.42 و۱۱.۷۰ ±۷.۹بود (P=0.001).با وجود افزایش معنی دار امتیاز میل به گوشت در طی درمان، این تغییر در بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت0.05) (P>. نتیجه گیری: این مطالعه، روش هومیوپاتی را برای کودکانی که بدون مشکل عضوی از خوردن غذا امتناع می کنند، پیشنهاد می نماید. لازم است پزشکان، محققان و سایر دست اندرکاران بهداشتی، درمانی با این روش از طب مکمل، آشنایی بیشتری پیدا کند.
غلام حسین محمودی راد، حمیدرضا ریاسی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1383 )
چکیده
بیمار معرفی شده در این مقاله یک مرد 47 ساله مبتلا به اسکیزوفرنی است که به دنبال مصرف کلوزاپین و فلوفنازین دچار سندرم Neuroleptic Malignant Syndrome (NMS) شده بود. ویژگی خاص این بیمار، ابتلا به سندرم NMS پس از قطع داروهای مذکور به مدت 10 روز بود. با توجه به سابقه مصرف داروی نرولپتیک، هیپرترمی، رژیدیتی، کاهش سطح هوشیاری، تاکیکاردی، فشار خون مواج، تعریق فراوان، افزایش سطح CPK و لکوسیتوز بدون علت عفونت خاص و عدم مشاهده ضایعه ارگانیک مغزی تشخیص سندرم NMS تایید گردید و بعد از درمان با بروموکریپتین، آمانتادین، کلونازپام و لوودوپا-C علایم بهبود پیدا کرد و با هوشیاری کامل ترخیص گردید.
غلام حسین محمودی راد، فاطمه فطورچی، مرضیه مقرب، سیدحسن کرباسی، محمودرضا توکلی،
دوره 12، شماره 1 - ( تابستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: بعد از بیماریهای قلبی و عروقی، سرطان دومین عامل مرگ و میر در ایالات متحده آمریکا و سرطان کولورکتال (Colorectal)، چهارمین سرطان شایع در سطح جهان می باشد. تقریبا سالانه یک میلیون نفر به این بیماری مبتلا می شوند. سطح بالای فعالیت فیزیکی با کاهش احتمال ابتلا به بعضی از سرطان ها همراه می باشد. اطلاعات حاصله بیشتر در ارتباط با سرطان پستان و کولون می باشد. پژوهش حاضر با هدف تعیین عادات فعالیتی بیماران مبتلا به سرطان کولون و رکتوم انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - مقطعی در بخش های درمانی مختلف (رادیوتراپی، شیمی درمانی، جراحی و درمانگاه های تخصصی) بیمارستان های منتخب دانشگاهی شهر تهران انجام شد. 170 بیمار از جامعه آماری در دسترس انتخاب شدند. اطلاعات اولیه با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شد. پرسشنامه شامل دو بخش اطلاعات فردسنجی و فعالیت فیزیکی افراد مورد پژوهش بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای آماری Chi-Square و Fisher Exact در سطح معنی داری P≤0.05 استفاده شد.
یافته ها: از 170 بیمار مورد مطالعه، %55.9 مبتلا به سرطان کولون و %44.1 مبتلا به سرطان رکتوم بودند. %72.9 کل فعالیت فیزیکی این افراد در محدوده 10-6 ساعت در روز بود و %71.2 در برنامه فعالیت خود ورزش و پیاده روی نداشتند. عادات فعالیت %80 از مبتلایان به سرطان کولون و %76 از مبتلایان به سرطان رکتوم در حد نامطلوب بود. در این مطالعه بین عادات فعالیتی و سن (P<0.05)، سطح تحصیلات (P<0.001) و شغل (P<0.05) ارتباط معنی دار آماری وجود داشت.
نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش پیشنهاد می شود افرادی که دارای مشاغل کم تحرک مانند قالیبافی یا دارای فعالیتهای سنگین فاقد تفریح می باشند، اوقاتی از برنامه روزانه خود را به فعالیتهای فیزیکی مفرح اختصاص دهند.
اعظم بحیرایی، ناهید جعفری، سارا عظیما، محمود محمودی،
دوره 12، شماره 3 - ( زمستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان سرویکس از شایعترین سرطان های زنان در دنیاست؛ عوامل خطر ابتلا به این بیماری عبارتند از: سن بالا، وضعیت اجتماعی اقتصادی پایین، مولتی پاریتی، شروع فعالیت جنسی در سنین پایین، داشتن شرکای جنسی متعدد، عفونت باHuman Papillomavirus (HP)V، سابقه بیماری مقاربتی، سیگار کشیدن، استفاده طولانی مدت از Oral Contraceptive Pills (OCPs)، فقر تغذیه ای و چندین عامل دیگر. استفاده از OCPs و سایر وسایل پیشگیری از بارداری به نحوی در بروز این بیماری مطرح شده اند. با توجه به وسعت استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری در ایران، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط استفاده از روشهای رایج پیشگیری از بارداری (قرصهای خوراکی، IUD و کاندوم) و سرطان سرویکس انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مورد- شاهدی، از بین مراجعه کنندگان به بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران، 109 بیمار مبتلا به سرطان سرویکس در گروه مورد و 218 بیمار مراجعه کننده به بیمارستان که به عللی غیر از بیماریهای زنان و مامایی مراجعه کرده بودند؛ در گروه شاهد قرار گرفتند. معیارهای ورود به مطالعه برای گروه مورد، ایرانی و مسلمان بودن، پاتولوژی مثبت سرطان سرویکس و معیارهای ورود به مطالعه برای گروه شاهد، مسلمان و ایرانی بودن، تست پاپ اسمیر طبیعی طی یک سال گذشته، عدم وجود سابقه درمان با کوتر، کرایو و مخروط برداری بود. اطلاعات حاصل با استفاده از آزمونهای آماری t و Chi-Square و در سطح معنی داری P£0.05 تحلیل شدند.
