مقاله مروري

بیوتروریسم و جنگ‌افزارهای بیولوژیک، از گذشته تا به امروز:
 یک مطالعه مروری
کلاسیک

 

مجید زارع بیدکی[1]، مهدی بلالی مود[2]

 

چکیده

بیوتروریسم، به هر گونه اقدام وحشت‌زا و آسیب‌رسان گفته می‏شود که با استفاده از آزادسازی یا انتشار عمدی عوامل بیولوژیک شدیداً بیماری‏زا شامل انواعی از میکروارگانیسم‏ها و یا سموم بیولوژیک، انجام پذیرد. با تهدیدات فزاینده تروریسم، لازم است که خطر مواجه با انواع میکروارگانیسم‏ها به‌عنوان یک ابزار قدرتمند تهاجم و تهدید، جدّی گرفته شود. این مقاله، به توضیح مفهوم جنگ‌افزارهای بیولوژیک و روند توسعه تاریخی آن، با تأکید بر تلاش‏ها برای کنترل تکثیر این نوع تسلیحات در طول زمان می‌پردازد.

اثرات بالقوّه بیماری‏های مسری بر روی مردم و نیروهای نظامی، از 600 سال قبل از میلاد شناخته شده بود. استفاده از قربانیان طاعون به‌عنوان سلاح در جنگ‏های قرون وسطی و توسعه آبله بر ضدّ بومیان در آغاز کشف قاره آمریکا، توسعه جنگ‌افزارهای بیولوژیکی در جریان جنگ جهانی اول، دوم و دوران جنگ سرد و حتی در آغاز هزاره سوم، همگی نشان از اهمیت استراتژیک قدرت بازدارندگی میکروارگانیسم‏های بیماری‌زا برای برتری‌جویی بعضی دولت‏ها و فرقه‏ها داشته و دارد. تلاش‏های تاریخی در استفاده از بیماری‏های عفونی‏ به‌عنوان جنگ‌افزار بیولوژیکی، نشان می‏دهد که تمایز بین رخ داد طبیعی اپیدمی یک بیماری عفونی و وقوع آن در نتیجه یک حمله بیولوژیکی عمدی، بسیار مشکل است. همین ویژگی، به‌کارگیری آن را برای اهداف برتری‌جویی میسّر ساخته است. توافقات بین‌المللی برای کنترل توسعه جنگ‌افزارهای بیولوژیک همچون پروتوکل 1925 ژنو و کنوانسیون منع توسعه، تولید و ذخیره‌سازی تسلیحات باکتریولوژیک و توکسینی نیز نتوانسته است به کنترل توسعه و به‌کارگیری جنگ‌افزارهای بیولوژیک منجر گردد. مقاله حاضر از نوع مروری سنتی است و هدف از آن، افزایش آگاهی مردم به‌ویژه دست‌اندرکاران امور پزشکی و مسؤولين کشور می‌باشد.

واژه‌هاي كليدي: بیوتروریسم، جنگ‌افزارهای بیولوژیک، مرور تاریخی

مجله علمي دانشگاه علوم پزشكي بيرجند. 1394؛ 22 (3): 182-198.

دریافت: 16/04/1394                     پذیرش: 24/06/1394

 


مقدمه

بیوتروریسم، به هر گونه اقدام وحشت‌زا و آسیب‌رسان گفته می‏شود که با استفاده از آزادسازی یا انتشار عمدی عوامل بیولوژیک شدیداً بیماری‏زا، شامل انواعی از میکروارگانیسم‏ها و یا سموم بیولوژیک انجام پذیرد (1-3). به‌کارگیری این عوامل بیولوژیک مخرّب ممکن است در قالب جنگ‌افزارهای نظامی همچون: بمب، موشک و غیره انجام شود. به هر نوع وسیله‏ای از این قبیل که به‌منظور انتشار عمدی ارگانیسم‌های مولّد بیماری یا فرآورده‌های بیولوژیک با هدف آسیب و کشتار به‌کار برده می‌شود، جنگ‌افزار بیولوژیک گفته می‌شود و معمولاً به‌عنوان بخشی از سلاح‏های کشتار جمعی شناخته می شود. با تهدیدات فزآینده تروریسم، لازم است که خطر مواجه با انواع میکروارگانیسم‏ها به‌عنوان یک ابزار قدرتمند تهاجم و تهدید، جدّی گرفته شود. به‌ویژه در شرایطی که تصرّف گستره‏ای از قلمروهای جغرافیایی ممکن است بعضی گروه‏های تروریستی را از نظر توان عملیاتی به شبه دولت‏ها مبدل سازد، شبح کاربرد تسلیحات بیولوژیک علیه دشمنان‌‌شان بیش از پیش خودنمایی می کند. شاید زمان آن رسیده باشد که خطر جنگ‌افزارهای بیولوژیک به‌عنوان یک اولویت مهم، ارزیابی شود و توسعه تاریخی و استفاده از عوامل بیولوژیکی مربوط بدان، بهتر دانسته شود. شواهد زیادی نشان می‌دهد که جنگ‌افزارهای بیولوژیک در مجموع پتانسیل بیشتر و قابلیّت‏های آسیب‌رسانی غیر قابل کنترل‏‌تری را نسبت به جنگ‌افزارهای کلاسیک و شیمیایی دارند. در طی قرن گذشته، پیشرفت‏های انجام‌شده در فناوری‌های زیستی و بیوشیمی، تولید و توسعه چنین جنگ‌افزارهایی را آسان نموده است. مهندسی ژنتیک احتمالاً بیشترین نقش را از این نظر داشته است (4). تولید و در دسترس قرارگیری عوامل بیولوژیکی و توسعه دانش و فناوری جنگ‌افزارهای بیولوژیک می‏تواند به گسترش بیشتر این نوع تسلیحات و افزایش تمایلات در بین کشورها و یا وسوسه گروه‏های تروریستی برای در اختیارداشتن آنها منجر گردد.

این مقاله، مفهوم جنگ‌افزارهای بیولوژیک و مبانی توسعه آن را با تأکید بر کاربردها و تلاش‏ها برای کنترل تکثیر این نوع تسلیحات در طول تاریخ توضیح می‌دهد. امروزه، به‌دلیل فناوری آسان و ارزان جنگ‌افزارهای بیولوژیک، تهدید بیوتروریسم و توسعه سلاح‏های بیولوژیک یک تهدید واقعی است. این موضوع دیگر نه محدود به قلمرو افسانه‌های علمی و نه محدود به مناطق جغرافیایی خاص است. برخلاف همه تلاش‏ها، تاریخ گواه است که اقدامات برای کنترل تکثیر آنها ممکن است در نتیجه مشکلات تدارکاتی و سیاسی محدود ‏شود و یا نافرجام بماند. هدف از این مطالعه مروری که به شیوه کلاسیک انجام گرفته است، آگاهی بیشتر مردم، به‌ویژه دست‌اندرکاران امور پزشکی و امنیتی کشور می‌باشد.

 

طبقه‌بندی عوامل میکروبی از نظر میزان خطر کاربرد در تسلیحات بیولوژیک

مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‏ها در آمریکا (CDC)، عوامل میکروبی مورد استفاده در سلاح‏های بیولوژیک را بر حسب میزان خطر حاصل از کاربرد آنها، در سه طبقه A، B و C قرار داده است (جدول 1)(5):

عوامل گروه A، حتی در دوز پایین، به‌شدت سمّی و از طریق آئروسل به‌سرعت در بین افراد اجتماع قابل انتشار و سرایت هستند؛ واکسن مؤثّری علیه آنها در اختیار نیست و در صورت به‌کارگیری، توانایی کشتار و آسیب‌زایی فراوانی دارند. این عوامل از پایداری محیطی مناسب برخوردارند و سابقه‏ای از به‌کارگیری آنها در جنگ‌افزارهای بیولوژیک وجود دارد. به همین دلیل هر گونه شایعه انتشار آنها می‌تواند آشکارا زمینه‌ساز دلهره و هراس در تیم‏های بهداشتی و نیز عامه مردم شود. سیستم‏های بهداشتی می‏بایست برای مواجه احتمالی با عوامل بیولوژیک این گروه، یک برنامه راهبردی مناسب داشته و از آمادگی لازم برخوردار باشند.

عوامل گروه B، گروه وسیعی از میکروارگانیسم‏های بیماری‌‏زا و نیز توکسین‏های بیولوژیک را شامل می‌شوند که انتشار نسبتا آسانی دارند، اما از قدرت کشتار و آسیب‌زایی کمتری برخوردارند. تشخیص این ارگانیسم‏ها و توکسین‏ها نیازمند به‌کارگیری انواعی از روش‏های نوین تشخیصی است که مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‏ها در آمریکا پیشنهاد می‏کند.

