18 نتیجه برای شریفی
فرزانه شریفی اقدس، حامد اخوی زادگان، آرین آرین پور، سیدحسن اینانلو، مژگان کاربخش داوری،
دوره 12، شماره 3 - ( زمستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: با وجود مطرح بودن عللی مانند باکترمی، اندوتوکسین های از پیش تولید شده، فشار بالای لگنچه حین عمل، روند واقعی تب و عفونتهای ادراری بعد از اعمال جراحی آندوسکوپی مشخص نشده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع تب و عوامل موثر بر آن پس از جراحی پرکوتانئوس نفرولیتوتومی (PNL) انجام شد.
روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی در طی 6 ماه از شهریور تا اسفند 1382 تمام بیمارانی که با تشخیص سنگ کلیه به طور متوالی تحت جراحی PNL در مرکز ارولوژی بیمارستان دکتر لبافی نژاد قرار گرفته بودند، بررسی شدند. تعداد بیماران 217 نفر و همه از نظر تب و عوامل احتمالی موثر بر تب مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای آماری Chi-Square، t، Mann-Whitney، Logistic Regression و Mult&Univariate Analysis در سطح معنی داری P<0.05 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافته ها: شیوع تب پس از عمل PNL، 25.8% بود. در 62.2% از بیماران هیچ گونه آنتی بیوتیک پروفیلاکتیک تجویز نشده بود. عوامل موثر در بروز تب شامل این موارد بود: جنس مونث (P=0.02)، کشت ادرار مثبت پیش از عمل (P=0.02)، تعبیه لوله نفرستومی در خاتمه عمل (P=0.04). سایر متغیرها ارتباط معنی داری از نظر آماری با تب نداشتند. جنس مونث و تعبیه لوله نفرستومی به صورت مستقل با تب پس از جراحی مرتبط بود. میانگین زمان بستری در بیماران با و بدون تب 3.2±5.42 و 1.6±3.35 روز بود (P=0.00).
نتیجه گیری: عدم شیوع بیشتر تب در این سری از بیماران که درصد زیادی از آنان آنتی بیوتیک پروفیلاکتیک دریافت نکرده بودند، ارزش این عامل جهت کاهش تب بعد از PNL را زیر سوال می برد. جنس مونث و وجود لوله نفرستومی، پیش بینی کننده احتمال بالاتر تب بودند. تجویز کوتاه مدت آنتی بیوتیک در بیماران با سنگ شاخ گوزنی پیش از جراحی سبب ایجاد تب بالاتر در این گروه نشد.
بتول شریفی مود، مسعود صالحی،
دوره 12، شماره 3 - ( زمستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری سل هنوز یکی از معضلات مهم بهداشتی در کشورهای در حال توسعه می باشد. با توجه به این که پراکندگی موارد سل ژنیتال و شیوع نازایی متعاقب آن در کشورهای در حال توسعه، در مقایسه با کشورهای پیشرفته، متفاوت است، مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع نازایی در زنان مبتلا به سل ژنیتال در زاهدان انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی- توصیفی تمام پرونده های بیماران مبتلا به سل خارج ریوی موجود در مرکز سل شهرستان زاهدان از سال 1373-1383 (مدت ده سال) بررسی شدند؛ سپس پرونده بیماران مبتلا به سل ژنیتال جدا شد و در نهایت زنان مبتلا به سل ژنیتال مورد بررسی قرار گرفتند. نکات موجود در پرونده از قبیل علایم بالینی، تست جلدی سل، نتایج هیستروسالپنگوگرافی، بیوپسی آندومتر، سن، جنس، ملیت و کشت خون قاعدگی در پرسشنامه ثبت شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از روش آمار توصیفی- تحلیلی ارزیالی شد.
یافته ها:از بین 973 بیمار مبتلا به سل خارج ریوی، 76 نفر سل ژنیتال (61 مورد زن و 15 مورد مرد) داشتند. سل ژنیتال 7.7% کل موارد سل خارج ریوی را تشکیل می داد. از 61 زن مبتلا به سل ژنیتال، 51 بیمار (85.2%) نازایی داشتند. 42 نفر (69%) از مبتلایان به سل ژنیتال، ایرانی و بقیه افغانی بودند. 38 نفر (92%) از زنان ایرانی مبتلا به سل ژنیتال، نازایی داشتند؛ در حالی که 13 نفر (68%) از زنان افغانی مبتلا به سل ژنیتال، نازا بودند. نسبت بروز نازایی در زنان ایرانی به طور معنی داری بیشتر از بروز نازایی در زنان افغانی بود (P=0.03). بیشترین موارد نازایی در گروه سنی 20-39 سال مشاهده شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از بررسی فوق و مشاهده 7.7% موارد سل ژنیتال در زنان و آمار بالای نازایی در این گروه، به نظر می رسد هنوز سل یکی از علل مهم بیماری و نازایی در زنان جامعه ما به شمار می رود.
