بهاره نیکویه، سلطان علی محبوب، سیدولی رضویه، سیدجمال قائم مقامی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۳۸۴ )
چکیده
زمینه و هدف: رژیم غذایی و الگوهای مصرف نامطلوب و دریافت نامناسب مواد مغذی در گروه جوانان مانند دانشجویان، می تواند آغازگر بیماریهای مختلفی باشد. با توجه به مطالعات اندک انجام شده در رده سنی جوانان در ایران، مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت تغذیه و سطح سرمی روی، آهن و مس دانشجویان و ارتباطات برخی متغیرهای رژیمی و آنتروپومتریک با مقادیر سرمی این عناصر انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، ۱۷۵ نفر (۱۱۲ دختر و ۶۳ پسر) از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز، به صورت داوطلب مورد بررسی قرار گرفتند. پس از اندازه گیری قد و وزن، میزان مصرف مواد غذایی با استفاده از روشهای یادآمد و بسامد بررسی گردید. اطلاعات حاصل، با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Food Processor (برای داده های رژیمی) تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: نمایه توده بدنی (BMI) ۱۳,۴% از پسران و ۱۹.۳% از دختران، بالاتر از ۲۴.۹۹ بود. میانگین انرژی دریافتی دانشجویان دختر و پسر به ترتیب ۶۶۲.۳۶±۲۰۲۴.۵۳ و ۸۱۵.۵۸±۲۴۱۰.۹۳ کیلوکالری بود. ۱۲.۵% از دختران و ۹.۴% پسران، بیشتر از ۳۰% کالری روزانه خود را از چربی تامین می کردند. میانگین دریافتی ویتامین های B۱۲, B۶, B۲, A، فولاسین، C و مواد معدنی کلسیم، منیزیم و روی در دانشجویان دختر و پسر کمتر از میزان توصیه شده برای این رده سنی بود. میانگین آهن، روی و مس سرم در دختران و پسران، در محدوده استاندارد بود. روی سرم ۱۹.۲% از پسران و ۲۱.۷% از دختران و آهن سرم ۱۳% از پسران و ۱۴.۵% از دختران و مس سرم ۱۰.۹% از دختران و ۱۰.۱% از پسران کمتر از محدوده طبیعی می باشد. بین BMI و میزان روی سرم در دانشجویان پسر ارتباط معکوسی وجود داشت اما از نظر آماری معنی دار نبود. بین میزان روی سرم و مس سرم و روی رژیمی دانشجویان پسر ارتباط معنی داری مشاهده شد (P<۰.۰۱)؛ در حالی که بین آهن سرم و آهن دریافتی و مس سرم و مس دریافتی در رژیم دانشجویان دختر و پسر ارتباط معنی داری وجود نداشت.
نتیجه گیری: از بررسی نتایج مطالعه حاضر مشخص گردید که دریافت درشت مغذی ها در دانشجویان مشکل چندانی ندارد و کمبود عمده در دریافت ریزمغذی هاست و باید مصرف گروههای مهم غذایی مانند لبنیات، سبزی و میوه جات در این گروه از افراد افزایش یابد. با توجه به اهمیت تغذیه مناسب در این رده سنی و اثر آن بر سلامت آینده جامعه، به نظر می رسد باید توجه بیشتری به آموزش و فراهم آوردن امکانات برای عملکرد مناسب تغذیه ای دانشجویان مبذول شود.
مهدی پورامیر، پروین سجادی، سیما شهابی، سعید رضایی، پوریا صمدی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۵ )
چکیده
زمینه و هدف: اثر هویج و گوجه فرنگی بر متابولیسم لیپیدها، بخصوص کلسترول در نمونه های آزمایشگاهی و انسانی در چند سال اخیر در دست بررسی و تحقیق می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر مصرف منظم هویج و گوجه فرنگی در دوره ای کوتاه مدت بر غلظت لیپیدهای سرم موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، ۳۰ سر موش صحرایی سفید نر حدود ۳ ماهه با وزن ۱۵۰-۲۰۰ گرم به طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. از تمامی موش ها در شروع مطالعه نمونه خون گرفته شد و غلظت تری گلیسرید، کلسترول و HDL-C با استفاده از کیت های آزمایشگاهی و روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد. به گروه اول روزانه ۱ میلی لیتر آب شهر و ۱ میلی لیتر مخلوط غنی از تری گلیسرید و کلسترول (کره حیوانی و زرده تخم مرغ) و به گروه دوم روزانه ۱ میلی لیتر عصاره هویج و ۱ میلی لیتر از مخلوط فوق و به گروه سوم روزانه ۱ میلی لیتر عصاره گوجه فرنگی و ۱ میلی لیتر از مخلوط ذکر شده، به مدت دو هفته از طریق خوراکی تجویز شد. پس از دو هفته مداخله غذایی، غلظت لیپیدهای خون اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری t در سطح معنی داری P£۰,۰۵ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: غلظت کلسترول در موش های گروه اول (شاهد) در مقایسه با قبل از مداخله غذایی به طور معنی داری افزایش یافت (P<۰,۰۵)؛ در حالی که در موش های گروه دوم و سوم که عصاره هویج و گوجه فرنگی و مخلوط غنی از تری گلیسرید و کلسترول برای آنها تجویز شده بود، در مقایسه با قبل از مداخله غذایی به طور معنی داری کاهش یافت (P<۰.۰۵). غلظت تری گلیسرید در موش های گروه اول و دوم، در مقایسه با قبل از مداخله غذایی تفاوت قابل ملاحظه ای نداشت (P<۰.۰۵)؛ در حالی که در گروه سوم در مقایسه با قبل از مداخله غذایی افزایش معنی داری داشت (P<۰.۰۵)؛ HDL-C سرم در هر سه گروه در مقایسه با قبل از مداخله غذایی تفاوت قابل ملاحظه ای نداشت (P<۰.۰۵).