عوامل گروه C، شامل میکروارگانیسم‏های نوظهور و شدیداً بیماریزایی هستند که به‌خاطر در دسترس‌بودن و قدرت تکثیر و انتشار آسان، می‏توانند با فناوری‏های زیستی طوری تغییر یابند که به‌عنوان ارگانیسم‏های مرگبار در جنگ‌افزارهای بیولوژیک قابل استفاده گردند. این عوامل از این نظر مورد توجه هستند که به علت نبود دانش کافی از راه‏های انتشار، مکانیسم‏های عفونت‌زایی و کنترل آنها، برای مواجه احتمالی با عوامل این گروه، باید پژوهش‏ها در حوزه‏های تشخیص، درمان و پیشگیری از عفونت‏های حاصله توسعه یابد. 


جدول 1- میکروارگانیسم‏های قابل کاربرد در بیوتروریسم و تسلیحات بیولوژیک بر حسب طبقه‌بندی مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‏ها (5)

طبقه ارگانیسم

نام ارگانیسم یا توکسین

بیماری حاصله

A

باسیلوس آنتراسیس

سیاه زخم

توکسین کلاستریدیوم بوتولینوم

بوتولیسم

یرسینیا پستیس

طاعون

واریولا ماژور

آبله

فرانسیسلا تولارنسیس

تولارمی

فلاوی ویروس‏ها (ویروس ابولا و ویروس ماربورگ)، آرنا ویروس‏ها (ویروس لاسا و ویروس ماچوپو)

تب‏های هموراژیک ویروسی

B

گونه‏های بروسلا

بروسلوز

اپسیلون توکسین کلاستریدیوم پرفرنژنس

آسیب‏های عروقی - عصبی

گونه‏های سالمونلا، شیگلا، اشریشیا کولی سویه‏ی O157:H7

مسمومیت‏های منتقله از راه غذا

بورخولدریا مالئی

مشمشه

بورخولدریا پسودومالئی

میلوئیدوز

کلامیدیا پسیتاسی

پسیتاکوزیس

کوکسیلا بورنتی

تب کیو

توکسین ریسین از دانه كرچك (Ricin Communis)

آگلوتنياسيون گلبولهای قرمز و رسوب پروتئين‌های سرم

انتروتوکسین B  استافیلوکوکوس اورئوس

مسمومیت، سندرم شوک سمی

ریکتزیا پرووازکی

تیفوس

ویروس‏های آنسفالیت شرقی، غربی و ونزوئلایی

آنسفالیت‏های ویروسی

ویبریو کلرا، کریپتوسپوریدیوم پاروم

مسمومیت‏های منتقله از راه آب

C

نیپا ویروس

آنسفالیت، عفونت حاد تنفسی

هانتا ویروس

عفونت تنفسی شدید

ویروس آنفلوانزا (سویه‌ H1N1)

آنفلوآنزا

ویروس HIV

ایدز

ویروس سارس

عفونت تنفسی شدید


انتخاب نوع عامل میکروبی برای به‌کارگیری در یک سلاح میکروبی، بستگی به ظرفیت‏های اقتصادی، فنّی و مالی دولت و یا سازمان تروریستی عامل دارد. ویروس‏های آبله، ابولا و ماربورگ ممکن است به این دلیل انتخاب شوند که شهرتی در ایجاد بیماری‏های ترسناک‌تر دارند.

3توکسین‏های بیولوژیک

از میان انبوه توکسین‏های میکروبی و بیولوژیک، تنها تعداد معدودی از آنها قابلیّت‏ به‌کارگیری به‌عنوان سلاح بیولوژیک را دارند. این گروه عمدتاً شامل توکسین‏های: بوتولین، کلرا، ریسین، آبرین، مایکوتوکسین‏ها، آفلاتوکسین‏ها و بعضی از انتروتوکسین‏های مولّد گاستروآنتریت هستند (1، 3). فاکتورهایی که انتخاب یک توکسین بیولوژیک را به‌عنوان یک سلاح بیولوژیک مشکل می‌سازند، به‌طور عمده شامل: عدم امکان تولید انبوه، نیمه‌عمر محیطی کوتاه، دامنه محدود اختصاصیّت میزبان- هدف و در نهایت نیاز به فورمولاسیون پیچیده برای اتصال مؤثّر به هدف می‌باشد (1).

3جنگ‌افزارهای بیولوژیک اولیه

اثرات بالقوّه بیماری‏های مسری بر روی مردم و نیروهای نظامی، از 600 سال قبل از میلاد شناخته شده بود. سولون Solon- حاکم آتن در دوران باستان- گیاه مسهل خربق سفید را در طی محاصره شهر کریسا Krisa استفاده کرد (6). استفاده گسترده از کثافات، اجساد و لاشه حیوانات نیز اثرات ویرانگری بر نیروهای نظامی داشت (7). برای مثال در معرض قراردادن سپاه دشمن با چاه‏ها و دیگر منابع آب آلوده، یک راهبرد جنگی شایع بود (جدول2)؛ همچنین به‌کارگیری مخفیانه از توکسین‏های گیاهی برای حذف دشمنان نیز روشی مرسوم بود. در کتاب ذخیره خوارزمشاهی (اولین دائره‌المعارف پزشکی به زبان فارسی)، تألیف سیداسماعیل جرجانی در قرن ششم هجری شمسی، چنین آمده است: «بعضی از ملوک، کنیزکان را به زهر، بپرورند چنانکه خوردن آن ایشان را عادت شود و زیان ندارد. این از بهر آن کنند تا آن کنیزک را به تحفه یا به حیله دیگر به خصمی که ایشان را بوَد برسانند تا به مباشرت آن کنیزک، هلاک شوند»(8).

در طی قرون وسطی، استفاده از قربانیان بیماری‏های عفونی به‌عنوان سلاح، کاربرد فراوان یافت. یک نمونه کاربرد آن در جریان محاصره شهر کافا Kafa (شهری که در اوکراین امروزی واقع است و هم اکنون فدوزیا Feodosiya خوانده می‌شود)، در سال 1346 میلادی رخ داد. مهاجمان تاتار در پشت دروازه‏های بسته شهر، گرفتار اپیدمی طاعون شدند (9). با این وجود، آنان با پرتاب اجساد در حال فساد خود به داخل شهر و گسترش اپیدمی طاعون به درون شهر، این بدشانسی خود را به فرصتی برای پیروزی مبدل ساختند. زیرا شیوع طاعون در داخل شهر توسعه یافت و سربازان ایتالیایی درون آن را وادار به عقب‌نشینی کرد. پاندمی طاعون که «مرگ سیاه» نیز خوانده می‏شود، طی قرن چهاردهم در سرتاسر اروپا، خاور نزدیک و آمریکای شمالی به شکل گسترده‏ای کشتار کرد؛ به‌طوری‌که بیشتر از 25 میلیون نفر را در آن قرن و اوایل قرن پانزدهم در اروپا کشت. باور بر این است که این پاندمی احتمالاً ویرانگرترین فاجعه بهداشت عمومی در تاریخ مکتوب بشر بوده است (10، 11).

حادثه کافا در سال 1349 توسط یک مورخ ایتالیایی به نام گابریل دموسیسGabriel de Mussis  گزارش شد (12). او معتقد بود که ایتالیایی‏های در حال فرار از کافا، طاعون را به بنادری در سواحل مدیترانه منتقل کردند (10). در حقیقت کشتی‏های حامل پناهندگان (و احتمالاً موش‌های) مبتلا به طاعون به بنادر مدیترانه‌ای می‌رسیدند و احتمالاً این سهمی جدّی در پاندمی طاعون داشته است. در عین حال، با در نظر گرفتن اکولوژی و اپیدمیولوژی پیچیده طاعون، شاید این فرضیه که یک حمله بیولوژیکی ساده به شهر کافا، توانسته است پاندمی طاعون در قرن چهاردهم در اروپا را رقم بزند، کمی بعید به نظر می‏رسد (13).

3جنگ‌افزارهای بیولوژیک در دوران کشف امریکا

آبله به‌عنوان یک اسلحه بیولوژیک مؤثّر، در همان آغاز کشف قاره جدید به‌کار گرفته شد. Francisco Pizarro (کشور گشای اسپانیایی تبار) در قرن شانزدهم، بومیان آمریکای جنوبی را با لباس‏های آلوده به ترشحات زخم‏های آبله، به این بیماری مبتلا ساخت (6، 7، 13،14). به‌علاوه در طی جنگ فرانسویان و بومیان آمریکا (1754-1767)،
Sir Jeffry Amherst -فرمانده نیروهای بریتانیایی در آمریکای شمالی- استفاده عمدی از آبله را برای کاهش جمعیت سرخ‌پوستان بومی مخالف حضور بریتانیایی‌ها پیشنهاد کرد (14، 15). در سال 1763، یکی از افسران زیردست Amherst، تعداد فراوانی از پتوهای آلوده به ترشحات آبله را از درمانگاه بیماران آبله‌ای جمع کرد و حسب گزارش خود او به‌طور عمدی و هدفمند در اختیار بومیان سرخ‌پوست قرار داد (7، 16). حاصل این کار، شیوع گسترده آبله در میان قبایل بومی ساکن در دره‏ی رودخانه اوهایو بود. در این واقعه نیز احتمالاً وجود تماس‏های دیگری بین جمعیت‏ مهاجر اروپایی‏ و بومیان آمریکا، در وقوع چنین اپیدمی که بروز آن برای بالغ بر 200 سال ادامه یافت، سهیم بوده است. به‌ویژه آنکه انتقال آبله از طریق البسه و پتو در مقایسه با انتقال از طریق قطرات معلّق تنفسی، روشی ناکارآمد محسوب می‏شود.