یافته ها: 99% از افراد گروه مورد و 87.2% از افراد گروه شاهد، سابقه استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری داشتند (P=0.0004). 70.6% از افراد گروه مورد و 67% از افراد گروه شاهد سابقه مصرف قرصهای خوراکی (P=0.52)، 14.8% از افراد گروه مورد و 13.5% از افراد گروه شاهد سابقه استفاده از (P=0.75)IUD و 43% از افراد گروه مورد و 31% از افراد گروه شاهد، سابقه استفاده از کاندوم داشتند (P=0.029).
نتیجه گیری: در این مطالعه ارتباط معنی داری بین استفاده از قرصهای ضد بارداری و IUD و ابتلا به سرطان سرویکس وجود نداشت ولی بین استفاده از کاندوم و ابتلا به سرطان سرویکس ارتباط معنی داری حاصل گردید که شاید به دلیل استفاده کوتاه مدت و نامنظم از کاندوم توسط افراد بوده است؛ زیرا اثر حفاظتی کاندوم با طول مدت استفاده و استفاده منظم رابطه مستقیم دارد.
محمدرضا میری، نرگس معاشری، میترا مودی، زهرا سورگی، هاجر حسینی،
دوره 12، شماره 3 - ( زمستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: رشد شتابان جمعیت در سراسر جهان، مانع اساسی در راه توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشورهاست و با توجه به اهمیتی که وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در برنامه های خود به کنترل جمعیت می دهد و با توجه به این که زنان کارمند قشر مهمی از جامعه را تشکیل می دهند و دارای اعتقادات و باورهای خاص خود می باشند، مطالعه الگوی باروری در این زنان براساس مدل قصد رفتاری کاملا ضروری به نظر می رسد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، تمامی زنان کارمند غیرتخصصی شاغل در دانشگاه علوم پزشکی، دانشگاه علوم و دانشگاه آزاد (135 نفر) مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها در این مطالعه پرسشنامه ساختاری براساس متغیرهای مدل قصد رفتاری شامل (نگرش، هنجارهای انتزاعی، قصد، رفتار و ...) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای Chi-Square، t مستقل، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون لجستیک استفاده گردید و P<0.05 به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
یافته ها: بین میانگین نمره آگاهی و تحصیلات کارکنان اختلاف معنی داری مشاهده شد (P<0.0001)؛ همچنین همبستگی معنی داری بین نمره آگاهی و تعداد فرزندان و سن آنها وجود داشت (P<0.0001)؛ نتیجه آزمون رگرسیون لجستیک نشان داد که در استفاده از روشهای پیشگیری از بارداری به ترتیب عوامل تعداد فرزندان، تحصیلات و سن زنان دخالت دارند.
نتیجه گیری: آموزشهای تنظیم خانواده با تاکید بر متغیرهای مدل قصد رفتاری با روشهای چهره به چهره، آموزشهای گروهی، اجرای بحث گروهی و تهیه جزوه های بهداشتی نقش موثری در رفتارهای باروری زنان و خانواده ها دارد.
ایرج ضاربان، محمد عباس زاده بزی، میترا مودی، حسن مهرجوفرد، حمیدرضا غفاری،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به نقشی که شپش سر در انتقال بیماریهای مختلف دارد و به عنوان یک عامل مهم در سنجش سطح بهداشت جامعه و بخصوص بهداشت فردی محسوب می شود، مطالعه حاضر با هدف ارزشیابی برنامه آموزش بهداشت به منظور کاهش میزان آلودگی به شپش سر انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی (آزمون- شاهد) در سال 1382 بر روی دانش آموزان دختر مدارس ابتدایی شهر زابل انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه، برگ ثبت شواهد مستقیم رفتار یا فرم بازنگری و معاینه از نظر وجود نمف و شپش بالغ بود. پس از تعیین میزان آلودگی به شپش سر در افراد مورد مطالعه و انجام آزمون اولیه، برنامه و محتوای آموزشی تهیه گردید؛ سپس 175دانش آموز پایه پنجم مبتلا به شپش سر به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. در گروه آزمون، مداخله آموزشی صورت گرفت. بعد از 1.5 ماه آزمون ثانویه انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای t زوجی و Chi-Square در سطح معنی داری P?0.05تحلیل شدند.
یافته ها: از بین 1066 دانش آموز، 313 نفر (29.4%) آلودگی به شپش سر داشتند. پس از مداخله آموزشی، میزان آلودگی در گروه آزمون به 17.6% کاهش یافت ولی در گروه شاهد تغییری نکرد. در گروه آزمون اختلاف معنی داری از نظر تاثیر برنامه آموزش بهداشت بر آگاهی، نگرش و عملکرد بهداشتی مشاهده شد (P<0.001) ولی در گروه شاهد این اختلاف معنی دار نبود. بین میزان آلودگی به شپش سر با متغیرهای میزان تحصیلات والدین، پایه تحصیلی، دفعات استحمام در هفته، وجود حمام در منزل، میزان درآمد ماهیانه، بعد خانوار و استفاده از وسایل مشترک (مقنعه، روسری، شانه و حوله) ارتباط معنی داری وجود داشت (P<0.02) (84.8 =?2).