نوریه شریفی سیستانی، محمدهادی صادقیان، فاطمه همایی، فاطمه حقیقی،
دوره 13، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به شیوع چشمگیر سرطان پستان در جهان و نیز در کشور ما ایران، مطالعات گسترده ای در مورد روشهای تشخیصی و درمانی و عوامل موثر در پیش آگهی آن انجام شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت میزان تکثیر سلولی و همچنین وضعیت گیرنده هورمون های استروئیدی در سرطان پستان و ارتباط این عوامل با یکدیگر و با سایر عوامل نظیر سن، درگیری گره های لنفاوی و درجه تومور انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه تحلیلی- کاربردی در سال 1383 و در بخش پاتولوژی بیمارستان قائم (عج) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد. 50 مورد از انواع سرطان های پستان با تشخیص تایید شده هیستوپاتولوژی انتخاب و پس از بازبینی اسلایدهای میکروسکوپی و تهیه برشهای مناسب، رنگ آمیزی اختصاصی، به روش ایمنوهیستوشیمی با نشانگرهای استروژن (ER) و پروژسترون (PR) و Ki-67 انجام شد؛ سپس اسلایدها جهت تعیین میزان ایمنورآکتیویتی سلول های تومورال با استفاده از سیستم H-Score در مورد نشانگرهای ER-PR و درصد سلول های مثبت برای نشانگر Ki-67 توسط دو نفر متخصص آسیب شناسی بررسی و نتایج آن گزارش شد. داده ها با استفاده از آزمونهای آماری ANOVA و ضریب همبستگی Spearman در سطح معنی داری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: میزان بروز Ki-67، ER و PR در افراد مبتلا به سرطان پستان از نوع داکتال مهاجم به ترتیب به طور متوسط %24.25 ± 20.83، 89.62 ± 112.63 و 59.00 ± 100.69 بود. بین بروز Ki-67 و PR رابطه معنی دار و مشخصی مشاهده گردید (P=0.05) اما بین Ki-67 و ER رابطه ای یافت نشد؛ همچنین بین بروز ER و PR رابطه معنی داری وجود داشت (P=0.00). میزان Ki-67 در سه درجه مختلف سرطان داکتال مهاجم پستان تفاوت معنی داری با یکدیگر نشان دادند (P=0.01). در بین انواع نادر سرطان های پستان، بیشترین درصد بروز Ki-67، PR و ER در مورد سرطان لبولار مهاجم و کمترین درصد مربوط به سرطان پاپیلری و مدولاری بود.
نتیجه گیری: با توجه به اهمیت نتایج ایمنوهیستوشیمی در پیش آگهی و درمان بیماران و نتایج حاصل، علاوه بر روش صحیح، استانداردکردن گزارش دهی ER و PR امری ضروری است.
محمد هادی صادقیان، نوریه شریفی، حسین آیت اللهی، محمد خواجه دلویی،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: آنژیوژنز نقش عمدهای در تهاجم و متاستاز تومورهای بدن دارد. در برخی از سرطانها رابطه بین آنژیوژنز و پیشآگهی بد بیماری بخوبی نشان داده شده است؛ اما در مورد آنژیوژنز در نئوپلاسمهای هماتولوژیک مطالعات بسیار محدودی انجام شده است. تحقیق حاضر با هدف انجام مقایسهای بین بافت طبیعی و درگیری لوسمیک مغز استخوان از نظر آنژیوژنز که با MVD Microvessel Density) ) ارزیابی میگردد، انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه مورد- شاهدی، بامراجعه به بایگانی بخش آسیبشناسی بیمارستان قائم (عج) مشهد، تعداد 30 مورد لوسمی حاد (بافت مغز استخوان) و30 مورد بافت طبیعی مغز استخوان انتخاب شدند. لامها و بلوکهای آنها استخراج و لامها بازبینی شدند. پس از تایید نهایی از بلوکهای پارافینی برش نازک تهیه شد و بر روی برشها رنگآمیزی ایمنوهیستوشیمی با نشانگر عامل رشد سلولهای اندوتلیال (VEGF: Vascular Endothelial Growth Factor) انجام شد. پس از تهیه لامهای مناسب، تعداد عروق کوچک یا MVD از شمارش عروق در نقاط با حداکثر تراکم عروقی (Hot Spot) در میدان دید میکروسکوپی با بزرگنمایی 400 برابر گزارش گردید.
یافتهها: میزان MVD یا آنژیوژنز در لوسمی حاد (2/20) به طور مشخصی بیشتر از افراد گروه شاهد (9/6) بود . از نظر آماری تفاوت در میزان MVD بین دو گروه بیماران مبتلا به لوسمی حاد و بافت طبیعی معنیدار بود (001/0 P< ).
نتیجهگیری: یافتههای این تحقیق، نشان داد که آنژیوژنز در لوسمی حاد به طور مشخصی بیشتر از افراد گروه شاهد (دارای بافت طبیعی) است اما تفاوت چندانی بین دو گروه لوسمی حاد لنفوبلاستیک و میلوبلاستیک وجود ندارد .