تلاش‏های تاریخی در استفاده از بیماری‏ به‌عنوان جنگ‌افزار بیولوژیکی، نشان می‏دهد که تمایز بین رخ داد طبیعی اپیدمی یک بیماری عفونی و وقوع آن در نتیجه یک حمله بیولوژیکی عمدی، بسیار مشکل است. مشکلی که همچنان تا عصر حاضر ادامه یافته است.

3تسلیحات بیولوژیکی پس از توسعه علم میکروب‌شناسی

به‌کارگیری تسلیحات بیولوژیک در طی نیمه دوم قرن نوزدهم، خیلی دقیق‏تر و علمی‏تر شد. زیرا انتشار «اصول کخ» برای تعیین رابطه یک میکروارگانیسم با یک بیماری مشخص و نیز توسعه فنون آزمایشگاهی میکروبیولوژی به‌عنوان یک علم جدید، امکان جداسازی و تکثیر بسیاری از ارگانیسم‏های بیماری‏زا و نیز توکسین‏های بیولوژیک را در حجم بالا میسر ساخت (1، 7).

1. جنگ جهانی اول

دلایل عمده‏ای وجود دارد که وجود یک برنامه تسلیحات بیولوژیکی مخفی در آلمان طی جنگ جهانی اول را تأیید می‏کند. در جریان این جنگ، گزارش‏های متواتر از تلاش آلمان‏ها برای انتقال اسب‏ها و گاوهای تلقیح‌شده با باکتری‏های بیماری‏زا، همچون باسیلوس آنتراسیس (سیاه زخم) و بورخولدریا مالئی (مشمشه) به ایالات متحده و دیگر کشورها وجود داشت (17، 18). همین نوع عوامل باکتریایی استفاده شدند تا گوسفندان رومانیایی را قبل از صادرات به روسیه آلوده کنند. نقل‌قول‏های دیگری نیز از تلاش آلمان برای گسترش وبا در ایتالیا و طاعون در سنت پترزبورگ روسیه و بمباران بیولوژیک اهدافی در بریتانیا وجود داشت (17، 18)؛ اما دولت آلمان همه این ادعاها را انکار کرد.

در سال 1924، یک کمیته بین‌المللی نظر آلمان را تأیید کرد؛ زیرا هیچ شاهد قطعی نیافت که نشان دهد تسلیحات باکتریولوژیک در جنگ به‌کار گرفته شده است (18). با این وجود، مدارک مستدلی در استفاده از تسلیحات شیمیایی نشان داده شد. نگرانی از تسلیحات شیمیایی در طی جنگ جهانی اول، تلاش‏های دیپلماتیک بین‌المللی را به سمت محدودسازی تکثیر و استفاده از سلاح‏های کشتار جمعی از قبیل تسلیحات بیولوژیکی و شیمیایی معطوف گرداند (19، 20). در سال 1925، پروتکلی برای منع استفاده از خفه‌کننده‏ها، موادّ سمی و یا دیگر گازها و روش‏های باکتریولوژیک تسلیحاتی در جنگ به امضا رسید که امروزه عموماً از آن با عنوان «پروتوکل 1925 ژنو» یاد می‏شود. از آنجا که در آن زمان، ویروس‏ها از باکتری‏ها افتراق داده نمی‌شدند، در این پروتوکل ویروس‎‏ها به‌طور خاص مورد اشاره قرار نگرفته‏اند. در نهایت، این موافقت‌نامه به امضای مجموع 108 دولت در سازمان ملل رسید. با این وجود، پروتوکل ژنو به بازبینی از مراکز مشکوک و بررسی میزان انطباق آنها اشاره‏ای نمی‌کند. همین ویژگی، پروتوکل مذکور را به سندی غیر عملیاتی و کم‌اهمیت مبدل ساخت و باعث شد که چندین کشور که خود از امضاکنندگان پروتوکل بودند، در مدت کوتاهی پس از تصویب آن، توسعه تسلیحات بیولوژیکی خود را آغاز کنند. این کشورها شامل: بلژیک، کانادا، فرانسه، بریتانیا، ایتالیا، هلند، لهستان، ژاپن و شوروی سابق بودند. ایالات متحده امریکا نیز اساساً پروتوکل ژنو را امضا نکرد (20).

2. جنگ جهانی دوم

در طی جنگ جهانی دوم، بعضی کشورها شروع به انجام برنامه‏های نسبتاً بلند‏پروازانه تحقیقاتی در زمینه تسلیحات بیولوژیکی کردند. انواعی از اتهامات متقابل، وقایع سال‏های جنگ جهانی دوم و پس از آن را غبار آلود کرد. ژاپن انجام تحقیقات بر روی تسلیحات بیولوژیک را از حدود سال‏های 1932 آغاز و تا پایان جنگ دوم جهانی دنبال کرد (6، 14، 19). در برنامه پژوهش و توسعه تسلیحات بیولوژیک ژاپن، چندین واحد نظامی حضور داشتند. هسته مرکزی برنامه تسلیحات بیولوژیکی ژاپن با عنوان «واحد 731» شناخته می‏شد و در Manchuria قرار داشت (6). در این برنامه بیش از 3000 محقق در یک مجموعه از تأسیسات گسترده مشغول به‌کار بودند. میکروارگانیسم‏های مورد توجه در برنامه ژاپنی‏ها شامل: باسیلوس آنتراسیس، کلاستریدیوم پرفرنژنس، نایسریا مننژیتیدیس، ویبریو کلرا، گونه‏های شیگلا و یرسینیا پستیس بود (6، 21). باور بر این است که بیشتر از ده هزار زندانی در نتیجه ایجاد عفونت‏های آزمایشی بر روی آنها در طی برنامه ژاپن و در بین سال‏های 1932 تا 1945 مردند. حداقل سه هزار نفر از این قربانی‏ها، زندانیان جنگی شامل: سربازان کره‏ای‏، چینی‏، مغول، روسی، آمریکایی، بریتانیایی و استرالیایی بودند و بسیاری از این سربازان در اثر تلقیح آزمایشی عوامل میکروبی مولد سیاه زخم، گانگرن‌گازی، عفونت مننگوکوکی، وبا، اسهال خونی و یا طاعون مردند. بعلاوه، آزمایشات فراوانی با ترودوتوکسین (یک توکسین قارچی شدیداً سمی) انجام شد. ارتش ژاپن همچنین با فراهم‌ساختن امکان رشد کک‏‏ها بر روی موش‏های مبتلا به طاعون در شرایط آزمایشگاهی، طاعون‏ را به‌عنوان یک سلاح بیولوژیک توسعه داد. سپس در چندین موقعیت جنگی، کک‏ها بر فراز شهرهای چین از هواپیماها رها ‏شدند تا اپیدمی‏های طاعون را در این کشور سبب شوند. با این وجود، پرسنل نظامی ژاپن به میزان کافی برای مواجهه با خطرات سلاح‏های بیولوژیک آموزش دیده و مجهز نبودند. به‌طوری که بنا بر گزارش‏ها، وقوع یک حمله بیولوژیک در شهر چانگته چین در 1941 منجر به بروز ده هزار مصدوم گردید که در نتیجه استفاده غیر دقیق از این تسلیحات بیولوژیک بود. طی حادثه مذکور، 1700 سرباز ژاپنی مردند و همین باعث شد که ژاپن در 1942 به آزمایش‏‏‏های میدانی در این زمینه پایان دهد (21). در دسامبر 1949، یک دادگاه نظامی شوروی، 12 زندانی جنگی ژاپن را به جرم مهیاسازی و استفاده از تسلیحات بیولوژیکی محاکمه کرد. در طی این محاکمه، یک فرمانده ارشد سابق در واحد 731 ژاپن، شهادت داد که به‌طور سالانه حداقل 600 زندانی در واحد 731 کشته می‌شدند (22). البته در سال‏های بعد، مقامات ژاپن از آزمایش‏های تسلیحات بیولوژیک خود با عنوان «تأسّف‌‏بارترین اقدامات از دیدگاه انسانی» یاد و عملاً به پلیدی آن اذعان کردند (13،21).