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه می توان اذعان نمود که عصاره هویج و گوجه فرنگی سطح کلسترول سرم را کاهش می دهند و این اثرات می تواند در پیشگیری از بروز بیماریهای قلبی- عروقی نقش داشته باشند.
فاطمه طاهری، غلام رضا شریف زاده، احمد نصیری،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۵ )
چکیده
زمینه و هدف : سوء تغذیه کودکان یکی از مشکلات بهداشتی مهم در جهان بویژه کشورهای در حال توسعه می باشد که عوارض نامطلوبی بر سلامت جسمی و ذهنی کودکان دارد؛ همچنین زمینه ساز عفونتها و از علل مهم مرگ و میر کودکان میباشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع سوء تغذیه در کودکان ۱-۳۶ ماهه و ارتباط آن با برخی عوامل انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی و توصیفی- تحلیلی از اول تیرماه تا پایان آذرماه سال ۱۳۸۳ بر روی ۳۶۰ کودک ۱-۳۶ ماهه بستری در بخش کودکان بیمارستان ولی عصر (عج) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی بیرجند انجام شد. داده ها از طریق اندازه گیری وزن، قد و پرسشنامه ساختاری شامل متغیرهای مورد مطالعه که با روش مصاحبه با والدین کودک تکمیل شد، جمع آوری گردید. برای تشخیص سوء تغذیه از سه شاخص وزن به سن، قد به سن و وزن به قد طبق معیار گومز و واترلو استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری Chi-Square در سطح معنی داری a=۰,۰۵ تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: شیوع سوء تغذیه در جامعه مورد پژوهش بر اساس سه شاخص وزن به سن، قد به سن و وزن به قد به ترتیب %۶۸,۶، %۵۸.۶ و %۳۲.۴ بود. سوء تغذیه با محل سکونت، وزن تولد، شغل مادر، میزان تحصیلات مادر و پدر و مدت تغذیه انحصاری با شیر مادر، ارتباط معنی داری داشت (P<۰.۰۵). سوء تغذیه در کودکان ساکن روستا، کودکان دارای وزن کم هنگام تولد (LBW)، کودکان مادران خانه دار، کودکان دارای والدین کم سواد و بی سواد، و مدت کوتاه تغذیه با شیر مادر و شروع دیررس تغذیه تکمیلی افزایش نشان داد.
نتیجه گیری: با توجه به شیوع بالای سوء تغذیه در کودکان بستری و ارتباط آن با متغیرهای فوق، اقداماتی مانند افزایش آگاهی و سواد والدین بویژه مادران، تداوم تغذیه با شیر مادر تا ۲ سالگی، شروع بموقع تغذیه تکمیلی، ارتقای وضع اقتصادی- اجتماعی و بهداشتی خانواده ها و پیشگیری و کنترل بیماریهای عفونی بخصوص گاستروآنتریت در کودکان توصیه می شود.
اکرم کوشکی، مهدی گل افروز،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۵ )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مسایلی که بهداشت و سلامت عمومی را تهدید می کند، افزایش روزافزون شمار مبتلایان به دیابت در سراسر جهان می باشد که %۹۰ آنها را بیماران دیابتی نوع ۲ تشکیل می دهند. در بیشتر موارد با رعایت رژیم غذایی و کنترل وزن، می توان قند و لیپیدهای خون آنها را در حد طبیعی حفظ نمود. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت دریافت مواد مغذی روی شاخصهای قند ، تری گلیسرید و کلسترول سرم بیماران دیابتی نوع ۲ انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه توصیفی- تحلیلی در سال ۱۳۸۴ و بر روی ۷۷ بیمار دیابتی نوع ۲ که به روش تصادفی انتخاب شدند، انجام شد. ابتدا قد و وزن آنها اندازه گیری گردید؛ سپس مواد مغذی دریافتی هر فرد به روش یادآمد ۲۴ساعته خوراک برای سه روز متوالی و بسامد خوراک به دست آمد و دریافت مواد مغذی هر فرد با استفاده از برنامه Food Processor تعیین گردید. شاخصهای قند خون، تری گلیسرید و کلسترول سرم بعد از ۱۲ ساعت ناشتا اندازه گیری شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای آمار توصیفی و ضریب همبستگی نسبی در سطح معنی داری P<۰,۰۵ مورد تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافته ها: میانگین سنی بیماران ۵۳,۷۹ ± ۱۴.۲۲ سال و میانگین شاخص توده بدنی (BMI) آنها، ۲۶.۹۹ ± ۵.۰۰ کیلوگرم بر متر مربع بود. غلظت قند خون، تری گلیسرید و کلسترول سرم آنها به ترتیب ۱۹۸.۰۱ ± ۸۱.۲۴ ، ۲۵۸.۴۵ ± ۱۴۶.۴۳ و ۲۴۱.۹۸ ± ۶۲.۴۵ میلی گرم در دسی لیتر بود. در بین ماکرو نوترینت ها، فیبر غذایی با قند خون و تری گلیسرید سرم، اسیدهای چرب MUFA (اسیدهای چرب غیر اشباع با یک باند دوگانه) با تری گلیسرید سرم و اسیدهای چرب PUFA (اسیدهای چرب غیراشباع با چند باند دوگانه) با قند خون و تری گلیسرید سرم ارتباط معنی داری نشان دادند. از بین میکرونوترینت ها، تنها ویتامین C ارتباط معنی داری با قند خون نشان داد.
نتیجه گیری: با توجه به تاثیر مهم مواد مغذی چون فیبر، اسیدهای چرب غیر اشباع و ویتامین های آنتی اکسیدان چون ویتامین C روی کنترل قند و لیپید خون، رژیم غذایی می تواند به عنوان اولین درمان یا درمان ضروری همراه با سایر روشهای درمانی برای کنترل قند و لیپید خون بیماران دیابتی نوع ۲ توصیه شود.