سعید کلباسی، سید هادی اخباری، فرنوش شریفی مود،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
کوشینگ سندرومی است که به علل مختلف بروز میکند؛ نسبتاً ناشایع ولی در صورت عدم درمان مرگ آور میباشد. شایعترین علت درونزای آن بیماری کوشینگ یا کوشینگ هیپوفیزی است. این بیماری به دلیل وجود آدنوم در هیپوفیز قدامی بروز میکند. مسئلهای که در درمان این بیماران بسیار اهمیت دارد تشخیص و افتراق بیماری کوشینگ (هیپوفیزی) و سندروم کوشینگ (آدرنال) از یکدیگر است که تا 90 % موارد توسط آزمایشات هورمونی و بررسیهای رادیولوژیک قابل افتراق است. نسبت ابتلا زنان به مردان 5 به 1 میباشد. در بیماری کوشینگ به دلیل افزایش سطح هورمون آدرنوکورتیکوتروپین (ACTH) در دراز مدت هیپرپلازی دو طرفه آدرنال بوجود میآید و علاوه بر آن میتواند حالت ندولر (گرهای) هم در آدرنال ایجاد کند که موارد یکطرفه آن سبب اشتباه در تشخیص میگردد. در این مقاله دو مورد مبتلا به بیماری کوشینگ که به دلیل عدم انجام به موقع تستهای هورمونی و انجام زودرس بررسیهای رادیولوژیک برای آنها تشخیص تومور آدرنال (به خاطر وجود ندول یکطرفه) داده شده بود و هر کدام تحت یک عمل آدرنالکتومی یکطرفه بی مورد قرار گرفته بودند، گزارش میشوند. پس از عمل بهبودی در وضع بیماران مشاهده نشد و با انجام آزمایشات هورمونی در این دو بیمار، تشخیص بیماری کوشینگ در آنها داده شد و هر دو تحت عمل جراحی ترانس اسفنوئیدال (TSS) قرار گرفتند. پس از عمل علائم این بیماران بهبود یافت؛ البته بیماری هر دو پس از مدتی عود کرده که با انجام رادیوتراپی و درمان با کتوکونازول (آدرنالکتومی طبی) علائم بیماری هر دو کنترل شد و هم اکنون هر دو تحت نظر میباشند.
فاطمه توسلی، جمیله شریفیان عطار، نیره قمیان، مهدی طالبی، منور افضل آقایی،
دوره 15، شماره 3 - ( پاییز 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: 75%از زنان در سن یائسگی و 40% حول و حوش سن یائسگی دچار گرگرفتگی میشوند. اختلالات خواب و خلق در زنانی که گرگرفتگی دارند، به مراتب بیشتر از افرادی است که گرگرفتگی را تجربه نکردهاند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر گاباپنتین که یک داروی ضد تشنج میباشد، در کاهش تعداد دفعات و شدّت گرگرفتگی زنان یائسه انجام شد. روش تحقیق: در این کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفیشده، تعداد 100 خانم یائسه که در روز 7 بار یا بیشتر، گرگرفتگی توأم با تعریق داشتند، به طور تصادفی در گروه گاباپنتین (آزمون) روزانه 300 میلیگرم یا دارونما (شاهد) به مدت هشت هفته درمان قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها فرم بازنگری، پرسشنامه و فرم مشاهده بود. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار آماری 2004 PASS و SPSS و آزمونهای آماری کای دو، تی و منویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنیداری 05/0P≤ در نظر گرفته شد. یافتهها: بعد از 8 هفته درمان با 300 میلیگرم گاباپنتین در روز، 56% کاهش در تعداد گرگرفتگی و 50% کاهش در نمره ترکیبی گرگرفتگی (ترکیبی از تعداد و شدّت گرگرفتگی در یک نمره) نسبت به قبل از درمان مشاهده شد. در گروه دارونما این کاهش به ترتیب 12% و 15% نسبت به قبل از درمان بود. تعداد گرگرفتگی، 8 هفته بعد از درمان در گروه آزمون 4/0±88/5 و در گروه شاهد 52/0±4/9 و این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (001/0P<)؛ در گروه آزمون (گاباپنتین) تعداد گرگرفتگی نسبت به گروه شاهد، کاهش نشان داد. 8 هفته بعد از درمان، شدّت گرگرفتگی در گروه آزمون 32/0± 6/4 و در گروه شاهد 66/0± 76/7 و این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (001/0P<)؛ شدّت گرگرفتگی در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد کاهش نشان داد؛ همچنین 8 هفته بعد از درمان نمره ترکیبی گرگرفتگی در گروه آزمون 66/0±6/10 و در گروه شاهد 84/0±98/16 به دست آمد؛ این اختلاف نیز از نظر آماری معنیدار بود (001/0P<)؛ در گروه آزمون تعداد و شدّت گرگرفتگی به میزان قابل توجهی نسبت به گروه شاهد کاهش یافت. نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این مطالعه میتوان اذعان نمود که گاباپنتین در درمان گرگرفتگی دوران یائسگی مؤثر است و میتواند به عنوان یک درمان انتخابی در کاهش گرگرفتگی در نظر گرفته شود.
غلامرضا شریفی راد، سیامک محبی، محمد مطلبی،
دوره 15، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف: عارضه پایدیابتی و قطع آن از اصلیترین علل معلولیت به لحاظ جسمانی و عاطفی برای مبتلایان به دیابت است. از آنجا که در این عارضه سهم عمده درمان به خود بیماران واگذار شده است و عملاً امکانپذیر نیست که در تمام ساعات شبانهروز تحت نظر پزشک، پرستار و کادر بهداشتی، درمانی باشند، بنابراین راهکار اساسی مراقبت از پا میباشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی وضعیت مراقبت از پا بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، تعداد 108 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعهکننده به مرکز تحقیقات دیابت کرمانشاه به صورت تصادفی انتخاب شدند. روش گردآوری اطلاعات، پرسشنامهای مشتمل بر 59 سؤال در پنج قسمت اطلاعات فردی، آگاهی، ابعاد مدل اعتقاد بهداشتی (حساسیت، شدّت، منافع و موانع درکشده و نیز راهنمای عمل) مراقبت از پا در منزل (به صورت خودگزارشدهی) و فرم بازنگری (Check List) بود. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS و آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنیداری 05/0P≤ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: 3/33% افراد مورد بررسی تنها موفق به کسب 40% نمرات آگاهی شدند و 8/14% آنان نتواسته بودند حداقل 30% نمرات آگاهی را به دست آورند. حساسیت درکشده در بیماران پایین بود؛ به طوری که 4/32% بیماران خود را در مقابل عارضه پایدیابتی در معرض خطر نمیدانستند و تنها 8/2% آنان از منافع مراقبت از پا به طور کامل آگاه بودند. بین میانگین نمره کسب شده منافع و شدت درک شده با میزان مراقبت از پا ارتباط معنیداری وجود داشت (05/0P<)؛ به طوری که تنها 8/2% بیماران هر روز مراقبتهای لازم را در خصوص پا در منزل انجام میدادند. نتیجهگیری: در این مطالعه وضعیت آگاهی و نگرش (ابعاد مدل اعتقاد بهداشتی) در حدّ متوسط و وضعیت عملکرد بیماران در زمینه مراقبت از پا پایین تر از حدّ متوسط بود. به نظر میرسد استفاده از روشهای مبتنی بر تئوری و مدل نظیر مدل اعتقاد بهداشتی، تئوری Self-Efficacy و ... میتواند در این خصوص مؤثر باشد.