در آلمان، برنامه پژوهش‏های تسلیحات بیولوژیک در مقایسه با دیگر کشورهای اصلی درگیر در جنگ، بسیار ابتدایی‌تر بود. گفته شده است که هیتلر با توجه به مشاهدات خود از اثرات ویرانگر عوامل شیمیایی به‌کار رفته در جنگ جهانی اول، دستوراتی در خصوص منع توسعه سلاح‏های شیمیایی و بیولوژیک صادر کرده بود. با این وجود، با حمایت افسران بلندپایه نازی، دانشمندان آلمانی شروع به تحقیق در زمینه تسلیحات بیولوژیکی نمودند (23). محققان پزشکی آلمان، زندانیان خود را با میکروارگانیسم‏های مولّد بیماری همچون: ریکتزیا پرووازکی، ویروس هپاتیت A و مالاریا آلوده می‌کردند. علی‌رغم این تلاش‏ها، برنامه تسلیحات بیولوژیک مخرّب آلمان هیچ‌گاه عملیاتی نشد (6، 14). از طرف دیگر، مقامات آلمان، متّفقین را به استفاده از سلاح‏های بیولوژیک متهم می‏ساختند. برای مثال گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، بریتانیا را به تلاش برای ورود تب زرد به هند از طریق واردکردن حشرات آلوده از آفریقای غربی متهم ساخت (6). حقیقت آن است که بریتانیایی‏ها در همان زمان، مشغول انجام یکسری آزمایشات تولید سلاح بیولوژیک با یکی از مهم‏ترین ارگانیسم‏های قابل کاربرد در تسلیحات بیولوژیک به نام باسیلوس‌آنتراسیس بودند. آزمایش‏های مربوط به تولید بمب با اسپور این باکتری در جزیره گرینارد، در نزدیکی سواحل اسکاتلند انجام ‏شد (24). به‌خاطر ماندگاری اسپورهای زنده این باکتری، آزمایشات مذکور منجر به آلودگی شدید این جزیره و درنهایت قرنطینه‌سازی جزیره برای چندین دهه گردید. اما در نهایت جزیره گرینارد در سال 1986 با استفاده از هزاران تن فرمالدئید و آب دریا گندزدایی شد.

در ایالات متحده آمریکا یک برنامه پژوهش و توسعه تسلیحات بیولوژیکی تحت مدیریت یک سازمان غیرنظامی (the War Reserve Service) در سال 1942 در کمپ دتریک مریلند شروع شد (این مکان امروزه با نام فورت‌دتریک شناخته می‏شود و انستیتوی تحقیقات پزشکی ارتش امریکا در زمینه بیماری‏های عفونی می‏باشد). در کمپ دتریک، اولین ارگانیسم‏های مورد توجه باسیلوس‌آنتراسیس و بروسلا سویس بودند. اگرچه حدود 5000 بمب محتوی اسپورهای باسیلوس آنتراسیس در کمپ دتریک تولید شدند، اما فضای تولید به حدّ مطلوبی از ابزارهای ایمنی مهندسی برخوردار نبود و همین مانع تولید گسترده سلاح‏های بیولوژیک در طی جنگ جهانی دوم در آمریکا گردید (7، 14).

3. تسلیحات بیولوژیک در دوران جنگ سرد

در سال‏‏های پس از جنگ جهانی دوم، روزنامه‏ها در بسیاری از کشورها با مقالاتی پر شدند که به شیوع بیماری‏های همه‌گیر و نقش عوامل بیگانه مسلّح به سلاح بیولوژیک در اشاعه این بیماری‏ها اشاره داشتند (7، 25). در طی جنگ کره، اتحاد جماهیر شوروی سابق، چین و کره شمالی نیز ایالات متحده آمریکا را متهم به استفاده از جنگ‌افزارهای بیولوژیک بر ضد کره شمالی نمودند (6، 25). در سال‏های بعد، ایالات متحده آامریکا پذیرفت که این کشور توانایی تولید چنین تسلیحاتی را دارد؛ اما در اختیارداشتن آن را انکار کرد. با این وجود، ایالات متحده امریکا به دلیل عدم تصویب پروتوکل 1925 ژنو، آشکارا در موضع ضعف قرار گرفت. عدم تصویب پروتوکل 1925 ژنو، اولاً به‌دلیل اطلاع عموم از برنامه دولت آمریکا برای توسعه جنگ‌افزارهای بیولوژیک و در ثانی به‌خاطر وجود همکاری‏های مشکوک با دانشمندان سابق واحد 731 ژاپن بود (6، 25). در حقیقت، در جریان جنگ کره (1953-1950) بود که برنامه آمریکا برای تولید جنگ‌افزارهای بیولوژیکی با ایجاد تأسیسات جدید در آرکانزاس توسعه یافت. همچنین در سال 1953، این کشور یک برنامه دفاعی نیز با موضوع «توسعه اقدامات متقابل» شامل: تولید واکسن‏ها، آنتی‌سرم‏ها و عوامل درمانی به‌منظور محافظت سربازان از حملات بیولوژیکی احتمالی آغاز کرد. تا اواخر دهه شصت میلادی، ارتش آمریکا یک زرادخانه بیولوژیکی را توسعه داده بود که شامل انواع بی‌شماری از میکروارگانیسم‏های بیماری‌زای خطرناک، توکسین‏ها و همچنین پاتوژن‏های قارچی می‌شد. این پاتوژن‏های قارچی می‌توانستند محصولات زراعی را هدف قرار دهند و نقص در تولید غلات و در نهایت، قحطی را سبب گردند (6).

در فورت دتریک، مهمّات بیولوژیک در درون محفظه‏های فلزی توخالی که به شکل کروی و به حجم یک‌ میلیون لیتر ساخته شده بود، به شکل آئروسل منفجر می‏شد و افراد داوطلب، در داخل هر محفظه با هر یک از میکروارگانیسم‏های فرانسیسلا تولارنسیس و کوکسیلا بورنتی مجاور می‏شدند (14). مطالعات بدین منظور انجام می‏شد تا میزان آسیب‌پذیری انسان به هر پاتوژن‏ تعیین گردد. آزمایشات دیگری نیز انجام شد تا کارایی واکسن‏ها و امکانات موجود برای پیشگیری و درمان ارزیابی شود (14، 26).

در بین سال‏های 1951 تا 1954، چندین مطالعه انجام شد تا آسیب‌‌پذیری شهرهای ایالات متحده را نشان دهد (27). به‌طور مخفیانه چندین شهر ساحلی از جمله: نیویورک، سان‌فرانسیسکو و چند شهر دیگر، به‌عنوان محل انجام آزمایشات انتخاب شدند تا روش‏های آئروسل‌سازی و پراکنده‌سازی مورد بررسی قرار بگیرند. در طی این آزمایش‌های پنهان، ترکیبات شبیه به آئروسل‏های میکروبی در شهرهای نیویورک، سان‌فرانسیسکو و دیگر شهرها آزاد شدند. آسپرژیلوس ‌فومیگاتوس، باسیلوس ‌سوبتیلیس و سراشیا مارسنس برای انجام این آزمایش‌ها انتخاب شدند. این ارگانیسم‏ها در طول مناطق جغرافیایی گسترده‏ای رها شدند تا اثرات تشعشعات خورشیدی و شرایط جوّی بر روی بقای این ارگانیسم‏ها مطالعه گردد. نگرانی‏ها در مورد خطرات بهداشت عمومی این اقدام، بعد از شیوع عفونت‏های ادراری توسط سراشیا مارسنس به شکل عفونت بیمارستانی در بیمارستان دانشگاهی استفورد و نیز در شهر سان فرانسیسکو افزایش یافت(13، 14، 27) .

علاوه بر این کوشش‏ها در ایالات متحده امریکا، کشورهای بسیار دیگری شامل: کانادا، بریتانیا، فرانسه و جماهیر شوروی، تحقیقات مرتبط با سلاح‏های بیولوژیک خود را ادامه دادند. در بریتانیا، دپارتمان تحقیقات میکروبیولوژی برای کاربردهای تسلیحاتی در سال 1947 شکل گرفت (7، 28). بریتانیایی‏ها چندین آزمایش با عوامل تسلیحات بیولوژیک در باهاما، جزایر لوئیس و در آبهای اسکاتلند انجام دادند تا این تسلیحات را بهینه‌سازی کنند. با این وجود در سال 1957، دولت بریتانیا تصمیم گرفت که تحقیقات در زمینه تسلیحات بیولوژیک مخرّب را ممنوع و ذخایر تسلیحات بیولوژیکی خود را منهدم سازد. در همان زمان، در گوشه دیگری از دنیا تلاش‏های جدیدی برای توسعه بیشتر تحقیقات بیولوژیک مخرّب در حال انجام بود. اتحاد جماهیر شوروی سابق، تلاش‏هایش را هم در زمینه پژوهش و هم توسعه سلاح‏های بیولوژیک مخرّب افزایش داد؛ هر چند که چنین توسعه‏ای را آشکارا انکار می‏کرد (6، 28).