مهری دلوریان زاده، حسن ابراهیمی، ناهید بلبل حقیقی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده
زمینه و هدف: کمیت و کیفیت تغذیه در دوران بارداری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تغذیه نامناسب باعث ضعف بهداشتی مادران می شود که پیامدهای آن عوارض بارداری از قبیل تاخیر رشد داخل رحمی جنین، وزن کم زمان تولد، سقط جنین و زایمان زودرس است. مطالعه حاضر با هدف تعیین وضع تغذیه زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی، درمانی شهر شاهرود و برخی عوامل موثر بر آن انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی که در سال ۱۳۸۳ انجام شد، ۱۶۹ خانم باردار (سه ماهه آخر) مراجعه کننده به هشت مرکز بهداشتی، درمانی شهر شاهرود مورد مطالعه قرار گرفتند. رژیم غذایی مادران باردار به صورت ثبت مواد غذایی خورده شده در طی ۲۴ ساعت گذشته و در طی مدت یک هفته متوالی و با انجام آزمایشات بیوشیمیایی، هماتولوژی و آزمونهای تن سنجی با استفاده از شاخص نمایه توده بدن (BMI) بررسی گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای آماری Chi-Square و t در سطح P?۰,۰۵ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: میانگین سن افراد مورد بررسی، ۲۵,۱۳ ± ۴.۹۵ سال و سن ازدواج آنان ۲۰.۱۱ ± ۳.۵ سال بود. %۴۲.۶ از افراد، دارای BMI طبیعی، %۲۰.۱۳ دارای اضافه وزن و %۳۷.۲۷ چاق بودند. هموگلوبین %۹.۶ مادران ۱۱ g/dL> بود. بین BMI افراد مورد بررسی با تحصیلات، شغل، مصرف قرص آهن و مولتی ویتامین، آخرین مراجعه به پزشک و نوع مسکن ارتباط معنی داری مشاهده گردید (P<۰.۰۵)؛ همچنین میانگین مقدار دریافت انرژی، پروتئین، ویتامین های A، C، B۱، B۲، B۳، B۶، B۱۲، کلسیم و آهن در واحدهای مورد پژوهش کمتر از استاندارد Recommended Dietary Allowances (RDA) بود.
نتیجه گیری: در این تحقیق، افزایش وزن، چاقی و کمبود مواد مغذی مناسب، مشکل اصلی دوران بارداری بود؛ این امر به دلیل عدم آگاهی مادران از تعادل دریافت انرژی و مواد مغذی و تغذیه صحیح به وجود آمده بود؛ پیشنهاد می گردد آموزش تغذیه دوران بارداری در مراکز بهداشتی، درمانی با توجه و دقت بیشتری صورت گیرد .
غلامرضا شریف زاده، سوری صغری راغبی، ولیاله زراعتکار، میترا مودی،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۷ )
چکیده
زمینه و هدف: سوء تغذیه کودکان یکی از مشکلات بهداشتی مهم در جهان، بویژه در کشورهای در حال توسعه میباشد که عوارض نامطلوبی بر سلامت جسمی و ذهنی کودکان دارد؛ همچنین زمینهساز عفونتها و از علل مهم مرگ و میر کودکان میباشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع سوءتغذیه در کودکان زیر شش سال انجام شد. روش تحقیق: این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بر روی ۱۸۰۷ کودک زیر شش سال استان خراسان جنوبی که به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای سهمی از مناطق شهری و روستایی شش شهرستان تحت پوشش استان انتخاب شده بودند، انجام شد. دادهها با استفاده از پرسشنامه کشوری طرح Anthropometric Nutrition Indicators Survey (ANIS) توسط کاردان و یا کارشناسان بهداشت خانواده آموزش دیده با مصاحبه با مادر جمعآوری گردید. اندازهگیری قد و وزن با روش استاندارد و ترازوی سکا و با دقت ۵۰ گرم اندازهگیری شد. برای بررسی سوء تغذیه از سه شاخص وزن به سن (کموزنی)، وزن به قد (لاغری) و قد به سن (کوتاهی قد) استفاده شد. دادههای جمعآوریشده با استفاده از نرمافزار SPSS و EPI-Info ۲۰۰۰ و آزمون Chi-Square در سطح معنیداری ۰۵/۰α= مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: از ۱۸۰۷ کودک مورد مطالعه، ۷/۵۱% پسر و بقیه دختر، ۲/۵۲% ساکن شهر و بقیه ساکن روستا، ۳۷% کمتر از ۲۴ ماه و بقیه بالای ۲۴ ماه بودند. از نظر شاخص کموزنی ۲/۵۲% طبیعی، ۹/۳۴% کموزنی خفیف، ۷/۱۱% کموزنی متوسط و ۲/۱% کموزنی شدید داشتند که شیوع کموزنی با محل سکونت، شغل مادر و سطح تحصیلات والدین ارتباط معنیداری نشان داد. از نظر شاخص کوتاهی قد ۵۵% طبیعی، ۴/۲۸% کوتاهی قد خفیف، ۷/۱۲% متوسط و ۹/۳% کوتاهی قد شدید داشتند که با محل سکونت، سن کودک، شغل مادر و تحصیلات والدین ارتباط معنیداری داشت (۰۵/۰P<). از نظر شاخص لاغری ۸/۶۷% طبیعی، ۷/۲۴% لاغری خفیف، ۹/۵% متوسط و ۶/۱% لاغری شدید داشتند که با جنس و محل سکونت ارتباط معنیداری را نشان داد (۰۵/۰P<). نتیجهگیری: با توجه به شیوع بالای سوء تغذیه در کودکان و ارتباط آن با متغیرهای مربوط به طبقه اقتصادی- اجتماعی، انجام اقداماتی همچون ارتقای سطح سواد والدین بویژه مادران، تداوم تغذیه با شیر مادر تا دو سالگی و بهبود وضعیت تغذیه کودکان زیر شش سال و ارتقای سطح آگاهی مادران در زمینه تغذیه کودکان توصیه میشود.