محمد افشار، محمد مهدی حسن زاده طاهری، محمد حسین داوری، فاطمه حقیقی، سید علیرضا سعادتجو، عبدا.. امینی، فرنوش شریفی مود،
دوره 16، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف: آب مروارید یک بیماری چشمی بسیار مهمّی است که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه موجب کوری میگردد. به منظور بررسی عوامل پیشبرنده و جلوگیریکننده از آب مروارید، ابتدا نیاز به یک مدل تجربی میباشد. مطالعات مختلف نشان دادهاند که ایجاد آب مروارید با استفاده از بعضی گلوکوکورتیکوئیدها مثل دگزامتازون (DEX) میتواند مدل بسیار خوبی از آبمروارید را ارائه دهد. مطالعه حاضر با هدف ایجاد یک مدل تجربی مناسب از آب مروارید انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه تجربی از 120 عدد تخم مرغ نطفهدار در طیّ سه دوره متوالی (40 تخم مرغ در هر دوره) استفاده شد. در هر دوره 40 عددتخم مرغ به چهار گروه آزمایشی تقسیم شدند. گذاشتن تخم مرغها در داخل انکوباتور، روز اول جنینی جوجهها محسوب گردید. دمای انکوباتور 5/37 درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی آن 68% بود. گروه اول به عنوان شاهد، نرمال سالین (حلال داروی DEX ) و گروههای دوم، سوم و چهارم تجربی به ترتیب 01/0، 02/0، و 04/0 میکرومول دگزامتازون را در روزهای چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم جنینی دریافت نمودند. 48 ساعت بعد از تزریق دارو به داخل تخم مرغها، جنینها از داخل تخم مرغها تخلیه شدند و عدسی آنها استخراج گردید و با استفاده از استریو میکروسکوپ SZX ، مورد بررسی ماکروسکوپی قرار گرفتند تا نوع آب مروارید و درجه (5 درجه تعریف شده) آن مشخص گردد؛ سپس عدسیها با استفاده از روش رنگآمیزی هماتوکسیلن و ائوزین (H&E) مورد بررسی میکروسکوپی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS و آزمون فیشر در سطح معنیداری 05/0 P< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: این مطالعه نشان داد که استفاده از داروی دگزامتازون به میزان µM 02/0 در روزهای 15 و 16 دوره جنینی میتواند منجر به تولید آب مروارید در 95% از عدسیها گردد؛ همچنین استفاده از این دارو به میزان µM 04/0 در روزهای 15 و 16 جنینی میتواند به ترتیب موجب بروز آب مروارید در 100% و 95% از عدسیها گردد. بین مقادیر مصرفی فوق با گروه شاهد اختلاف معنیداری از نظر آماری وجود داشت (001/0> P ) ولی بین میزان فراوانی آب مروارید در بین گروههای تجربی اختلاف معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: تزریق µM 04/0 داروی دگزامتازون میتواند به عنوان مناسبترین مقدار به منظور ایجاد آب مروارید در روز 15 دوره جنینی مطرح گردد.
فاطمه همائی شاندیز، حمید سعیدی ساعدی، نوریه شریفی،
دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف: رشد سلولهای سرطان پستان، اغلب تحت تأثیر هورمونهای استروئیدی قرار میگیرد. تعیین غلظتهای سلولی گیرنده هورمون استروژن (ER) و پروژسترون (PR) در تومور، جهت تعیین آن دسته از بیمارانی که از هورموندرمانی سود میبرند، مورد استفاده قرار میگیرد. میزان مثبتشدن گیرنده هورمونی، با درجه تمایز و نوع بافت تومور، سن و وضعیت یائسگی بیمار مرتبط است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی ارتباط بین نتایج بررسی ایمینوهیستوشیمیایی ER و PR با خصوصیات بالینیآسیبشناسی، بویژه وضعیت قاعدگی، در بیماران مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، طیّ مدت یک سال، 324 بیمار مبتلا به سرطان پستان، در بخش آسیبشناسی و رادیوتراپی- انکولوژی بیمارستان قائم (عج) و امید مشهد، از نظر گیرندههای هورمونی استروژن و پروژسترون، با استفاده از روش ایمنوهیستوشیمیایی، مورد آزمایش قرار گرفتند. خصوصیات بالینیآسیبشناسی بیماران مثل سن، جنس، وضعیت قاعدگی، نوع آسیبشناسی و درجه بیماری نیز با استفاده از اطلاعات موجود در پاسخهای آسیبشناسی و معاینه بالینی اولیه، کسب شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS (نسخه 5/11) و آزمون کای دو در سطح معنیداری 05/0P< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: از 324 بیمار، 5/52% (170 مورد) گیرنده استروژن و 7/49% (161 مورد) گیرنده پروژسترون مثبت بودند. از 217 بیمار قبل از یائسگی، 115 نفر (9/52%) گیرنده استروژنی مثبت و 102 نفر (1/47%) گیرنده استروژنی منفی بودند. فراوانی مثبتشدگی گیرنده استروژن در بیماران یائسه 6/47% بود؛ همچنین، 53% بیماران قبل از یائسگی و 9/43 % زنان یائسه از نظر گیرنده پروژسترون مثبت بودند (077/0P=). در 9/52% موارد زیر 30 سال نیز، گیرنده استروژن مثبت بود. نتیجهگیری: در مطالعات مختلف مشخص شده است که میزان مثبتشدن گیرندههای استروژن و پروژسترون در زنان پس از یائسگی بیشتر از سنین قبل از یائسگی میباشد. با توجه به نتایج معکوس به دستآمده در مطالعه حاضر، بهتر است روش ایمنوهیستوشیمیایی در آزمایشگاههای مرجع کنترل شود؛ زیرا به نظر میرسد شایعترین علت اختلاف حاصله، اشکال در تثبت نمونه بافتی و روشهای انجام آزمایشات میباشد.