در طول دوران جنگ سرد، بعضی کشورها اتهامات فراوانی در این زمینه علیه یکدیگر می‌زدند (18). مطبوعات اروپای شرقی بیان کردند که بریتانیا در شورش عمان در سال 1975 از تسلیحات بیولوژیک استفاده کرده است. در جولای سال 1964، روزنامه پراودا- ارگان حزب کمونیست شوروی- ادعا کرد که نظامیان آمریکا در کلمبیا و نیز سربازان کلمبیایی، از عوامل بیولوژیک بر ضدّ دهقانان کلمبیایی و بولیویایی استفاده کرده‌اند. چینی‏ها نیز ایالات متحده را متهم کردند که یک اپیدمی وبا را در سال 1961 در هنگ‌کنگ شایع کرده است. در سال 1969 نیز مصر، امریکا را به ایجاد اپیدمی وبا در عراق متهم ساخت (13).

کنوانسیون منع تسلیحات بیولوژیک 1972

در طی اواخر دهه 1960، اطلاعات بیشتری از برنامه‏های تسلیحات بیولوژیک بعضی کشورها آشکار شد و به‌وضوح مشخص گردید که پروتوکل ژنو 1925، در کنترل تکثیر سلاح‏های بیولوژیکی، ناکارآمد است. نگرانی‏های بین‌المللی نیز در خصوص ماهیّت غیر متمایزشونده، غیر قابل پیش‌بینی، خطرات اپیدمیولوژیک و نیز فقدان ابزارهای کنترل اپیدمیولوژیک برای تسلیحات بیولوژیک، به‌شدت افزایش یافته بود (18، 20). یک هماهنگی جدید بین‌المللی در زمینه منع تولید و توسعه تسلیحات بیولوژیک مورد نیاز بود. در جولای 1969، بریتانیا یک بسته پیشنهادی، مشتمل بر طرحی کلی از نیاز به منع توسعه، تولید و ذخیره‌سازی سلاح‏های بیولوژیک به کمیته خلع سلاح سازمان ملل ارائه کرد (29). این بسته پیشنهادی، سازوکارهایی برای کنترل و بازرسی و همچنین دستورالعمل‏هایی برای پیگیری موارد نقض پیمان پیش‌بینی می‏کرد.



جدول 2- پیش‏بینی‏ سازمان بهداشت جهانی از صدمات حاصله در نتیجه بعضی حملات بیولوژیک فرضی* (24)

عامل میکروبی

فاصله دریافت با وزش باد (کیلومتر)

تعداد موارد کشتار

تعداد موارد مصدومیت

تب دره ریفت

1

400

35000

آنسفالیت‏های منتقله از راه کنه

1

9500

35000

تیفوس

5

19000

85000

بروسلوز

10

500

125000

تب کیو

>20

150

125000

تولارمی

>20

30000

125000

آنتراکس

>20

95000

125000

*رهاسازی 50کیلوگرم از عامل میکروبی (به شکل آئروسل) توسط هواپیما در طول یک خط 2 کیلومتری در مسیر باد به سمت یک مرکز جمعیتی 500000 نفری

 


مدت‌کوتاهی پس از ارائه بسته پیشنهادی بریتانیا، کشورهای عضو پیمان ورشو، تحت رهبری اتحاد جماهیر شوروی سابق در سپتامبر همان سال، بسته پیشنهادی مشابهی را به سازمان ملل ارائه کردند. با این وجود، بسته پیشنهادی آنان فاقد مقررات و دستورالعمل‏های لازم برای بازرسی بود. دو ماه بعد، در نوامبر 1969، سازمان بهداشت جهانی (WHO) گزارشی را در خصوص نتایج احتمالی استفاده از عوامل تسلیحات بیولوژیک منتشر ساخت (جدول 3).

در نهایت، در سال 1972 کنوانسیون (منع توسعه، تولید و ذخیره سازی تسلیحات باکتریولوژیک و تسلیحات توکسینی و تخریب این تسلیحات) شکل گرفت. این پیمان هر گونه توسعه، تولید و ذخیره‌سازی پاتوژن‏ها یا توکسین‏ها در مقادیری که هیچ توجیهی برای پیشگیری، محافظت یا دیگر اهداف صلح‌آمیز ندارد را منع می‏کند (30). همچنین مطابق با این کنوانسیون، توسعه سازوکارهای انتقال و تحویل فناوری تسلیحات بیولوژیک به دیگر کشورها و یا آموزش کادر فنی آنان در این زمینه ممنوع است. قدم بعدی مورد نیاز در تحقق این پیمان آن بود که کشورهای امضاکننده پیمان، ذخایر، سیستم‏های ارائه و ابزارهای تولید تسلیحات بیولوژیک خود را در عرض 9 ماه از تاریخ امضای پیمان تخریب کنند. این موافقت‌نامه در اختیار 103 کشور امضاکننده آن قرار گرفت و سپس در آوریل 1972 به تصویب رسید. کنوانسیون مذکور از مارس 1975 به اجرا در آمد (6). آن گروه از کشورهای امضاکننده پیمان که هنوز آن را تصویب نکرده‌اند، موظف‌اند تا زمانی که تصمیم خود را مبنی بر عدم تصویب این پیمان به اطلاع سازمان ملل نرساند‏ه‏اند، از فعالیت‏هایی که باعث شکست اهداف کنوانسیون مذکور می‏شود بپرهیزند. امضاکنندگان کنوانسیون لازم است که اطلاعات زیر را به‌طور سالانه به سازمان ملل ارائه کنند: محل تجهیزاتی که تحقیقات مربوط به دفاع بیولوژیکی در حال انجام است؛ کنفرانس‏های علمی- تخصصی که در این زمینه برگزار می‏گردد؛ هر گونه تبادل دانشمندان یا اطلاعات با دیگر کشورها در این زمینه و همچنین شیوع بیماری‏ها (6، 13، 31).

با این وجود، کنوانسیون منع تسلیحات بیولوژیک به همانند پروتوکل 1925 ژنو، دستورالعمل‏های سفت و سختی برای بازرسی و کنترل خلع سلاح و نیز پیوستن کشورها به پروتوکل ارائه نمی‏کند. بعلاوه، هیچ دستورالعمل مشخصی برای وادارساختن کشورها به اجرای دقیق کنوانسیون و اینکه چطور با موارد نقض کنوانسیون برخورد شود، وجود ندارد (31، 32). حق اعضای ثابت شورای امنیت برای وتوی بازرسی‏های پیشنهادی، از دیگر مواردی است که کارایی این کنوانسیون را تضعیف می‏کند. بعلاوه، بعضی موارد مورد اختلاف و چالش‌برانگیز همچون تعریف «پژوهش‏های دفاعی» و «مقادیر کمّی پاتوژن‏های مورد نیاز برای انجام پژوهش‏های صلح‌آمیز» وجود دارد (31، 32). در هر حال اتهامات نقض این کنوانسیون می‏بایست به شورای امنیت سازمان ملل گزارش گردد که به نوبه خود می‏تواند به شروع بازرسی‏ها از کشور مورد اتهام و اصلاح فرآیندها منجر شود.

ایالات متحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری نیکسون، یک سیاست ملی و دائمی را به تصویب رساند که دیگر هرگز از تسلیحات بیولوژیک، مشتمل بر ارگانیسم‏ها و توکسین‏ها تحت هر شرایطی استفاده نکند. شورای امنیت ملی آمریکا در نوامبر 1969 (برای میکروارگانیسم‏ها) و در فوریه 1970 (برای توکسین‏ها)، توقف پژوهش و تولید سلاح‏های بیولوژیک مخرّب و نیز تخریب زرادخانه تسلیحات بیولوژیک را اجباری ساخت. در عین حال، تلاش‏های تحقیقاتی با هدف توسعه اقدامات متقابل شامل: ساخت واکسن‏ها و آنتی‌سرم‏ها ادامه یافت. تمام زرادخانه تسلیحات بیولوژیک آمریکا بین سال‏های 1971 تا 1973 تخریب گردید. به‌دنبال پایان‌یافتن برنامه مذکور، سازمانUnited States Army Medical Research Institute of Infectious Diseases (USAMRIID) پایه‌گذاری شد تا ارتش امریکا بتواند تحقیقات باز و غیر طبقه‌بندی‌شده در زمینه توسعه دفاع پزشکی را در مقابل هر نوع حمله بیولوژیک احتمالی ادامه دهد (14، 13).