نتیجه گیری: در این تحقیق برنامه آموزش بهداشت در کاهش آلودگی به شپش سر تاثیر مثبت داشت؛ بر این اساس توصیه می شود آموزش بهداشت فردی به صورت مدون در کتابهای آموزشی گنجانده شود و در مورد علائم و نحوه انتقال و پیشگیری، در مدارس و جلسات اولیا و مربیان، به والدین آموزش داده شود.
غلام حسین محمودی راد، زهرا محمودی راد،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: کنترل فشار خون یکی از مشکلات اساسی مبتلایان به پرفشاری خون می باشد که در نتیجه عدم پذیرش بیماری و درمان از جانب بیمار به وجود می آید. با توجه به این که سطح دانش بیماران می تواند عامل مهمی در پذیرش درمان این گونه بیماریها باشد، مطالعه حاضر به منظور بررسی سطح آگاهی و دانش بیماران مبتلا به پرفشاری خون از میزان فشار خون خود، علایم و عوارض بیماری پرفشاری خون انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه توصیفی- تحلیلی در سال 1383 و در بخشهای مختلف (اورژانس، قلب، CCU و درمانگاه های تخصصی) بیمارستان ولی عصر (عج) شهر بیرجند انجام شد. 385 بیمار از جامعه آماری در دسترس انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ای حاوی دو بخش اطلاعات جمعیت شناختی و سنجش دانش بیماران از محدوده فشار خون خود، فشار خون سیستول و دیاستول و سطح دانش آنان از علایم و عوارض بیماری پرفشاری خون بود. روایی پرسشنامه توسط چهار نفر متخصص قلب مورد تایید قرار گرفت. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از جداول توصیفی و آزمون Chi-Square سطح معنی داری P?0.05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: از میان 385 بیمار مورد پژوهش 28.4% در گروه سنی 51-60 سال قرار داشتند؛ میانگین سنی این افراد 13.14±58 سال بود. پاسخ 77.1% و 44.9% از بیماران به ترتیب به سوالات مربوط به محدوده فشار خون سیستول و دیاستول صحیح بود. 73% محدوده فشار خون خود را می دانستند. 79.9% از بدون علامت بودن بیماری پرفشاری خون و 59% نسبت به عوارض کلیوی بیماری پرفشاری خون آگاهی نداشتند. سطح دانش 32.5% در حد ضعیف و 23.4% در حد متوسط قرار داشت. بین سطح دانش با جنس و منبع کسب اطلاعات (P<0.05) با تحصیلات، محل سکونت، شغل (P<0.001) ارتباط معنی دار آماری وجود داشت.
نتیجه گیری: به منظور پیشگیری از افزایش مرگ و میر و آسیب های جبران ناپذیر ناشی از کم اهمیت شمردن بیماری، بهتر است به افراد در معرض خطر و مبتلایان به بیماری پرفشاری خون آموزشهای لازم داده شود.
مریم نخعی، زهرا فرج زاده، شهناز طبیعی، سیدعلیرضا سعادت جو، غلام حسین محمودی راد، محمدحامد حسینی،
دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: ناراحتیهای اسکلتی- عضلانی بخش عمده ای از بیماریهای شغلی را در محیطهای کاری مختلف از جمله پرستاری به خود اختصاص می دهند. ارزیابی فعالیتهای کاری به روش تحلیل وضعیتها در اقدامات پرستاری ضمن مشخص نمودن موارد خطرساز و مسبب ایجاد صدمات اسکلتی- عضلانی، می تواند زمینه را برای ارایه راهکارهای پیشگیری مناسب، فراهم نماید. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی ارگونومیکی وضعیتهای بدنی افراد حین انجام برخی مراقبتهای پرستاری به روش REBA و تعیین فراوانی مشکلات اسکلتی- عضلانی در پرستاران انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه مقطعی، تمام پرستاران شاغل رسمی در بخشهای داخلی و جراحی بیمارستانهای امام رضا (ع) و ولی عصر(عج) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی بیرجند در سال 1384 انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه استاندارد نوردیک و فرم بازنگری مشاهده ای REBA در شش وضعیت شایعتر انجام کار در پرستاری جمع آوری و با استفاده از نرم افزار REBA جهت تعیین تراز خطر و اعمال تغییر مورد لزوم در وضعیت مورد مشاهده، تفسیر و سپس با آمار توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: در مجموع 43 نفر پرستار مورد بررسی قرار گرفتند؛ %95.3 از آنان مؤنث و میانگین سنی آنان 34.8 ± 5.94 سال بود. %58.1 دارای مدرک کارشناسی پرستاری و %41 سابقه کار کمتر از 5 سال داشتند. بیشترین ناراحتی در پا (%62.8) و کمر (%53.5) بود. در بیشتر موارد علت احتمالی مشکل از دیدگاه فرد، کار در محیط شغلی عنوان گردید. گرچه در همه موارد بررسی شده، تراز خطر متوسط بود و نیاز به تغییر وضعیت وجود داشت ولی در تکنیک جابه جا کردن بیمار، نمره 8 REBA و بالاتر بود که به معنی تراز خطر زیاد و خیلی زیاد است و تغییر سریع یا فوری وضعیت، ضروری می باشد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، برای پیشگیری از بروز مشکلات عضلانی- اسکلتی در پرستاران باید در برنامه های آموزشی و اجرایی، به آموزش اصول مکانیک صحیح بدن، بویژه در حین اقدامات پرستاری با توجه به فرایند ارگونومیک و با استفاده از وسایل کمکی توجه نمود.