فاطمه کاظمی، زهره مظلومی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش نمایه گلایسمی رژیم غذایی به عنوان روشی جدید برای کاهش وزن و جلوگیری از بیماریهای متابولیکی (دیابت و قلب و عروق) مطرح شده است؛ مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تأثیر دو رژیم غذایی با کالری مشابه (ایزوکالریک) کم چرب و نمایه گلایسمی پایین در کاهش وزن و شاخص توده بدن، سطح گلوکز و انسولین سرم ناشتا و بعد از غذا انجام شد. روش تحقیق: در این مطالعه که به صورت کار آزمایی بالینی انجام شد، ۴۶ زن چاق مراجعهکننده به درمانگاه شهید مطهری شیراز با شاخص توده بدنی ۲۷≥ (BMI)، به طور تصادفی به دو گروه رژیمی (کم چرب و نمایه گلایسمی پایین) تقسیم شدند و به مدت شش هفته رژیم خاص گروه خود را دریافت کردند. شاخصهای وزن، توده بدن، غلظت گلوکز و انسولین سرم ناشتا و دو ساعت بعد از غذا در آغاز و پایان شش هفته اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS و آزمونهای تی زوجی و مستقل در سطح معنیداری ۰۵/۰P< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: میانگین سنّی افراد مورد مطالعه ۶/۷±۹/۳۷ سال بود. بررسی متغیرهای مورد مطالعه پس از شش هفته رژیم درمانی، نشانگر کاهش قابل ملاحظه در هر دو گروه بود (۰۵/۰P<). میانگین سطح انسولین دو ساعت بعد از غذا در گروه رژیم غذایی کم چرب از نظر آماری کاهش معنی داری نسبت به گروه نمایه گلایسمی پایین داشت )۰۲/۰(P=؛ اگرچه در مورد سایر متغیرها تفاوتی بین اثرات درمانی دو گروه ملاحظه نشد. نتیجهگیری: دو رژیم غذایی کم چرب و نمایه گلایسمی پایین به یک نسبت در کاهش وزن بدن، شاخص توده بدن، غلظت گلوکز مؤثر میباشند. ارتباط بین رژیمهای غذایی کم چرب و نمایه گلایسمی پایین و سطح انسولین سرم، نیازمند مطالعات بیشتری میباشد
فرح کاهنی، سیما کاهنی، غلامرضا شریفزاده، احمد نصیری فورگ، محمد آوان،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده
زمینه و هدف: شیر و سایر محصولات لبنی اولین و مهمترین منبع تأمین کلسیم و دومین منبع تأمین چربیهای اشباع شدهاند. میزان مصرف شیر و فرآوردههای آن در کشور ما نسبت به استانداردهای جهانی پایین است. در این پژوهش میزان مصرف شیر و فرآوردههای آن در کودکان سنین مدرسه (۶ تا ۱۱ سال) شهرستان بیرجند بررسی شده است.
روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، تعداد ۱۷۷۱ کودک سن مدرسه شهر بیرجند در سال ۱۳۸۶، به روش خوشهای چندمرحلهای انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات لازم شامل مشخصات جمعیتشناختی، وضعیت رشد (قد و وزن)، میزان و نوع فرآوردههای شیری مصرفی و وضعیت سلامتی استخوانها، مفاصل و دندانها در فرمی که به همین منظور تهیه شده بود، ثبت گردید. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای آماری کایدو و ضریب همبستگی در سطح معنیداری ۰۵/۰> P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: مصرف شیر و فرآوردههای آن در بیش از نیمی از کودکان سن مدرسه کمتر از مقادیر توصیهشده استاندارد بود (۵۰۰ میلیلیتر روزانه). بین تمایل به مصرف شیر با جنس (۰۰۲/۰= P ) و نیز شغل مادر (۰۳/۰= P )، ارتباط آماری معنیدار وجود داشت. پسران و فرزندان مادران شاغل، تمایل بیشتری به مصرف شیر داشتند. بین مصرف روزانه شیر (۰۰۲/۰= P )، ماست (۰۰۱/۰= P ) و پنیر (۰۰۱/۰= P ) با جنس ارتباط آماری معنیدار و همچنین بین مصرف ماست و تعداد دندانهای کشیدهشده و پوسیده، نیز ارتباط آماری معنیدار وجود داشت (۰۵/۰= P ). کودکانی که ماست بیشتری مصرف میکردند، تعداد دندانهای کشیدهشده و پوسیده کمتر داشتند. بین مصرف شیر و فرآوردههای آن و دردهای مفصلی و استخوانی ارتباط آماری معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: میزان مصرف شیر و فرآوردههای آن در کودکان سنین مدرسه در شهر بیرجند کمتر از میزان استاندارد جهانی است. کاهش مصرف شیر در کودکان، باعث ایجاد اختلالات ناشی از کمبود کلسیم میشود، که با افزایش احتمال بروز پوکی استخوان در سنین بزرگسالی میشود
اکرم کوشکی، فروغ اعظم طالبان، هادی طبیبی،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۹ )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مهمترین عوامل خطرساز بیماریهای قلبی و عروقی در بیماران همودیالیزی، کم خونی میباشد. بنابراین، مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات اسیدهای چرب ۳ω بر روی کمخونی و شاخصهای خونی بیماران همودیالیزی انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور بود که بر روی ۳۴ بیمار همودیالیزی بیمارستان واسعی سبزوار انجام شد. در این مطالعه بیماران گروه دریافت کننده مکمل اسیدهای چرب ۳ω به مدت ۱۰ هفته، روزانه ۲۰۸۰ میلیگرم مکمل اسیدهای چرب ۳ω و بیماران در گروه دارونما، روزانه دارونما دریافت کردند. در شروع مطالعه و پایان هفته دهم، هموگلوبین، هماتوکریت، تعداد گلبولهای قرمز، MCV، MCH، MCHC خون و CRP سرم اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل آماری دادهها با استفاده از آزمونهای Chi-Square، t-test، Paired t-test و ANOVA صورت گرفت.