محسن شمسی، غلامرضا شریفیراد، علی کچویی، اکبر حسنزاده،
دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1389 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه نقش فعالیت فیزیکی در سلامتی جامعه و اثر آن در پیشگیری و کنترل بسیاری از بیماریها مطرح میباشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر برنامه آموزش پیادهروی بر آگاهی، نگرش و عملکرد بیماران زن مبتلا به دیابت نوع 2 انجام پذیرفت.
روش تحقیق: مطالعه حاضر یک کارآزمایی شاهددار تصادفی شده بود که در آن 88 نفر از بیماران زن مبتلا به دیابت نوع 2 شرکت داشتند. اطلاعات از طریق پرسشنامه و چک لیست و با استفاده از مصاحبه سازمان یافته در قبل و 3 ماه بعد از مداخله آموزشی جمعآوری گردید و با استفاده از آزمونهای 2χ و t زوج و t مستقل آنالیز شدند.
یافتهها: قبل از مداخله، میانگین نمرههای آگاهی و نگرش در دو گروه مورد و شاهد، در سطح متوسط و میانگین نمره عملکرد، پایینتر از حد متوسط بود. بعد از آموزش و 3 ماه پیگیری، میانگین نمره آگاهی، نگرش و عملکرد در خصوص پیادهروی صحیح و دقایق صرف شده جهت انجام پیادهروی با شدتهای متوسط و سنگین در گروه مورد به نحو معنیداری افزایش و میانگین قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله به طور معنیداری کاهش یافت (05/0 > P).
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه اهمیت آموزش پیادهروی را در جهت افزایش آگاهی، نگرش و اتخاذ عملکرد صحیح در خصوص انجام پیادهروی و کنترل بهتر قند خون بیماران زن مبتلا به دیابت نوع 2 نشان داد و با توجه به آن انجام پیادهروی منظم در جهت کنترل شاخصهای سلامتی این بیماران توصیه میشود.
محبوبه آدمی دهکردی، ساسان عین القضاتی، سید مسعود شریفی دلوئی، نیلوفر صفایی یزدی، سیدمحسن قاسمی، مهسا مهرپور،
دوره 18، شماره 3 - ( پاييز 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: شکستگی بینی، شایعترین شکستگی صورت میباشد و عدم تشخیص صحیح و درمان مناسب منجر به بدشکلیهای ساختمانی و عملکردی بینی میشود. در این مطالعه، شکستگیهای بینی و ارتباط نتیجه درمانی با علت شکستگی در مراجعهکنندگان به اورژانس گوش و حلق و بینی بیمارستان فارابی مشهد بررسی گردید. روش تحقیق: این مطالعه از نوع مقطعی است که بر روی 100 بیمار مراجعهکننده با شکستگی بینی انجام شده است. اطلاعات لازم با استفاده از پرسشنامه، معاینه بالینی و کلیشه رادیوگرافی جمعآوری شده است. جااندازی شکستگی بینی بین 7-5 روز بعد از آسیب صورت گرفته و محل آسیب به مدت 10-7 روز در گچ بوده است. از تمام بیماران گرافیهای لازم گرفته شد. پس از جمعآوری اطلاعات، برای تجزیه و تحلیل آماری از نرم افزار SPSS (ویرایش 18) و آزمون آماری دقیق فیشر و مجذور کای استفاده شد. یافتهها: 63% بیماران در محدوده سنی 20- 10 سال بودند. شیوع شکستگی بینی در مردان 5 برابر بیشتر از زنان بود. تصادف با وسایل نقلیه مهمترین علت شکستگی بوده و شایعترین علائم بالینی بیماران هنگام مراجعه بدشکلی ظاهری، حساسیت در لمس، تورم و درد بود. در اغلب موارد (93%) از روش جااندازی بسته برای درمان استفاده شد. بیشترین علائم عدم رضایت از درمان به صورت قوز بینی، گرفتگی بینی، انحراف بینی و بدشکلی تیغهی بینی گزارش شد (01/0P=). نتیجهگیری: بیشترین موارد رضایت از درمان مربوط به آسیب های ناشی از ورزش و دعوا است و بیشترین علائم عدم رضایت از درمان، به وجود آمدن قوز بینی و گرفتگی بینی میباشد.