حسام مودی، اصغر اکبری، فاطمه غیاثی، فاطمه مودی،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات اندکی در مورد تاثیر اولتراسوند و مدت زمان کشش بر افزایش انعطاف پذیری عضلات همسترینگ انجام شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین دامنه اکستشن پاسیو زانو در دانش آموزان مبتلا به کوتاهی گروه عضلانی همسترینگ و تاثیر اولتراسوند و مدت زمان کشش در درمان این اختلال انجام شد.
روش تحقیق: این تحقیق به صورت کارآزمایی بالینی و در سال 1384 در زابل انجام شد. 50 دانش آموز پسر با دامنه سنی 12-14 سال از بین دانش آموزان پسر مدارس راهنمایی از طریق نمونه گیری در دسترس مورد مطالعه قرارگرفتند. آزمودنیها به صورت تصادفی در پنج گروه قرار گرفتند. گروه اول با اولتراسوند، گروه دوم با اولتراسوند و کشش 15 ثانیه ای، گروه سوم با اولتراسوند و کشش 30 ثانیه ای، گروه چهارم فقط باکشش 15 ثانیه ای و گروه پنجم با کشش 30 ثانیه ای درمان شدند. میزان اکستنشن پاسیو مفصل زانو (درجه) به عنوان شاخص انعطاف پذیری عضلات همسترینگ قبل و بعد از ده جلسه درمان اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمونهای ANOVA و t زوج شده در سطح معنی داری P?0.05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: میزان اکستنشن پاسیو مفصل زانو در گروه اول از 160.2 ± 7.9 درجه به 163.3 ± 7.5 درجه (P=0.001)، در گروه دوم از 161.1 ± 6.9 درجه به 166.5 ± 5.9 درجه (P<0.0001)، در گروه سوم از 163.5 ± 6.7 درجه به 171.2 ± 5.9 درجه (P<0.0001)، در گروه چهارم از 161 ± 11.8 درجه به 164.4 ± 11.3 درجه (P=0.005) و در گروه پنجم از 166.1 ± 5.6 درجه به 171.1 ± 4.8 درجه (P=0.001) ارتقا یافت. اختلاف عمده ای بین پنج گروه قبل (P=0.48) و بعد از مداخله (P=0.059) وجود نداشت.
نتیجه گیری: در این مطالعه، انعطاف پذیری گروه عضلانی همسترینگ با هر پنج برنامه درمانی افزایش یافت؛ ولی هیچ یک از روشها نسبت به دیگری برتری قابل توجهی در افزایش انعطاف پذیری این گروه عضلانی نشان ندادند.
میترا مودی، نصرت زمانی پور، غلام رضا شریف زاده، محمد اکبری، سلیمان صالحی،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: دوره بلوغ یکی از حساسترین دوران زندگی یک دختر نوجوان محسوب می شود. در این دوره علاوه بر توجه به مسایل و روابط اجتماعی دختران، به مسایل بهداشتی دوران بلوغ نیز باید توجه ویژه ای شود و لازم است آنها را با بهداشت دوران بلوغ آشنا نمود. این مطالعه مداخله ای با هدف ارزشیابی برنامه آموزش بهداشت بلوغ در ارتقای آگاهی دانش آموزان مقاطع راهنمایی و دبیرستان دخترانه شهر بیرجند انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه مداخله ای (از نوع قبل و بعد)، ابتدا 325 نفر از دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی و متوسطه شهر بیرجند به روش نمونه گیری چند مرحله ای تصادفی شده، انتخاب و پرسشنامه خودساخته، شامل 20 سوال یک نمره ای در زمینه بهداشت دوران بلوغ، در بین آنها توزیع و پس از تکمیل جمع آوری گردید. آنگاه با یک برنامه آموزشی مدون، تمام این دانش آموزان، توسط مربیان آموزش دیده با مطالب آموزشی یکسان مورد آموزش قرار گرفتند. زمان آموزش در هر کلاس 1.5 ساعت تخمین زده شد. یک ماه پس از پایان برنامه آموزشی و توزیع جزوه ها در مدرسه، مجددا پرسشنامه ها بین دانش آموزان توزیع و پس از تکمیل جمع آوری گردید. مواردی که در مرحله دوم به هر دلیلی پرسشنامه را تکمیل ننموده بودند، از مطالعه خارج شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری t زوج شده در سطح معنی داری a=0.05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: در مجموع 302 دانش آموز، پرسشنامه مرحله قبل و بعد از مداخله را تکمیل کردند؛ از این تعداد، 151 نفر در مقطع راهنمایی و 151 نفر در مقطع دبیرستان بودند. میانگین نمره آگاهی در دانش آموزان مقطع راهنمایی قبل از مداخله 5.03 ± 3.7 و پس از مداخله 10.8 ± 4.8 بود؛ این میزان در بین دانش آموزان متوسطه قبل از مداخله 4.1 ± 2.3 و پس از مداخله 8.7 ± 3.8 برآورد گردید. بین میانگین نمره آگاهی قبل و بعد از مداخله در دانش آموزان هر دو مقطع اختلاف معنی داری وجود داشت (P<0.001)؛ همچنین میانگین نمره آگاهی در کل دانش آموزان (در هر دو مقطع) قبل از مداخله 4.6 ± 3.1 و پس از مداخله 9.7 ± 4.4 بود (P<0.001).