یافتهها: در این مطالعه میانگین سن بیماران و مدت زمان تحت درمان با همودیالیز در گروه اسیدهای چرب ۳ω به ترتیب ۱۸ ± ۵۰ سال و ۲۵ ± ۲۳ ماه و در گروه دارونما به ترتیب ۱۷ ± ۵۰ سال و ۱۸ ± ۲۸ ماه بود. در طول این مطالعه، تفاوت معنیداری از نظر میانگین تغییرات هموگلوبین، هماتوکریت، RBC، MCV، MCH، MCHC خون و CRP سرم بین دو گروه مورد مطالعه مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که مکمل اسیدهای چرب ۳ω تأثیری بر روی فاکتورهای هماتولوژیک و کمخونی در بیماران همودیالیزی ندارد.
سید جواد حسینی واشان، هادی سریر، نظر افضلی، محمد ملکانه، علی اله رسانی، پیمان اسماعیلی نسب،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
زمینه و هدف: سطح اسیدهای چرب در رژیم غذایی انسان با تأثیر بر روی شاخصهای آتروژنز و ترومبوژنز، نقش مهمّی در عملکرد و سلامت قلب و عروق دارد. تخممرغ با توجه به سطح بالای کلسترول، از رژیمهای بالقوه خطرساز برای بیماران قلبی- عروقی است. مطالعه حاضر با هدف تغییر ترکیبات جیرههای غذایی مرغهای تخمگذار در جهت کاهش خطر ایجاد بیماریهای قلبی- عروقی در اثر مصرف تخممرغ انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، ۲۸۸ قطعه مرغ تخمگذار، به ۱۲ گروه شامل گروههای دریافتکننده سطوح مختلف از دانه کتان، دانه گلرنگ، روغن پالم اولئین، روغن ماهی و گروه شاهد تقسیم شدند. پس از سه دوره ۲۸ روزه، سطح کلسترول خون مرغها و نیز کلسترول و اسیدهای چرب تخممرغها تعیین گردید .
یافتهها: سطح کلسترول خون و اسیدهای چرب اشباع در زرده تخممرغ تغییری نکرد (۰۵/۰ >p ). مقادیر اسیدهای چرب امگا-۹ و امگا-۶ به ترتیب در گروههای تغذیه شده با پالم اولئین و دانه گلرنگ افزایش یافت. مقادیر لینولنات و اسیدهای چرب امگا-۳ با زنجیره بلند به ترتیب در گروههای دانه کتان و روغن ماهی افزایش یافت (۰۵/۰ >p) . شاخصهای آتروژنز و ترومبوژنز، در سطوح بالاتر این مواد خوراکی نسبت به گروه شاهد کاهش معنیداری نشان داد. بالاترین مقدار شاخص ترومبوژنز در سطح بالای دانه گلرنگ بود. کمترین مقدار شاخصهای ترومبوژنز و آتروژنز در گروههای دانه کتان و روغن ماهی مشاهده شد (۰۵/۰ >p)
نتیجهگیری: می توان با تغییر ترکیبات اسیدهای چرب در جیره غذایی مرغ، از تخممرغ به عنوان منبع پروتئینی خوب و سالم برای بیماران قلبی- عروقی استفاده کرد.
افسانه طلایی، نسرین یادگاری، محمد رفیعی، محمدرضا رضوانفر،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: ویتامین D در رشد و متابولیسم استخوان نقش اساسی دارد. در سالهای اخیر به نقش آن در بیماریهای مختلف توجه زیادی شده است. با توجه به مطالعات انجام شده، کمبود ویتامین D در کشور ما بسیار شایع است. هدف از این مطالعه بررسی شیوع و تعیین نقطهی برش منطقهای برای کمبود ویتامین D است. روش تحقیق: در یک مطالعه مقطعی-توصیفی در آبان ماه ۱۳۸۸، تعداد ۴۲۰ دانش آموز مدارس راهنمایی شهر اراک (۲۲۰ دختر و ۲۰۰ پسر) بین سنین ۱۶- ۱۰ سال با روش نمونهگیری چندمرحلهای انتخاب شدند. سطح پلاسمایی ۲۵- هیدروکسی ویتامین D (ِ۲۵(OH))به روش رادیوایمونواسی و پاراتورمون (PTH) به روش IRMA (رادیوایمونومتریک) تعیین و شیوع کمبود ۲۵(OH) vit-D در ۳ سطح از شدت ارزیابی شد. سپس با توجه به ارتباط ویتامین D و PTH، توسط نمودار پراکندگی، نقطه برش کمبود ویتامین D مشخص گردید و شیوع کمبود ویتامینD در آستانههای مختلف کمبود ویتامین و عوامل مؤثر بر این کمبود با استفاده از نرمافزار ۱۵ SPSS بررسی شد. مقایسه بین دختران و پسران با آزمونstudent t-test انجام شد. یافتهها: با در نظر گرفتن نقطهی برش کمتر از ng/ml۲۰ برای ۲۵(OH) vit-D، ۸۴% از کل دانشآموزان (۱/۹۹% در دختران و ۵/۶۶% در پسران، ۰۰۱/۰p=) کمبود ویتامین D داشتند. با استفاده از نمودار پراکندگی، سه نقطه برش برای کمبود ویتامین D به صورت سطح ۲۵(OH) vit-D کمتر از ۱۳، کمتر از ۲۱ و کمتر از ۳۳ ng/ml تعریف شد. نتیجهگیری: شیوع کمبود ویتامین D در دختران بیشتر بوده که با افزایش وزن نیز بالا میرود. نقطه برش ویتامین D کمتر از ۱۳ نانوگرم در مول برای تعیین کمبود ویتامین D در اراک پیشنهاد میشود.