علی‌رغم توافقات انجام‌گرفته در سال 1972، بعدها چندین کشور امضاکننده کنوانسیون، در فعالیت‏هایی مشارکت جستند که مطابق مفاد این کنوانسیون غیر قانونی بود (6). این حوادث به روشنی عدم کارایی این کنوانسیون را در ریشه‌کن‌سازی و کنترل جنگ‌افزارهای بیولوژیک نشان می‏دهد. تعداد و هویّت کشورهایی که هنوز در برنامه‏های تحقیقات تسلیحات بیولوژیک مخرّب درگیرند، به‌طور عمده در قالب اطلاعات طبقه‌بندی شده است. با این وجود، می‏توان به طور دقیق نشان داد که تعداد این برنامه‏ها در طول چهل سال گذشته، به طور قابل توجهی افزایش یافته است (13).

حملات و حوادث بیولوژیک مخرّب

حملات قتل‏های چتری: در طی دهه 1970، سلاح‏های بیولوژیک برای ترورهای مخفیانه استفاده شدند. در سال 1978، یک تبعیدی بلغاری به نام جورجی‌ مارکوف Georgi Markov در لندن مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. از این ترور، بعدها با عنوان «قتل چتری» یاد شد؛ زیرا اسلحه مورد استفاده نوعی ابزار بود که به یک چتر مبدل می‏شد (33). زمانی که مارکوف در یک ایستگاه اتوبوس در لندن به انتظار ایستاده بود، این سلاح، گلوله‏ی کوچکی را به بافت زیر پوست پای مارکوف وارد ساخت. در روزهای بعد، او به‌شدت مریض شد و دقیقاً سه روز پس از این حمله جان سپرد. در جریان کالبدشکافی، به نظر رسید که گلوله طوری طراحی شده بود تا مواد دیگری درون آن جای گیرد. این مواد بازیابی گردید. همچنان که در سال‏های بعد آشکار شد، این ترور توسط سرویس مخفی بلغارستان کمونیست انجام گرفت که فناوری آن توسط جماهیر شوروی سابق، در اختیار بلغارها گذاشته شده بود (6، 33). ده روز قبل از ترور مارکوف، تلاش‏هایی برای قتل یک بلغاری تبعیدی دیگر به‌نام ولادیمیر کوستوف Vladimir Kostov، در پاریس انجام شده بود. از کوستوف نقل قول شد که یک روز زمانی که در حال ترک ایستگاه مترو بوده، درد شدیدی را در پایش احساس کرده است و وقتی به اطراف برگشته، مردی را دیده که با چتری در دست، به‌سرعت در حال دور شدن است. او دو هفته بعد، زمانی که از مرگ مارکوف اطلاع یافت، توسط پزشکان فرانسوی مورد معاینه قرار گرفت و آنان گلوله مشابهی را که از آلیاژ غیر معمول ایریدیوم و پلاتین ساخته شده و محتوی توکسین ریسین بود از بدنش خارج ساختند.

حادثه باران‌‏های زرد: در اواخر دهه هفتاد، شایعاتی فراگیر شد مبنی بر اینکه بعضی هواپیماها و هلیکوپترها، آئروسل‏هایی را به رنگ‏های مختلف در مناطق لائوس و کامبوج - احتمالاً با هدف حمله بیولوژیک علیه ساکنان این مناطق - آزاد کردند (6، 14). کسانی که با این آئروسل‏ها تماس یافتند، دچار سرگیجه و علائم خاصی از ناخوشی شدند. عامه مردم محلی، این حملات را به شکل «باران زرد» توصیف می‌کردند. بحث‏های زیادی بر سر این بود که آیا این بارش‏های زرد رنگ، واقعاً نوعی سلاح‏ بیولوژیک بوده‏اند. باور عده‏ای بر این بود که بعضی از بارش‏های مربوطه، محتوی توکسین تریکوتسین (نوعی توکسین قارچی، برای مثال T-2) بوده است. بعضی دانشمندان نیز اعتقاد دارند که باران‏های زرد به احتمال بسیار قوی، مواد دفعی زنبورهای عسل وحشی بوده است که در طی پروازهای پاکسازی خود، به زمین ریخته‏اند. اختلاف‌نظرها در خصوص علل وقوع باران زرد تا به امروز، حل‌نشده باقی مانده است (13).

حادثه سوردولفسک روسیه: در آوریل 1979، یک اپیدمی سیاه زخم در بین شهروندان سوردولفسک Sverdlovsk (که در فاصله 1400کیلومتری شرق مسکو قرار دارد) رخ داد. اپیدمی در بین مردمی رخ داد که نزدیک یکی از تأسیسات میکروبیولوژی نظامی شوروی (به نام محوطه 19) کار می‌کردند. حداقل 64 نفر در این اپیدمی جان باختند؛ همچنین دام‏های زیادی در این منطقه و به شعاع 50کیلومتری از آن در نتیجه ابتلا به سیاه زخم مردند (34). سازمان‏های اطلاعاتی اروپایی و ایالات متحده مظنون شدند که تأسیسات نظامی مذکور، تحقیقات مربوط به تسلیحات بیولوژیک را دنبال می‏کرده است و به همین دلیل اپیدمی مذکور را به رهاسازی تصادفی اسپورهای سیاه زخم از این تاسیسات نسبت دادند. متعاقب آن، روزنامه‏ها و مجلات عمده غربی نیز از وقوع یک ابر سیاه‌زخمی (انتشار آئروسل‏هایی محتوی اسپورهای باکتری باسیلوس آنتراسیس) در این منطقه گزارش دادند (35). مسکو این گزارشات را شایعات بی اساس نامید.

در سال 1986، متیو مزلسون Matthew Meselson (محقق بیولوژی سلولی و مولکولی از دانشگاه هاروارد)، در رأس یک تیم تحقیقاتی برای تبادل نظر با چهار پزشکی که شیوع اپیدمی سیاه زخم را در حادثه سوردولفسک از نزدیک بررسی کرده بودند، به مسکو رفتند (6، 35). بعد از نشست با پزشکان، تیم محققین به انجام بررسی‏های بیشتر و جمع‌آوری داده‏های اپیدمیولوژیک و پاتو آناتومیک نیازمند بود. اما مقامات شوروی بر این گفته خود پای فشردند که شیوع سیاه زخم مذکور، فقط ناشی از مصرف گوشت‏های آلوده‏ خریداری‌شده از بازار سیاه بوده است (35). در نهایت بعد از فروپاشی جماهیر شوروی، بوریس‌ یلتسین  Boris Yeltsin ، رئیس جمهور روسیه، به مشاور خودش در امور اکولوژی و بهداشت دستور داد تا منشأ اپیدمی سوردلفسک را تعیین کند. در ماه می 1992، یلتسین پذیرفت که تأسیسات مذکور بخشی از یک برنامه تسلیحات بیولوژیک مخرب بوده و اپیدمی مذکور در نتیجه نشت اتفاقی اسپورهای سیاه زخم از این تاسیسات رخ داده است. بعدا مزلسون و تیمش نیز به روسیه برگشتند تا به انجام تحقیقات بیشتر کمک کنند (6، 35). داده‏های دموگرافیک، اکولوژیک و جوی مرور شدند. در نهایت مشخص شد که کمربند باریکی از موارد مشترک سیاه‌زخم انسانی و حیوانی در این منطقه، حاصل نشت آئروسل‏هایی بوده است که از تأسیسات نظامی مربوطه منشأ گرفته و توسط باد پراکنده گردیده است (34، 36).

بعد از حادثه آنتراکس در سوردولفسک، تحقیقات اتحاد جماهیر شوروی سابق در حوزه جنگ‌افزارهای بیولوژیک عمدتا به یک مرکز نظامی دوردست در شهر استپنوگورسک Stepnogorsk قزاقستان انتقال یافت و البته به تولید سوش خطرناک‌تری از باکتری مولد سیاه زخم منجر شد (6، 35). این کشور در سال 1980، برنامه تحقیق بر روی تسلیحات بیولوژیکی خود را در یک تأسیسات دورافتاده در سیبری توسعه داد و در نهایت قادر شد تا ویروس آبله را تسلیحاتی کند (6). برنامه تسلیحات بیولوژیک شوروی سابق، تا سال 1995 هنوز فعال بود. در همین سال، چندین نفر از مقامات عالی رتبه در آژانس مخفی بایوپریپارات Biopreparat (آژانسی که برنامه تسلیحات بیولوژیک شوروی را مدیریت می‌کرد) به کشورهای غربی پناهنده شدند و در نتیجه، جزئیات به‌نسبت زیادی از برنامه تسلیحات بیولوژیک این کشور آشکار شد (6).