نتیجه گیری : ارایه برنامه های آموزشی در دوران بلوغ در افزایش سطح آگاهی دختران جوان نقش ارزنده ای دارد و از آنجا که معمولا دختران جوان در این سن مشکلات دوران بلوغ خود را با والدین و اطرافیان در میان نمی گذارند، کلاسهای آموزشی در مدارس، ضمن بالا بردن سطح آگاهی آنها، زمینه ارایه سوالات و حل مشکلات دوران بلوغ را در آنها نیز فراهم می آورد.
اصغر اکبری، حسام مودی، راضیه قناد،
دوره 15، شماره 1 - ( بهار 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالهای پاسچرال نواحی کتف و شانه، زمینه را برای ایجاد دردهای مزمن فراهم میکند. خطر ایجاد پاسچرهای غیرطبیعی در دانشآموزان دبستانی که در حال رشد هستند، به دلیل وضعیتهای نادرست شایع میباشد. برای تدوین سیاستهای مناسب جهت پیشگیری از این اختلالها، داشتن اطلاعات دقیق در مورد این وضعیتها ضروری است. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع انواع اختلالهای پاسچرال شانه در دانشآموزان 10-12 ساله دبستانی شهر زاهدان انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- مقطعی که در سال 1384 و در شهر زاهدان انجام شد، 153 دانش آموز دبستانی با دامنه سنی 10-12 سال از طریق نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. جهت اندازهگیری تراز شانهها از صفحه شطرنجی با خانههای یک سانتیمتری و در مورد جلو آمدن شانهها نیز از صفحه شطرنجی که وسط آن خط قرمزی رسم شده بود، استفاده گردید. برای بررسی تقارن کتف، فاصله زاویه تحتانی آن تا هفتمین مهره پشتی با استفاده از تست کیبلر در زوایای صفر، 45 و 90 درجه ابداکسیون بازو اندازهگیری شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS و آزمونهای آماری توصیفی، c 2 و نیز آزمون دقیق فیشر در سطح معنیداری 05/0 P≤ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: سطح شانه غالب (7/89%) دانشآموزان راست دست بالاتر از شانه غیرغالب بود. در شانه غالب دانشآموزان راست دست، اختلال تقارن کتف در وضعیتهای صفر (42/0= P ) و ابداکسیون 90 درجه (3/0= P ) بازو وجود نداشت. 2/56% دانشآموزان، شانه گرد داشتند. در 6/61% کودکان 10 ساله، شانهها نسبت به وضعیت طبیعی جلوتر قرار داشتند (002/0= P ). رابطهای بین فعالیت نوشتاری در منزل (92/0= P ) و مدرسه (81/0= P ) با جلوآمدن شانه مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که قرار گرفتن طولانی مدّت دانشآموزان دبستانی در وضعیتهای غیرطبیعی به دلیل انعطافپذیری سیستم اسکلتی- عضلانی، منجر به جلو آمدن شانهها میشود؛ همچنین نتایج این مطالعه آموزش وضعیتهای صحیح برای حمل کیف و وضعیت صحیح نوشتاری برای جلوگیری از اختلالهای پاسچرال شانه را تایید میکنند.
غلامرضا شریف زاده، سوری صغری راغبی، ولیاله زراعتکار، میترا مودی،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: سوء تغذیه کودکان یکی از مشکلات بهداشتی مهم در جهان، بویژه در کشورهای در حال توسعه میباشد که عوارض نامطلوبی بر سلامت جسمی و ذهنی کودکان دارد؛ همچنین زمینهساز عفونتها و از علل مهم مرگ و میر کودکان میباشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع سوءتغذیه در کودکان زیر شش سال انجام شد. روش تحقیق: این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بر روی 1807 کودک زیر شش سال استان خراسان جنوبی که به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای سهمی از مناطق شهری و روستایی شش شهرستان تحت پوشش استان انتخاب شده بودند، انجام شد. دادهها با استفاده از پرسشنامه کشوری طرح Anthropometric Nutrition Indicators Survey (ANIS) توسط کاردان و یا کارشناسان بهداشت خانواده آموزش دیده با مصاحبه با مادر جمعآوری گردید. اندازهگیری قد و وزن با روش استاندارد و ترازوی سکا و با دقت 50 گرم اندازهگیری شد. برای بررسی سوء تغذیه از سه شاخص وزن به سن (کموزنی)، وزن به قد (لاغری) و قد به سن (کوتاهی قد) استفاده شد. دادههای جمعآوریشده با استفاده از نرمافزار SPSS و EPI-Info 2000 و آزمون Chi-Square در سطح معنیداری 05/0α= مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: از 1807 کودک مورد مطالعه، 7/51% پسر و بقیه دختر، 2/52% ساکن شهر و بقیه ساکن روستا، 37% کمتر از 24 ماه و بقیه بالای 24 ماه بودند. از نظر شاخص کموزنی 2/52% طبیعی، 9/34% کموزنی خفیف، 7/11% کموزنی متوسط و 2/1% کموزنی شدید داشتند که شیوع کموزنی با محل سکونت، شغل مادر و سطح تحصیلات والدین ارتباط معنیداری نشان داد. از نظر شاخص کوتاهی قد 55% طبیعی، 4/28% کوتاهی قد خفیف، 7/12% متوسط و 9/3% کوتاهی قد شدید داشتند که با محل سکونت، سن کودک، شغل مادر و تحصیلات والدین ارتباط معنیداری داشت (05/0P<). از نظر شاخص لاغری 8/67% طبیعی، 7/24% لاغری خفیف، 9/5% متوسط و 6/1% لاغری شدید داشتند که با جنس و محل سکونت ارتباط معنیداری را نشان داد (05/0P<). نتیجهگیری: با توجه به شیوع بالای سوء تغذیه در کودکان و ارتباط آن با متغیرهای مربوط به طبقه اقتصادی- اجتماعی، انجام اقداماتی همچون ارتقای سطح سواد والدین بویژه مادران، تداوم تغذیه با شیر مادر تا دو سالگی و بهبود وضعیت تغذیه کودکان زیر شش سال و ارتقای سطح آگاهی مادران در زمینه تغذیه کودکان توصیه میشود.