آزیتا فشارکی نیا، غلامرضا شریف زاده،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
زمینه و هدف: اکثر مطالعات انجامشده در رابطه با سوء تغذیه در ایران، بر اساس استانداردهای NCHS بوده است؛ در صورتیکه امروزه، مطالعه بر اساس استانداردهای جدید WHO توصیه میشود. مطالعه حاضر، به منظور تعیین شیوع سوء تغذیه در کودکان زیر پنج سال شهر بیرجند، بر اساس استانداردهای جدید WHO انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی، بر روی ۴۸۰ کودک زیر پنج سال که به صورت خوشهای چندمرحلهای، از سطح مراکز بهداشتی- درمانی شهر بیرجند انتخاب شده بودند، در سال ۱۳۹۰ انجام شد. همزمان با اندازهگیری قد و وزن کودک، اطلاعات دموگرافیک کودک و والدین، در مصاحبه با مادر در پرسشنامه ثبت شد. بررسی سوء تغذیه، بر اساس محاسبه سه شاخص وزن به سن (کموزنی)، وزن به قد (لاغری) و قد به سن (کوتاهی قد) انجام گرفت. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS (ویرایش ۱۵) و بهوسیله آزمون کایاسکوئر در سطح α=۰/۰۵ تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: از ۴۸۰ کودک مورد مطالعه،۴/۵۰% پسر بودند و ۳/۹۳% وزن هنگام تولد مساوی و یا بالای ۲۵۰۰ گرم و ۵۶% بالای ۲۴ ماه سن داشتند. ۷/۵۷%کودکان، رتبه اول تولد را داشتند. بر اساس استانداردهای جدید WHO، از نظر شاخص کموزنی، ۷/۹۳% کودکان وزن طبیعی و ۳/۶% کم وزن (۵% کموزن متوسط و ۳/۱% کموزن شدید) بودند. از نظر شاخص کوتاهقدی، ۲/۹۰% کودکان قد طبیعی و ۸/۹% کوتاهقد (۷/۷% کوتاه قد متوسط و ۱/۲% کوتاه قد شدید) بودند. شیوع کموزنی و کوتاهقدی، به طور معنیداری در کودکان با وزن تولد کمتر از ۲۵۰۰ گرم بیشتر بود (P<۰/۰۰۱). از نظر شاخص لاغری، ۲/۹۹% کودکان طبیعی و ۸/۰% مبتلا به لاغری متوسط بودند.
نتیجهگیری: براساس مقایسه نتایج حاصل از مطالعه حاضر با مطالعات مشابه، وضعیت تغذیهای کودکان زیر پنج سال شهر بیرجند از وضعیت مناسبی برخوردار است. با توجه به ارتباط معنیدار کموزنی و کوتاهیقد با وزن کم زمان تولد، کنترل بیشتر حاملگیهای پرخطر در جهت کاهش تولد نوزادان با وزن کم در زمان تولد، اقدامات آموزشی و حمایتهای تغذیهای برای این کودکان توصیه میشود.
محسن فوادالدینی، سوری صغری راغبی، علیرضا فرهادیان، غلامرضا شریفزاده،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۳ )
چکیده
زمینه و هدف: سوءتغذیه اگرچه یک مشکل شایع است اما ناشناخته بوده و مورد کمتوجّهی قرار گرفته است که میتواند سبب افزایش عوارض ناشی از بیماری و مرگ و میر بیماران بستری شود؛ بنابراین تشخیص زودهنگام سوءتغذیه برای حمایتهای تغذیهای بیمار بسیار مهم است. هدف اصلی این مطالعه، شناسایی و تعیین وضع تغذیه بیماران پذیرششده در بیمارستانهای تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی بیرجند بوده است. روش تحقیق: این مطالعه توصیفی-تحلیلی، بر روی بیماران پذیرششده در ۵ بیمارستان تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی بیرجند انجام شد. ۵۴۹ بیمار بزرگسال بالای ۲۰ سال، به روش نمونهگیری طبقهبندی تصادفیشده، از ۵ بیمارستان انتخاب و ضمن اندازهگیری قد و وزن بیماران و تعیین شاخص توده بدنی با استفاده از ابزار جهانی غربالگری سوءتغذیه (MUST)، وضعیت سوءتغذیه آنها در بدو پذیرش ثبت گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS (ویرایش ۱۶) و بهوسیله آزمون کایاسکوئر، در سطح ۰۵/۰P< تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: متوسط سن بیماران، ۲۰±۴۹ سال بود که ۸/۵۲ درصد آنان را مردان تشکیل میدادند. شیوع سوء تغذیه ۸/۵۸% بهدست آمد (۵۳% خطر بالا، ۸/۵% خطر متوسط). ۱/۵۷% (۱۴۸ نفر) از بیماران زن بستری، دارای خطر بالا برای ابتلا به سوءتغذیه بودند؛ در حالی که در بین بیماران مرد، ۳/۴۹% (۱۴۳ نفر ) دارای خطر بالا بودند (۰۳/۰=P). شیوع سوءتغذیه در بیماران ساکن شهر، بالاتر از بیماران روستایی (۰۰۱/۰=P) و نیز در سنین بالای ۴۵ سال بهطور معنیداری بیشتر از سایر گروههای سنی بود (۰۴/۰=P). نتیجهگیری: سوءتغذیه، یک مشکل عمومی است که بیش از ۵۳% بیماران را تحت تأثیر قرار داده و نیازمند یک برنامه خدمات تغذیه بالینی سازمانیافته در مراکز درمانی میباشد.