عباسعلی زراعتی، مسیح نقیبی، عاطفه امینیان، فرزانه شریفی پور، رضا حکمت، سید سیف اله بلادی موسوی،
دوره 18، شماره 3 - ( پاييز 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: به نظر میرسد در بیماران دیالیزی، منیزیم سرم، از مسیری مشابه با کلسیم، نقش مهمی در تنظیم ترشح هورمون پاراتورمون ( (iPTHدارد. با توجه به نتایج متفاوت مطالعات گذشته، در این مطالعه ارتباط بین منیزیم و iPTH سرم در بیماران دیالیز صفاقی بررسی شده است. روش تحقیق: در این مطالعه مقطعی که بر روی 46 بیمار دیالیز صفاقی )17 مرد و 29 زن) انجام شد، بیماران با سابقه دیالیز از سه ماه قبل، دارای حداقل سن 15 سال و وضعیت پایدار در دو ماه گذشته وارد مطالعه و بیماران با عفونت فعال و سابقه بستری در بیمارستان در دو ماه گذشته از مطالعه حذف شدند. سطوح کلسیم، فسفر، منیزیم، آلکالن فسفاتاز و آلبومین با روش استاندارد و سطح iPTH با استفاده از RIA اندازهگیری شدند. تحلیل آماری با آزمونهای T-TEST، ANOVA و ضریب همبستگی پیرسون و با استفاده از نرمافزارSPSS (ویرایش 15) انجام شد. یافتهها: به تفکیک جنس، بین میانگین سطوح سرمی منیزیم، کلسیم، آلبومین، آلکالن فسفاتاز و iPTH در گروه بیماران تفاوت معنیداری مشاهده نشد ولی سطوح سرمی فسفر در جنس مؤنث (16/1±42/5) به طور معنیداری نسبت به جنس مذکر (83/0±49/4) بالاتر بود. آزمون همبستگی پیرسون یک ارتباط ضعیف و معکوسی را بین سطح سرمی منیزیم با iPTH نشان داد که به لحاظ آماری معنیدار نبود r=-0.111)) (467/0=(P ، ولی در بیماران با سطوح سرمی iPTH بالاتر از 300 پیکوگرم در میلیلیتر یک ارتباط معنیدار و معکوسی بین سطوح سرمی منیزیم با iPTH مشاهده شد (385/0 (r=-(036/0=P). در بیماران با سطوح سرمی iPTH پایینتر از 300 پیکوگرم در میلیلیتر، ارتباط معنیداری بین سطوح سرمی منیزیم با iPTH مشاهده نشد. نتیجهگیری: در بیماران دیالیز صفاقی، فقط با سطوح سرمی iPTH بالاتر از 300 پیکوگرم در میلیلیتر ارتباط معنیدار و معکوسی بین سطوح سرمی منیزیم با iPTH وجود دارد که میتواند نقش احتمالی سطوح پایین منیزیم در بیماریزایی هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه را نشان دهد.
عباسعلی زراعتی، فرزانه شریفیپور، فائزه رجبی گل، هورک پورزند، سید سیفاله بلادی موسوی،
دوره 20، شماره 3 - ( پاييز 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: همراهی سطوح بالای CRP و تروپونین، میزان مرگ و میر را در بیماران دیالیزی تشدید میکند و هر دو، عوامل مستقل خطر برای کاردیومیوپاتی اورمیک میباشند. در این مطالعه، ارتباط بین سطح تروپونین I و سطوح سرمی CRP با حساسیت بالا (hs-CRP) در بیماران پیوند کلیه بررسی گردید. روش تحقیق: در این پژوهش مقطعی، 52 بیمار با پیوند کلیه وارد مطالعه شدند. سطوح تروپونین I و hs-CRP در سرم آنها اندازهگیری شد. سایر اطلاعات پایه مورد بررسی، شامل سن و طول مدت بیماری بودند. از آزمون همبستگی اسپیرمن، برای بررسی ارتباط بین تروپونین I و hs-CRP استفاده شد. یافتهها: در این مطالعه، 52 بیمار (27 مرد و 25 زن) با میانگین سنی 4/13±98/42 سال بررسی شدند. میانگین hs-CRP در بیماران پیوندشده از دهنده کاداور (فرد فوتشده) به طور معنیداری بالاتر از دهنده زنده بود، ولی میانگین تروپونین سرم در دو گروه تفاوت معنیداری نشان نداد. بین سطح تروپونین سرم باHs-CRP ارتباط معنیداری مشاهده نشد. ارتباط معنیداری بین سطوح تروپونین سرم با hs-CRP در کل بیماران (04/0r=-، 60/0=P) و بیماران پیوندشده از دهنده کاداور و زنده مشاهده نشد. نتیجهگیری: با توجه به عدم ارتباط بین سطح تروپونین سرم با Hs-CRP در بیماران پیوند کلیه، به نظر میرسد التهاب، در ایجاد آسیب میوکارد این بیماران نقش نداشته باشد.
مهران شریفی، علی شهرکی،
دوره 24، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: آسیب اعصاب محیطی، در حدود 3درصد از بیماران دچار ضربه و سانحه اتفاق میافتد. این آسیب باعث دژنراسیون والرین در محل آسیب به عصب میگردد و بهصورت واکنشی برگشتی، به جسم سلولی نورونهای آسیبدیده گسترش مییابد. هدف از این مطالعه، ارزیابی اثرات محافظت نورونی عصاره الکلی گیاه دارویی درمنه (Artemisia herba-alba) بر دژنراسیون نورونهای حرکتی آلفای شاخ قدامی نخاع به دنبال کمپرسیون عصب سیاتیک در موش صحرایی بود.
روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، از 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار استفاده شد. حیوانات بهطور تصادفی به پنج گروه 6تایی شامل گروههای: کنترل (A) ، کمپرسیون(C) و سه گروه کمپرسیون همراه با تیمار با دوزهایmg/kg 50(D50) ،mg/kg 75 (D75) و mg/kg100(D100) عصاره الکلی درمنه بهصورت تزریق داخل صفاقی هفتهای یکبار بهمدت 4 هفته تقسیم شدند. در گروه کنترل، عضله در محل عصب سیاتیک شکافته شد؛ اما در گروههای کمپرسیون و تیمار پس از شکافتن عضله، عصب سیاتیک در معرض کمپرسیون قرار گرفت. در انتها موشها بیهوش شده و تحت عمل پرفیوژن قرار گرفتند؛ سپس از ناحیه کمری نخاع نمونهبرداری شد. پس از رنگآمیزی مقاطع بافتی با آبی تولوئیدین، دانسیته نورونی مورد مطالعه قرار گرفت.
یافتهها: دانسیته نورونی در گروه C نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری را نشان داد (05/0 > p). دانسیته نورونی در گروه D50 (36/2±938/3) و گروه D75 (36/8±1259) نسبت به تراکم نورونی در گروه C (65/8±467/16) بهطور معنیداری افزایش داشت (p<0/05). دانسیته نورونی در گروه D100 (96/9±1736/5) نسبت به گروه C (65/8±467/16) بهطور معنیداری افزایش یافت (01/0 > p).
نتیجهگیری: عصاره الکلی گیاه درمنه، دارای اثرات محافظتی بر روی روند توسعه دژنراسیون موتونورونهای حرکتی آلفای شاخ قدامی نخاع پس از آسیب عصب سیاتیک است.
رضا حکیمی آلنی، نواب قبادی، مریم نجفی اصل، آرام شریفی،
دوره 25، شماره 4 - ( زمستان 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: تایپینگ سریع و دقیق اشریشیاکلی برای اطلاع از اپیدمیولوژی و کنترل بیماریهای ناشی از آن، امری لازم و ضروری میباشد. هدف مطالعه حاضر، تعیین ارتباط ژنتیکی احتمالی در بین جدایههای با منابع انسانی و آبی اشریشیاکلی با استفاده از روش Enterobacterial Repetitive Intergenic Consensus (ERIC)-PCR بود.
روش تحقیق: این مطالعه توصیفی- تحلیلی، در سالهای 1393 تا 1395 انجام گرفت. جامعه هدف در این مطالعه، 45 جدایه اشریشیاکلی (25 جدایه بیمارستانی و 20 جدایه از استخر شنای سربسته) بود که همه آنها با استفاده از روشهای بیوشیمیایی و مولکولی تأیید شدند و در ادامه با تکنیک ERIC-PCR مورد تایپینگ قرار گرفتند.
یافتهها: بهطور کلی در الکتروفورز محصول ERIC-PCR، 3 تا 7 باند مختلف در محدوده کمتر از 100 تا بیشتر از 1500 جفت باز مشاهده گردید. در مجموع 23پروفایل ERIC-PCR در بین ایزولههای مورد مطالعه دیده شد که شامل 12 پروفایل در بین جدایههای انسانی و 10 پروفایل در بین جدایههای آبی بود و همچنین یک پروفایل بین آنها مشترک بود. براساس نتایج دندروگرام، 2 کلاستر اصلی و 7 دسته (A تا G) مشاهده شد.
نتیجهگیری: تمامی جدایههای مورد مطالعه با استفاده از روش ERIC-PCR قابل تایپ بودند و همچنین میزان تنوع ژنتیکی بالایی در بین جدایههای مورد مطالعه دیده شد. وجود پروفایل مشترک در بین جدایههای آبی و انسانی، نشاندهنده چرخش احتمالی این جدایهها بین انسان-آب-انسان میباشد.
حبیبالله ابراهیمزاده، پوریا محمدپرست طبس، ذبیحالله محقق، فرشاد شریفی، میترا مودی، محسن فؤادالدینی، محسن ناصری،
دوره 29، شماره 1 - ( بهار 1401 )
چکیده
کزار بیماری عصبی همراه با افزایش انقباض و گرفتگی عضلانی در بیماران مبتلا است. احتمال و خطر پیشرفت بیماری در بیماران با سن بالا بیشتر میباشد. بسیاری از افراد سالمند کشورمان بهویژه در مناطق روستایی فاقد واکسیناسیون کزاز در دوران کودکی میباشند. با توجه به ضعف سیستم ایمنی در سالمندان بر آن شدیم که وضعیت ایمنی علیه کزاز را در افراد بالای 60 سال شهر بیرجند در سال 1398-1397 مورد بررسی قرار دهیم. در این مطالعه توصیفی مقطعی، سطح آنتیبادی کزاز نمونههای سرمی 186 فرد از جامعه سالمندان شهر بیرجند در سال 1398-1397 اندازهگیری شد. در این پژوهش میانگین سطح آنتیبادی کزاز IU/ml 0/355+0/63 اندازه گیری شد که 132 نفر (71 درصد) فاقد ایمنی مصونیتزا علیه کزاز (0/36-0/26=CI) بودند. در مطالعه حاضر، با افزایش سن افراد، سطح آنتیبادی کزاز به طور معنیداری کاهش یافت. (0/002=P)؛ همچنین تفاوت معنیداری بین شغل و سطح آنتیبادی کزاز مشاهده شد (0/003=P). میزان میانگین سطح آنتیبادی کزاز به طور معنیداری در افراد با افزایش سطح تحصیلات، افزایش یافت (0/018=P). در این مطالعه تفاوتی بین محل سکونت (0/232=P) و جنس افراد (0/872=P) با میانگین سطح آنتیبادی کزاز مشاهده نشد. در این مطالعه بیش از هفتاد درصد سالمندان فاقد ایمنی مصونیتزا نسبت به کزاز بودندکه نشاندهنده لزوم توجه بیشتر در ارائه خدمات بهداشتی بیشتر به سالمندان است.