میترا مودی، غلامرضا شریف زاده،
دوره 15، شماره 3 - ( پاییز 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: ازدواج و تشکیل خانواده یکی از مهمترین رخدادهای زندگی هر فرد میباشد که اگر در شرایط مناسب و با آگاهی کافی صورت گیرد، اثرات مهمّی بر سلامت فردی و اجتماعی میگذارد؛ به همین منظور در بیشتر جوامع، مشاوره قبل از ازدواج مورد توجه است و بر ای آن برنامهریزی دقیقی صورت میگیرد. در این برنامه، زوجین با مسائل بهداشت باروری آشنا میشوند و این امر به ارتقای سطح سلامت آنان کمک مؤثری مینماید. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر آموزش قبل از ازدواج بر میزان آگاهی و نگرش بهداشتی زوجهای شرکتکننده در کلاسهای مشاوره قبل از ازدواج انجام شد. روش تحقیق: این مطالعه نیمهتجربی از نوع قبل و بعد بر روی 250 زوج شرکتکننده در کلاسهای آموزش مشاوره قبل از ازدواج انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه خودساختهای بود که بر اساس اهداف مطالعه طراحی شد و روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفت. این پرسشنامه شامل سه بخش اطلاعات فردی، آگاهی (27 سؤال) و نگرش (18 سؤال) بود و در دو مرحله قبل و بعد از برنامه آموزشی مشاوره قبل از ازدواج که به صورت سخنرانی ارائه میشد، تکمیل گردید. دادههای جمعآوری شده، با استفاده از آزمون آماری تی زوجی، آنالیز واریانس یکطرفه و کای اسکوئر در سطح معنیداری 05/0P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: میانگین سنّ زوجین مورد مطالعه 4±4/22 سال بود. آگاهی 2/83% از زوجین، قبل از مداخله ضعیف، 16% متوسط و 8/0% خوب بود. بعد از مداخله آموزشی آگاهی 4/60% ضعیف، 6/31% متوسط و 8% خوب بود (001/0P<)؛ میانگین نمره آگاهی قبل از مداخله 8/4±7/8 بود که بعد از مداخله به 5±4/12 رسید (001/0P<)؛ میانگین نمره نگرش نیز قبل از مداخله 9/4±6/42 بود که بعد از مداخله به3/4±5/47 افزایش یافت (001/0P<)؛ میانگین نمره آگاهی و نگرش قبل و بعد از مداخله در حیطههای بهداشت باروری، تنظیم خانواده و بیماریهای ژنتیک و معلولیتها از نظر آماری تفاوت معنیداری را نشان داد (001/0P<). نتیجهگیری: در این پژوهش با وجود آن که میانگین نمره آگاهی و نگرش در زوجین مورد مطالعه بعد از مداخله آموزشی افزایش یافته بود ولی این افزایش در سطح آگاهی بسیار بالا نبود؛ به طوری که نمره آگاهی زوجین مورد مطالعه تنها 3/4% افزایش داشت و پس از مداخله آموزشی تنها 8% آنان از آگاهی خوبی برخورداربودند؛ بنابراین توصیه میشود برای رسیدن به تغییر رفتار نسبتاً پایدار در افراد و ارتقای سطح سلامت زوجین جوان، بر کیفیت کلاسهای آموزشی تأکید بیشتری شود
زهرا مودی، شهرام برجیان،
دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از عوارض ناخوشایند بیهوشی عمومی، لرز است که در 40% موارد دیده میشود. لرز عارضهای بسیار جدّی است که مصرف اکسیژن را تا چند برابر بالا میبرد؛ همچنین باعث افزایش تهویه ریوی و برونده قلب، فشار داخل مغز و چشم و نیز افزایش میزان درد بعد از عمل و خطر ایسکمی میوکارد میگردد. پیشگیری از بروز این عارضه ناخواسته برای دستیابی به یک بیهوشی مطلوب و کاستن خطرات آن ضروری است. این مطالعه با هدف تعیین اثر کلونیدین در جلوگیری از وقوع لرز بعد از بیهوشی عمومی انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دوسویه کور و تصادفی بر روی 100 بیمار بالای 18 سال با ASA کلاس 1 و 2 کاندید عمل جراحی چشم در بیمارستان الزهرا زاهدان انجام شد. بیماران به صورت دستهبندی دهتایی به دو گروه مورد (کلونیدین) و شاهد (دارونما) تقسیم شدند و دو ساعت قبل از بیهوشی 2/0 میلیگرم کلونیدین یا دارونما را با 30 سیسی آب دریافت کردند. روش بیهوشی در هر دو گروه یکسان بود. همه افراد در اتاق ریکاوری از نظر وقوع لرز معاینه شدند و پرسشنامه مخصوص تکمیل گردید. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS (نسخه 13) و آزمون آماری کایدو، در سطح معنیداری 05/0> P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: از 50 بیمار گروه مورد (دریافتکننده کلونیدین)، فقط یک نفر (2%) و از 50 بیمار گروه شاهد (دریافتکننده دارونما)، 10 نفر (20%) دچار لرز بعد عمل شدند که این تفاوت از نظر آماری معنیدار بود (004/0 =P ) .