رستگار حسینی، پروین بابایی، ارسلان دمیرچی،
دوره ۲۳، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت نوع ۲ و کمبود ویتامین D، هر دو در دوران یائسگی بسیار شایع هستند. از آنجا که تأثیر مکملدهی ویتامین D با دوزهای مختلف بر گلوکز خون، غلظت انسولین و مقاومت به انسولین نامعلوم است، بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر مکملدهی ویتامین D با دوزهای مختلف بر چربی احشایی، گلوکز خون، غلظت انسولین و مقاومت به انسولین در موشهای صحرایی اوارکتومیشده انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، ۳۲ سر موش صحرایی ماده از نژاد ویستار، در ۴ گروه ۸ تایی شامل: سه گروه دریافتکننده مکمل ویتامین D (با دوز بالا، متوسط و پایین) و یک گروه کنترل قرار گرفتند. پس از ۸ هفته مکملدهی ویتامین D؛ وزن، قد، دور کمر، چربی احشایی و غلظت پلاسمایی گلوکز و انسولین اندازهگیری و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) و BMI محاسبه شد. دادهها با استفاده از آزمون تیهمبسته و تحلیل واریانس یکطرفه (ANOVA) در سطح معنیداری ۰۵/۰˂P تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: بعد از هشت هفته برنامه مداخلهای؛ وزن بدن، BMI، اندازه دور کمر، چربی احشایی، انسولین، گلوکز خون و شاخص مقاومت به انسولین در گروههای دریافتکننده ویتامین D با دوز بالا نسبت به گروه کنترل بهطور معنیداری پایینتر بود (۰۵/۰>P). مکملدهی ویتامین D با دوز بالا در مقایسه با دوز متوسط و پایین، سبب کاهش معنیداری در سطح انسولین، گلوکز خون و شاخص مقاومت به انسولین گردید.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که مصرف دوز بالای ویتامین D میتواند موجب بهبودی قابل ملاحظه در میزان گلوکز خون ناشتا، وضعیت عملکرد انسولین و مقاومت به انسولین ارزیابیشده با شاخص HOMA-IR شود و افزودن مکمل ویتامین D، اثر مثبت بر تحمل قند در موشهای یائسه دارد.
سمیرا ایزی، مهران حسینی، مهسا حسن زاده طاهری، فرناز جهانی، محمد افشار، محمد مهدی حسن زاده طاهری،
دوره ۲۳، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: آمار جهانی ناباروری در مردان در حال افزایش است. یافتههای اخیر نشان میدهد که وضعیت تغذیهای، تعیینکننده عملکرد طبیعی سیستم تولید مثل میباشد؛ از این رو توجه دانشمندان به نقش مواد مغذی خوراکی جلب شده است. مطالعه حاضر بهمنظور ارزیابی اثرات مصرف رژیم غذایی حاوی روغن دنبه بر عملکرد تولید مثلی موشهای صحرایی نر طراحی و اجرا گردید.
روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، ۳۰ سر رت نر بالغ نژاد ویستار بهطور تصادفی به سه گروه مساوی تقسیم شدند. گروهها بهترتیب با غذای استاندارد حیوانات آزمایشگاهی (کنترل)؛ غذای استاندارد حاوی ۱۰درصد روغن دنبه و غذای استاندارد حاوی ۲۰درصد روغن دنبه، بهمدت ۵ ماه متوالی تغذیه شدند. پس از ۵ ماه، حیوانات مورد آسانکشی قرار گرفتند و وزن بدن و وزن بیضه آنها تعیین گردید. نمونه بیضه برای مطالعه بافتشناسی تهیه و مقاطع با روش هماتوکسیلین و ائوزین رنگآمیزی شدند و مورد آنالیز کمّی قرار گرفتند. نمونه خون موشها برای تعیین غلظت پلاسمایی هورمون تستوسترون استحصال گردید.
یافتهها: در مقایسه با گروه کنترل، موشهای دریافتکننده رژیم حاوی ۲۰ درصد روغن دنبه بهطور معنیداری دارای وزن بدن بیشتر و وزن بیضه کمتر بودند. همچنین تغییرات بافتی نشان داد که روغن دنبه به صورت وابسته به دوز، سبب کاهش معنیدار در تعداد اسپرماتوگونیها، ضخامت لایه زایشی و مساحت لولههای اسپرمساز شد. غلظت تستوسترون در بین گروهها اختلاف معنیداری را نشان نداد.
نتیجهگیری: مصرف طولانیمدت و زیاد روغن دنبه میتواند سبب ایجاد هیپوگنادیسم و افزایش احتمال ناباروری در موش صحرایی نر گردد.
معصومه زارع زاده، محمد دهقانی فیروز آبادی، اصغر زربان، غلامرضا شریف زاده، مریم ولوی،
دوره ۲۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعاتی نشان دادهاند که سطح سرمی ویتامین D با ابتلا و پیشرفت بیماری MSارتباط دارد. با این وجود، مطالعه منطقهای که سطح ویتامین D را در بین مبتلایان به MS در استان خراسان جنوبی مورد بررسی قرار داده باشد، انجام نشده است. بنابراین مطالعه حاضر بهمنظور مقایسه سطح سرمی ویتامین D در بیماران مبتلا به MSبا افراد سالم و همچنین بررسی ارتباط ویتامین D با سطح ناتوانی در بیماران مبتلا به MSدر خراسان جنوبی، طراحی و اجرا گردید.
روش تحقیق: در این مطالعه مورد- شاهدی، ۱۴۴ نفر در قالب ۲ گروه بیمار مبتلا به MSو افراد سالم، مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات دموگرافیک، سطح سرمی ویتامین D در هر دو گروه و همچنین شاخص ارزیابی سطح ناتوانی در بیماران MS(EDSS) جمعآوری و تعیین گردید. دادهها پس از ورود به نرمافزار SPSS، با کمک آزمونهای آماری تیتست، منویتنی و کایاسکوئر تجزیه و تحلیل شد؛ ارزیابی ارتباط بین سطح ویتامین D با شاخص EDSS در بیماران نیز با ضریب همبستگی پیرسون بررسی گردید.
یافتهها: میانگین سطح ویتامین D در گروه مورد (ng/mL۴/۵±۴/۴۷) بهطور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (ng/mL۴/۱۰±۶۶/۱۴)(۰۰۰۱/۰>P). ارتباط مستقیمی بین سطح ویتامین D و شاخص EDSS در بیماران مبتلا به MS وجود داشت (۰۰۰۱/۰>P).
نتیجهگیری: بر خلاف انتظار، سطح ویتامین D در افراد مبتلا به MS بهطور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود. همچنین بین سطح ویتامین D و شدّت ناتوانی در مبتلایان به MSارتباط معنیداری وجود داشت که احتمالاً بهعلت تجویز بیش از معمول ویتامین D در بیماران مبتلا به MS با شدّت بیشتر ناتوانی باشد.