تسلیحات بیولوژیک عراق: تجربیات و مشاهدات به‌دست آمده از جنگ هشت‌ساله عراق علیه ایران طی سال‏های 88-1980 و نیز جنگ اول خلیج فارس در اواخر دهه 1980 برای جامعه اطلاعاتی غرب، مؤیّد وجود جنگ‌افزارهای بیولوژیک و شیمیایی و یک برنامه تسلیحات بیولوژیک و شیمیایی بسیار بلندپروازانه در عراق بود. طی دهه 1980، عراق جنگ‌افزارهای شیمیایی را بر ضدّ جمهوری اسلامی ایران و نیز بر ضدّ کردهای عراق در حلبچه به‌کار گرفته بود (6). بنابراین، در جریان جنگ خلیج فارس که بعد از تهاجم عراق و اشغال کویت در سال 1990رخ داد، ایالات متحده آمریکا و کشورهای عضو ائتلاف، خود را با خطر مواجه با جنگ‌افزارهای بیولوژیک و شیمیایی می‏دیدند (7، 37). از این رو با تمرین در استفاده از ماسک‏ها و ابزارهای محافظ، تمرین روش‏های گندزدایی، آموزش‏های گسترده روندهای تشخیصی و نیز مصون‌سازی سربازان بر ضدّ خطرات سلاح‏های بیولوژیک محتمل، برای مواجه احتمالی با تسلیحات بیولوژیکی و شیمیایی آماده شدند. حدود 150هزار سرباز امریکایی واکسن توکسوئیدی بر ضدّ سیاه زخم و 8000 نفر نوعی واکسن جدید توکسوئیدی بوتولینوم دریافت کردند. بعلاوه به‌ منظور حفاظت بیشتر بر ضدّ اسپورهای سیاه‌زخم، میلیون‏ها قرص آنتی‌بیوتیک سیپروفلوکساسین در انبارهای ارتش امریکا ذخیره‌سازی شد تا پیشگیری از سیاه‌زخم را در طول یک دوره یک‌ماهه برای نیم‌میلیون سرباز آمریکا که در عملیات درگیر بودند، تضمین کند (7).

موضوع توانمندی عراق، مورد توجه شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت. در تاریخ آوریل 1991، قطعنامه 687 در خصوص خلع سلاح عراق صادر شد که بر اساس آن می‌بایست عراق می‌پذیرفت که سلاح‌‌های کشتار جمعی خود را تحت نظارت بازرسان از بین برده و تأسیسات و تجهیزات مربوط به تحقیق، توسعه و ساخت این عوامل را تغییر کاربرد دهد (13، 38) .در انتهای جنگ خلیج فارس در اوت 1991، اولین بازرسی تسلیحات بیولوژیک عراق انجام شد. نمایندگان دولت عراق به نمایندگان ویژه سازمان ملل اعلام کردند که عراق تحقیقات گسترده‌ای را به‌منظور استفاده تسلیحاتی از باسیلوس ‌آنتراسیس، کلاستریدیوم ‌پرفرنژنس و توکسین‏های‌ بوتولینوم در سلمان پک، الحکم و دیگر مکان‏ها داشته است. بعضی از سایت‏های تسلیحاتی و امکانات مربوطه در طی جنگ تخریب شد و برخی دیگر نیز توسط خود دولت عراق معدوم گردید (6، 37). در گزارشی که بعدها رئیس کمیسیون خلع سلاح عراق، رالف اکیوس انتشار داد، عراق تا اوایل سال 1990 دارای 50 بمب 400 پوندی از عامل آنتراکس، 100 بمب 400 پوندی از عامل بوتولیسم، 16 بمب 400 پوندی از عامل آفلاتوکسین و 10 فروند موشک حاوی اسپور آنتراکس بوده است. او گزارش کرد که عراق 14 هزار لیتر بوتولینوم و 6 هزار لیتر آنتراکس تولید کرده بود (13، 38).

حوادث بیوتروریستی دهه‏های اخیر: علاوه بر برنامه‏های تسلیحات بیولوژیک نظامی و دولتی، فرقه‏ها و گروه‏های تروریستی فراوانی تلاش کرده‏اند تا تسلیحات بیولوژیک و شیمیایی را با هدف پیشبرد مقاصد خود توسعه دهند و استفاده نمایند. بعضی از معروف‌ترین موارد بیان می‏شود:

 1. فرقه راجنیش. آلودگی عمدی سالاد‏ها در رستوران‏هایی در ایالت اورگان آمریکا به‌طور عمدی توسط اعضای فرقه راجنیش Rajneesh در اواخر سپتامبر 1984 اتفاق افتاد (14، 35). در این رخداد در مجموع 751 نفر دچار علائم مسمومیت گوارشی شدند که چهل و پنج نفر از آنان اجباری در بیمارستان بستری گردیدند. بررسی‏های آزمایشگاهی، سالمونلا تیفی موریوم را به‌عنوان ارگانیسم عامل مولّد این اپیدمی آشکار ساخت. اگرچه اعضای فرقه راجنیش مورد ظن بودند، اما دپارتمان بهداشت و مرکز کنترل بیماری‏ها در آمریکا نتوانست به‌طور قطعی منشأ اپیدمی را شناسایی کند. تا آنکه در 1985، یکی از اعضای این فرقه، حمله مذکور را تأیید کرد و نتیجتا اپیدمی سالمونلوز مذکور به‌عنوان یک حمله بیولوژیک عمدی شناخته شد (35).

2. فراکسیون ارتش سرخ. در میانه دهه 1990، مقادیر زیادی از توکسین بوتولینوم در آزمایشگاهی در یک خانه امن از فراکسیون ارتش سرخ (یک گروه چپ‌گرای افراطی که مقرّ اصلی آن در آلمان بود) در پاریس کشف شد. ظاهراً توکسین مذکور هنوز مورد استفاده قرار نگرفته بود (35).

 3. فرقه اوم شینریکیو. حمله فرقه Aum Shinrikyo با گاز سارین به شبکه مترو توکیو در 18 مارچ 1995، اهمیت تهدید بیوتروریسم را دوباره آشکار ساخت. تحقیقات پس از این حادثه، شواهدی از وجود یک برنامه جنگ‌افزارهای بیولوژیکی ابتدایی را در این گروه نشان ‏داد. این فرقه متهم شد که قبل از مارچ 1995 نیز برای حملات بیولوژیک با استفاده از آنتراکس و توکسین بوتولینوم سه بار تلاش ناموفق در ژاپن داشته است. بعلاوه، در سال 1992 اعضای این فرقه تلاش کرده بودند تا ویروس ابولا را در زئیر به‌دست آورند (14، 35). با این وجود، فقط بخش کوچکی از کل برنامه آنان توسط پلیس و سیستم اطلاعاتی ژاپن کشف و یا برای عموم اطلاع‌رسانی شد.

4. نامه‏های حاوی اسپورهای سیاه زخم. در سال 2001 و فقط 6 روز پس از حادثه یازده سپتامبر، ارسال نامه‏های حاوی اسپورهای سیاه‌زخم به تعدادی از سناتورها و مدیران رسانه‏های گروهی در آمریکا، نهایتاً به مرگ پنج نفر و آلودگی 22 نفر انجامید و بار دیگر توجّهات را به خطرات مرگبار انواعی از حوادث بیوتروریستی که به سادگی قابل انجام است، معطوف ساخت. پلیس آمریکا پس از انجام تحقیقات گسترده، سرانجام عامل این حمله را یک آمریکایی به نام Bruce Edwards Ivins معرفی نمود که خود به‌عنوان متخصص سلاح‌های بیولوژیک در فورت دیتریک مریلند کار می‌کرده است. شناسایی دیرهنگام (و عملاً پس از خودکشی) عامل این حمله، فرصت کافی برای کشف دلایل واقعی اقدام او باقی نگذارد (39).

5. حملات گروه داعش در عراق و سوریه با گاز کلر. در ماه‏های نوامبر و دسامبر 2014، گزارشاتی مبنی بر اینکه گروه داعش در جریان حملات خود در عراق و سوریه، از گاز کلر استفاده کرده است، انتشار یافت (40). هرچند گاز کلر یک عامل شیمیایی است، اما می‌تواند نشانه‌ای از وجود و یا تمایل احتمالی به استفاده از سلاح بیولوژیک در این گروه بوده باشد..


 


شکل 1- منحنی وقوع حوادث جنگی بیولوژیک و بیوتروریستی در طول زمان. محور عرض‏ها زمان را به سال ميلادي نشان ميدهد.



جدول 3- گزارشات عمده از تسلیحات بیولوژیک و شیمیایی مورد کاربرد در طی 2000 سال گذشته (12، 13،38، 40)

1. سولون (حاکم آتن) گیاه مسهل خربق سفید را در طی محاصره شهر کریسا استفاده کرد.

2. بارباروسا (امپراطور روم) چاه‏های آب را با اجساد انسانی در شهر تورتونای ایتالیا مسموم ساخت.