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد، کلونیدین در پیشگیری از لرز بعد از بیهوشی مؤثر است و میتوان از آن به عنوان یک داروی قبل از عمل به طور روزمره استفاده نمود .
سید هادی موسوی، شهرزاد زمانی تقیزاده رابع، زهرا سیادت، محمود محمودی،
دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف: رزبنگال یک رنگ گزانتینی آنیونی محلول در آب است که سابقه طولانی استفاده بیخطر از آن، نشاندهنده اثرات جانبی بسیار کم آن میباشد. با این حال تاکنون تأثیر ضدّ التهابی آن بررسی نشده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر رزبنگال بر پاسخ التهابی با واسطه تولید اکسید نیتریک و بیان آنزیم نیتریکاکساید سنتاز القایی (iNOS) در مدل ماکروفاژهای فعالشده با لیپوپلیساکارید (LPS) در تاریکی انجام شد. روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، ماکروفاژهای رده J774A.1 از انستیتو پاستور خریداری و با غلظتهای متفاوت رزبنگال با یا بدون LPS در تاریکی تیمار شدند. تأثیر غلظتهای مختلف رزبنگال بر درصد زندهبودن ماکروفاژها با استفاده از آزمون ام.تی.تی (MTT) بررسی شد. به منظور تعیین میزان تولید اکسید نیتریک (بر حسب میکرومول) از روش رنگسنجی گریس و برای ارزیابی میزان بیان آنزیم نیتریکاکساید سنتاز القایی، از روش لکهگذاری وسترن استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون آماری تی در سطح معنیداری 05/0P< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: طبق نتایج حاصل از آزمون MTT، درصد زندهبودن ماکروفاژهای تیمارشده با غلظتهای مختلف رزبنگال (1، 10، 50، 100، 200 و 300 میکرومول) به ترتیب 66/0±99، 20/1±97، 88/0±90، 57/0±88، 88/0±81 و 57/0±80 درصد بود. میزان تولید اکسید نیتریک (بر حسب میکرومول) توسط غلظتهای مختلف رزبنگال (1، 10، 50، 100، 200 و 300 میکرومول) به ترتیب 17/0±1/17، 17/0±3/14، 09/0±16/13، 32/0±9/8، 09/0±16/6 و صفر، و در گروه شاهد 21/0±4/21 میکرومول بود. غلظتهای مختلف رزبنگال سبب کاهش بیان آنزیم iNOS شدند. نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که رزبنگال به طور وابسته به دوز، تولید اکسید نیتریک و نیز بیان آنزیم iNOS را در ماکروفاژهای التهابی کاهش میدهد؛ بدون این که بر درصد زنده بودن سلولها (در غلظتهای کمتر از 200 میکرومول) تأثیر قابل توجهی داشته باشد؛ همچنین فرایند تأثیر ضدّ التهابی رزبنگال از طریق مهار بیان آنزیم iNOS نشان داده شد. این مطالعه رزبنگال را به عنوان یک ماده ضدّ التهابی بیخطر و جدید جهت بررسی در شرایط درونتنی معرفی مینماید.
طاهره شهریاری، میترا مودی، محمود حاجیانی، زهرا شهریاری،
دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف: مدرسه به عنوان مکانی مطمئن در ﭘرورش دانشآموزان نقش بسیار مهمّی را ایفا میکند. در صورتیکه اصول بهداشت در مدارس رعایت نشود، دانشآموزان ممکن است به انواع بیماریهای مختلف مبتلا شوند. با توجه به اهمیت موضوع، مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت بهداشت محیط مدارس شهرستان بیرجند انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی (مقطعی)، 287 مدرسه در شهرستان بیرجند به روش سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. جهت جمعآوری اطلاعات از فرم ارزیابی وضعیت بهداشت محیط مدارس با توجه به آییننامه بهداشت محیط مدارس وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی استفاده شد. فرمها توسط کارشناسان آموزشدیده تکمیل و پس از وارد کردن دادهها در نرمافزار SPSS ، با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و تحلیلی کایدو، در سطح معنیداری 05/0= α مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافتهها: وضعیت مدارس مورد بررسی از نظر بوفه (8/86%)، آب (5/74%)، مکان و ساختمان (8/48%) و ایمنی و مهندسی انسانی (3/31%) نامطلوب و از نظر کلاسها و راهروها (8/88%)، دفع زباله (8/72%)، آبخوری (9/65%)، توالت (4/62%)، دفع فاضلاب (6/60%) و دستشویی (9/59%) مطلوب بود. بین وضعیت بهداشتی مکان و ساختمان، دفع زباله، دفع فاضلاب، آبخوریها، دستشویی و ایمنی و مهندسی انسانی مدرسه (001/0> P ) در مدارس شهری و روستایی نشان و نیز بین وضعیت مکان و ساختمان، دفع فاضلاب، آبخوریها و ایمنی و مهندسی انسانی مدرسه بر حسب نوع مدرسه (001/0> P ) اختلاف معنیداری وجود داشت؛ همچنین در این تحقیق بین وضعیت بهداشتی مکان و ساختمان، دفع فاضلاب (001/0> P)، آبخوریها (001/0= P )، توالت (007/0= P ) و ایمنی و مهندسی انسانی (03/0= P ) بر حسب مقطع تحصیلی اختلاف معنیداری مشاهده شد.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این پژوهش، بیشتر مدارس مورد مطالعه، از نظر وضعیت بهداشت محیط بر اساس آییننامه بهداشت محیط مدارس دارای وضعیت بهداشتی تا حدّی مطلوب و نامطلوب بودند که این مسأله توجه و دقت بیشتری را در جهت بهبود و ارتقای وضعیت بهداشتی مدارس از سوی مسؤولین ذیربط میطلبد.