عبدالقادر طعنه، صدیقه نیازی، بیتا بیجاری، سجاد اسماعیلی، غلامرضا عنانی سراب،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: ویتامین D برای جذب کلسیم، رشد استخوان و تنظیم سیستم ایمنی مورد نیاز است. با وجود تابش آفتاب در کشورهای آفتابی، شیوع کمبود ویتامین در این کشورها بالاست. بهدلیل اهمیت موضوع و وجود عوامل خطر متعدد برای ابتلا به این کمبود، این مطالعه به منظور بررسی وضعیت ویتامین D ساکنین یک شهر ساحلی در شمال کشور انجام گرفت..
روش تحقیق: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی بود که بهصورت توصیفی- تحلیلی در سال ۱۳۹۵ روی ۲۰۰ نفر از افراد سالم شهرستان آق قلا در استان گلستان انجام شد. اطلاعات بهوسیله مصاحبه بهدست آمد و سطح سرمی (OH)D۳ ۲۵با استفاده از روش ELFA با دستگاه مینی وایداس (Vitek Immuno Diagnostic System) اندازهگیری شدند. دادهها بهوسیله نرمافزار۱۹ SPSS در سطح معنیداری ۰۵/۰=α مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین سطح ویتامین D در واحدهای مطالعه حاضر، ۷۶/۱۴±۴/۲۴ نانوگرم بر میلیلیتر بود. شیوع بالایی از کمبود ویتامین D در جمعیت مورد مطالعه مشاهده شد. شیوع کمبود متوسط و شدید ویتامین D، ۵/۴۹ درصد بود؛ بهطوری که ۱۲ درصد کمبود شدید (کمتر از ۱۰ نانوگرم بر میلیلیتر)، ۵/۳۷ درصد کمبود متوسط (۱۰ تا ۲۰ نانوگرم بر میلیلیتر) و ۲۲ درصد کمبود خفیف (۲۰ تا ۳۰ نانوگرم بر میلیلیتر) داشتند. شیوع کمبود ویتامین D در مردان ۷/۸۱ درصد و در زنان ۹/۶۵ درصد بود. میانگین سطح ویتامین D در بین گروههای سنی مختلف، جنس و فعالیت بدنی اختلاف معنیداری داشت (۰۰۱/۰P<).
نتیجهگیری: کمبود ویتامین D در ساکنین آق قلا بویژه در مردان از شیوع نسبتاً بالایی برخوردار بوده که ضرورت اطلاع رسانی و تشویق مردم به اصلاح سبک زندگی را بیان می نماید
رضا طاهرگورابی، سید ولی حسینی،
دوره ۲۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
ماهی بهدلیل دارابودن مواد مغذّی ارزشمند، یک جزء مهم غذایی است. ماهی علاوه بر پروتئین با کیفیت بالا و مواد مغذّی موجود، منبع اصلی اسیدهای چرب امگا ۳ است که در روغن ماهی چرب یافت میشوند. مطالعات پزشکی اهمیت مواد مغذّی در ماهی و روغن ماهی را در تغذیه طبیعی برای رشد، نمو و حفظ سلامتی آشکار نموده است. علاوه بر این مطالعات نشان داده است که ماهی و روغن ماهی، خطر ابتلا به بیماریهای مزمن (مانند بیماریهای قلبی- عروقی، متابولیکی و التهابی) را کاهش میدهد و ممکن است در درمان بیماری مفید باشد. این مقاله بررسی مختصری از اطلاعات جاری در این موضوعات را مرور میکند.
بی بی نرگس معاشری، غلامرضا شریفزاده، محمدرضا میری، فاطمه رخشانی زابل،
دوره ۲۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم پیش از قاعدگی، از شایعترین اختلالات سنین باروری است که اثرات قابل توجهی را بر موقعیت اقتصادی، اجتماعی و حرفهای زنان دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مکملیاری آهن و ویتامین D بر شدت علائم سندرم پیش از قاعدگی در دانشآموزان متوسطه شهر بیرجند در سال ۹۵-۱۳۹۴ انجام شد.
روش تحقیق: این مطالعه نیمهتجربی، بر روی ۱۴۹ دانشآموز در مقطع متوسطه دوره اول و دوم که بهصورت تصادفی انتخاب شده بودند، انجام شد. شرکتکنندگان، پرسشنامه استاندارد غربالگری علائم قبل از قاعدگی را به منظور سنجش علائم خلقی، جسمانی و تأثیرات این علائم در سه مقطع قبل و بعد از ۱۶ هفته آهنیاری و ۹ ماه مکملیاری ویتامین D تکمیل نمودند. دادهها توسط نرمافزار SPSS (ویرایش ۱۶) و با کمک آزمونهای آماری کایدو، آنالیز واریانس تکرار شونده، آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون ناپارامتری فریدمن، در سطح معنیداری کمتر از ۰۵/۰ تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: تعداد ۵۶ نفر از دانشآموزان (۶/۳۷%) در گروه سندرم پیش از قاعدگی (PMS)، ۱۹نفر (۸/۱۲%) در گروه اختلال ملال پیش از قاعدگی (PMDD) و ۷۴نفر در گروه غیر مبتلا (۷/۴۹%) قرار داشتند. مقایسه نمرات در سه مقطع زمانی مطالعه نشان داد، در گروه PMDD علائم خلقی (۰۰۵/۰=p) و تأثیرات این علائم (۰۱۵/۰=p) و در گروه PMS تنها تأثیرات علائم (۰۱۱/۰=p) کاهش یافت؛ اما تغییری در نمرات علائم جسمانی این دو گروه مشاهده نشد. در گروه غیر مبتلا نمرات این سه حیطه افزایش معنیداری را نشان داد.
نتیجهگیری: مکملیاری آهن و ویتامین D میتواند بر کاهش علائم سندرم پیش از قاعدگی تأثیر بگذارد. انجام مطالعات بیشتری در این زمینه توصیه میشود.