ندا پرتوی، سید علی معزی بادی، فرشاد شریفی، میترا مودی، ناهید ازدکی،
دوره 29، شماره 2 - ( تابستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای مزمن بر فعالیتهای معمول و روزانه زندگی اثر میگذارند. به طورطبیعی با افزایش سن میزان فعالیت افراد کاهش مییابد و باعث افزایش بیماریهای دوران سالمندی میشود و در نتیجه فعالیت فیزیکی و سالمندی در یک سیکل معیوب قرار میگیرد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بیماریهای مزمن با فعالیت فیزیکی در سالمندان شهر بیرجند انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه مقطعی بخشی از یک مطالعه جامع با عنوان «طرح جامع سالمندان شهر بیرجند» میباشد که از سال 1397 روی 1418 فرد 60 سال و بالاتر انجام شد. قبلا از جمعآوری دادهها فرم رضایت آگاهانه تکمیل و فعالیت فیزیکی با پرسشنامه استانداردLASA Physical Activity Questionnaire و ابتلای فرد به بیماری مزمن با پرسشنامه استاندارد سابقه بیماری ها سنجیده شد.
یافتهها: از 1418 سالمند 683 (48/1 %) مرد و 735 (51/8%) زن بودند 1063 (74/9%) در رده سنی 74-60 قرار داشتند. 351 (24/8%) افراد مورد مطالعه دیابت، 606(42/7%) فشارخون بالا و 457 (32/2%) دیسلیپیدمی و 79 (5/6%) سکته قلبی داشتند. یافتهها نشان داد50 درصد سالمندان مطالعه ما فعالیت فیزیکی متوسط (بیشتر از600 دقیقه در هفته)، 37 درصد بدون فعالیت (کمتر از 300 دقیقه در هفته) و 13 درصد فعالیت فیزیکی کمی (بین 300 تا600 دقیقه در هفته) داشتند. بیماریهای استئوآرتریت (0/03P=) سرطان (0/02P=) سابقه پرفشاری خون (0/001P=). سکته مغزی (0/001P=)، سکته قلبی (0/04P=) و نارسایی قلبی (0/03P=) ارتباط معناداری با فعالیت فیزیکی داشتند.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه بین ابتلا به بیماریهای مزمن با فعالیت فیزیکی ارتباط وجود داشت، نتایج این مطالعه میتواند در زمینه برنامهریزیهای مربوط به سلامت سالمندان و برنامهریزی مطلوب به سیاستگذاران سیستم ارائه خدمات بهداشتی درمانی کمک نماید.
زینب آرزومندان مفرد، فاطمه سلمانی، فرشاد شریفی، میترا مودی، زویا طاهرگورابی،
دوره 29، شماره 4 - ( زمستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: جنبههای مرتبط با سن اعتیاد یکی از چالشهای مهم سلامت عمومی در دنیا و همچنین ایران محسوب میشود. لذا این مطالعه با هدف مقایسه فاکتورهای شایع قلبی در افراد معتاد و غیر معتاد سالمند شهر بیرجند انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه مورد-شاهدی بر روی 115 سالمند (بالای 60 سال) با حداقل یک سال سابقه اعتیاد و 115 سالمند بدون سابقه اعتیاد انجام شد. پس از تصویب مطالعه توسط کمیته اخلاق دانشگاه و اخذ رضایت آگاهانه از افراد پرسشنامهای مشتمل بر اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه اعتیاد تکمیل شد. سپس نمایه توده بدنی (BMI) و فشار خون سیستول و دیاستول نیز تعیین شد. سپس پنج میلیلیتر نمونه خون از هر فرد بعد از 12 ساعت ناشتا بودن برای اندازهگیری قند خون ناشتا (FBS)، پروفایل لیپیدی (HDL، LDL، کلسترول تام و تریگلیسرید) گرفته شد.
یافتهها: FBS هیچ تفاوت معنیداری در گروه سالمندان معتاد (مورد) و غیرمعتاد (شاهد) نداشت (05/0<P). در پروفایل لیپیدی یک کاهش معنیدار در سطح تریگلیسرید در گروه معتاد در مقایسه با غیرمعتاد وجود داشت (02/0P=). علاوه براین، فشار متوسط شریانی بهطور معنیداری در گروه معتاد پایینتر از گروه غیرمعتاد بود (01/0P=).
نتیجهگیری: بر اساس این مطالعه به نظر نمیرسد که وابستگی به تریاک اثر محافظتی بر قند خون و پروفایل لیپیدی در سالمندان داشته باشد. لذا آموزش و ارتقاء سطح سواد سلامت جامعه بهویژه افراد سالمند در جهت اصلاح باورهای سنتی در رابطه با مصرف تریاک ضروری مینماید.