غلامرضا شریفزاده، میترا مودی، نرگس ناصح،
دوره 16، شماره 3 - ( پاييز 1388 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از تغییرات مهمّ دوران بارداری، افزایش وزن زن باردار است که یکی از شاخصهای معتبر تنظیم تغذیه میباشد. اضافهوزن دوران بارداری بر اساس شاخص توده بدنی (BMI) قبل از بارداری و استاندارد مؤسسه پزشکی آمریکا (IOM) سنجیده میشود. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی الگوی افزایش وزن زنان باردار مراجعهکننده به مراکز بهداشتی، درمانی شهر بیرجند انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه توصیفی- تحلیلی بر روی 347 مادر مراجعهکننده به مراکز بهداشتی، درمانی شهر بیرجند در سال 1386 با حاملگی طبیعی یک قلو انجام شد. BMI قبل از بارداری برای تمام این مادران ثبت شده بود و حداقل در ماههای 3 تا 9 بارداری، به طور مرتب مراجعه و وزن ثبتشده در پرونده خانوار داشتند. مادرانی که در دوران بارداری دچار پرفشاری خون، دیابت حاملگی، ورم غیر طبیعی و علائم پرهاکلامپسی شده بودند و یا حاملگی چند قلویی داشتند، از مطالعه خارج شدند. وزن در ماههای مختلف نیز بر اساس اطلاعات فرم مراقبت زنان باردار از پرونده خانوار تکمیل گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری مناسب در سطح معنیداری 05/0>P تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین افزایش وزن سهماهه سوم 79/2±34/5 و در کلّ بارداری 4±46/10 کیلوگرم تعیین گردید. افزایش وزن در مادران با BMI کمتر از 8/19، 88/3±86/10، در مادران با BMI بین 8/19 تا 26، 04/4±59/10، در مادران با BMI بین 1/26 تا 29، 19/4±82/10 و در مادران با BMI بالاتر از 29، 57/3±77/8 کیلوگرم تعیین گردید. ارتباط معنیداری بین افزایش وزن دوران بارداری با BMI قبل از بارداری (009/0=P)، سن مادر (001/0>P) و وزن هنگام تولد نوزاد (05/0>P) مشاهده گردید؛ همچنین میانگین افزایش وزن دوران بارداری با رتبه تولد کودک (002/0=P) و سطح تحصیلات مادر (004/0=P) ارتباط معنیداری داشت.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که افزایش وزن دوران بارداری در زنان باردار شهر بیرجند، پایینتر از استاندارد IOM است که میتواند تحت تأثیر مسائل تغذیه یا مراقبتهای دوران بارداری باشد.
عفت هاتفنیا، شمسالدین نیکنامی، محمود محمودی، مینور لمیعیان،
دوره 17، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پستان یکی از شایعترین بدخیمیهای زنان و از علل اصلی مرگ و میر ناشی از سرطان در زنان در سراسر دنیا به حساب میآید. ماموگرافی به عنوان دقیقترین ابزار تشخیص زودرس، میتواند میزان مرگ و میر این بیماری را کاهش دهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش بر پایه الگوی رفتار برنامهریزی شده برای ارتقای رفتار ماموگرافی در زنان شاغل 35 سال به بالا انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی، تأثیر یک برنامه آموزشی با هدف اصلاح عوامل نگرشی مرتبط با تشخیص زودرس سرطان پستان در زنان شاغل (220 نفر) در کارخانههای دارویی شهر تهران ارزیابی گردید. دادهها با استفاده از پرسشنامه جمعآوری و با نرمافزار آماری SPSS (ویرایش 5/11) و آزمونهای آماری ناپارامتری (کایدو، مکنمار، ویلکاکسون و منویتنی) در سطح معنیداری 05/0>P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند .
یافتهها: پس از مداخله آموزشی میانگین امتیازات آگاهی، نگرش، هنجارهای انتزاعی، درک کنترل رفتار، قصد و عملکرد نسبت به ماموگرافی در گروه مورد به صورت معنیداری افزایش پیدا کرد ؛ این تغییرات در گروه شاهد معنیدار نبود .
نتیجهگیری: بر اساس این مطالعه، الگوی رفتار برنامهریزی شده تأثیر قابل قبولی بر ارتقای رفتار ماموگرافی دارد. پیشنهاد میشود جهت ارتقای انجام ماموگرافی از این الگو استفاده شود .