3. نیروهای تاتار اجساد قربانیان طاعون را به آنسوی دیوارهای شهر کافا در پنینسولای کریمه (شهر فدوزا در اوکراین امروزی) پرتاب کردند.

4. اسپانیایی‏ها شراب را با خون بیماران جذامی مخلوط می‏کردند تا به دشمنان فرانسوی خود در ناپلس ایتالیا بفروشند.

5. نیروهای آلمانی‏ و فرانسوی موافقت کردند که از گلوله‏های سمی علیه یکدیگر استفاده نکنند.

6. سربازان روسی، اجساد قربانیان طاعون را با منجنیق به داخل شهرهای سوئد پرتاب کردند.

7. بریتانیایی‏ها پتوهایی از بیماران مبتلا به آبله را در میان بومیان امریکا توزیع کردند.

8. ناپلئون در دشت‏های اطراف مانتوا در ایتالیا سیل راه انداخت تا گسترش مالاریا را سرعت بخشد.

9. در طی جنگ‏های داخلی امریکا، نیروهای کنفدرات لباس‏های بیماران مبتلا به تب زرد و آبله را به سربازان شمالی می‌فروختند.

10. عوامل مخفی آلمانی و فرانسوی از بیماری مشمشه و سیاه‌زخم استفاده کردند.

11. ژاپن از طاعون، سیاه‌زخم و دیگر بیماری‏ها استفاده کرد. چندین کشور دیگر نیز در آزمایشات و برنامه‌های توسعه سلاح‏های بیولوژیکی درگیر شدند.

12. عراق از گاز موستارد، سارین و تابون بر ضدّ ایران و نیز کردهای داخل عراق در طی جنگ عراق علیه ایران استفاده کرد.

13. فرقه اوم شینریکیو از گاز سارین در شبکه متروی توکیو استفاده کرد.

14. بروس ادوارد ایوین نامه‏های محتوی اسپور باسیلوس آنتراسیس را به تعدادی از سناتورها و مدیران رسانه‏های گروهی امریکا ارسال کرد.

15. نیروهای داعش در جریان حملات خود در عراق و داعش از گاز کلر استفاده کردند

 


نتيجه‌گيري

جنگ‌افزارهای بیولوژیک به‌دلیل نامرئی‌بودن و داشتن اثرات تأخیری، تسلیحات منحصر به فردی هستند. این ویژگی‏ها به استفاده‌کنندگان، امکان آن را می‏دهد تا ترس و سردرگمی را در میان قربانیانشان حاکم سازند و به شکل ناشناخته از محل بگریزند. هر حمله بیولوژیک نه فقط می‏تواند باعث بیماری و مرگ در گروه بزرگی از قربانیان خود ‏شود، بلکه همچنین ترس، نگرانی و عدم اطمینان فلج‌کننده‏ای را در جامعه می‏پراکند. هدف از حملات بیولوژیک، از هم‌پاشاندن فعالیت اجتماعی و اقتصادی، شکست اقتدار حکومت‏ها و ایجاد اختلال در پاسخ‏های نظامی آنهاست. همچنان که در نامه‏های حاوی اسپور آنتراکس نشان داده شد، حتی رخداد کم‌شماری از عفونت‏ در یک حمله بیولوژیک می‏تواند ضربه‏های روحی و روانی فراوان ایجاد کند؛ زیرا در چنین شرایطی هر فردی احساس می‏کند که تهدید می‏شود و کسی نیز نمی‏داند که به‌زودی چه اتفاقی‏ خواهد افتاد. بررسی‌ تاریخی نشان می‌دهد که علی‌رغم تمامی تلاش‏های بین‌المللی برای کنترل تولید و به‌کارگیری سلاح‏های بیولوژیک، موفقیت بشر در این زمینه قابل توجه نبوده است (جدول 3)(شکل 1) و بنابر این حملات بیولوژیکی هم ‌اکنون امکان ‌پذیرند.

جامعه پزشکی، نیروهای نظامی و نیز اجتماع باید به نوبه خود با اپیدمیولوژی این نوع حملات و اقدامات کنترلی در این زمینه آشنا باشند تا اگر شیوعی از این دست رخ داد، احتمال پاسخ سریع، منطقی و همراه با آرامش فزونی یابد. این نیازمند آموزش است. برای جامعه پزشکی به‌ویژه آموزش باید بیشتر با تأکید بر مهم و جدّی‌دانستن تهدیدات تسلیحات بیولوژیک و معرفی راه‏های پیشگیری همراه باشد.

پیشگیری اولیه بر ایجاد یک هنجار جهانی استوار است که توسعه چنین انواعی از سلاح را مردود می‏داند. پیشگیری ثانویه بر تشخیص زودهنگام و درمان سریع و به‌ موقع بیماری ناشی از عامل بیولوژیک اشاره دارد. جامعه پزشکی با نظارت بر میزان شیوع بیماری و گزارش موارد و بنابراین با آشکار ساختن اولین نشانه از وقوع یک حمله بیولوژیک، نقش مهمی در پیشگیری ثانویه دارد. بعلاوه، پژوهش مستمر برای بهبود نظارت و واکسیناسیون گروه‌های در معرض خطر و نیز جستجو برای قابلیت‏های تشخیصی دقیق‌تر، عوامل درمانی مناسب‌تر و طرح‏های پاسخ مؤثرتر، در مجموع اقدامات مورد نیاز در سطح دوم پیشگیری را قدرت خواهد داد. بالاخره، نقش پیشگیری سطح سه که میزان مصدومیت و ناتوانی پس از بیماری را محدود می‏کند، نباید فراموش شود.

متأسفانه، ابزارهای پیشگیری اولیه و ثانویه ناقص هستند و تلاش‏های بین المللی انجام گرقته بویژه در طول قرن گذشته و اوایل قرن حاضر هنوز اطمینان بخش نیست. اما کنوانسیون منع تسلیحات بیولوژیک آماده است تا به کشورهایی که هدف تسلیحات بیولوژیک قرار گرفته‏اند، کمک کند. در عین حال جامعه پزشکی همیشه باید آماده مواجه با عوارضی باشد که حاصل اتفاقات غیر قابل تصوّر است.


منابع:

1- Gopalakrishnakone P, Balali-Mood M, Llewellyn L, Singh BR (eds). Biological Toxins and Bioterrorism. New York: Springer; 2015.

2- Emergency Preparedness and Response, Bioterrorism Overview. 2007. Centers for Disease Control and Prevention. Available at: http://emergency.cdc.gov/bioterrorism/overview.asp/. Accessed Nov 1, 2014.

3- Balali-Mood M, Moshiri M, Etemad L. Medical aspects of bio-terrorism. Toxicon. 2013; 69: 131-42.

4- Balali Mood M, Moshiri M, Etemad L. Biological Warfare Agents. In: Wexler P, Greim H, Moser V, Wiegand TJ, Lafarga JVT, Peyster A, et al (eds.). Encyclopedia of Toxicology. 3rd ed. Amsterdam: Elsevier; 2012. pp:306.

5- Emergency Preparedness and Response, Bioterrorism Agents. 2013. Centers for Disease Control and Prevention. Available at: http://www.bt.cdc.gov/agent/agentlist-category.asp#a/. Accessed Oct 12, 2014.

6- Eitzen EM Jr, Takafuji ET. Historical overview of biological warfare. In: Sidell FR, Takafuji ET, Franz DR, (eds). Medical Aspects of Chemical and Biological Warfare. Washington, DC: Office of the Surgeon General, Borden Institute, Walter Reed Army Medical Center;1997. pp: 415–423. Available at http://www.bordeninstitute.army.mil/cwbw/default_index.htm; accessed July 6, 2004.

7- Robertson AG, Robertson LJ. From asps to allegations: biological warfare in history. Mil Med. 1995; 160(8): 369-73.

8- Jorjani Sayyed Esmail (P.L). Zakhireh Kharazmshahi (Treasure of kharazmshahi), photo print of the manuscript dated 1206 A.D by Saeed Sirjani. Tehran: Bonyad-e-Farhang-e-Iran publisher; 2001. [Persian]

9- Wheelis M. Historical Review: Biological Warfare at the 1346 Siege of Caffa. Emerg Infect Dis. 2002; 8(9):971-5.

10- Norris J. East or west? The geographic origin of the Black Death. Bull Hist Med. 1977;51(1): 1-24.

11- Henschel AW. The Black Death. Manchester University Press. 1994: 59-64

12- Derbes VJ. De Mussis and the great plague of 1348. A forgotten episode of bacteriological warfare. JAMA 1966;196(1): 59-62.

13- Riedel S. Biological warfare and bioterrorism: a historical review. Proc (Bayl Univ Med Cent). 2004; 17(4): 400-6.

14- Christopher GW, Cieslak TJ, Pavlin JA, Eitzen EM Jr. Biological warfare. A historical perspective. JAMA 1997; 278(5): 412-7.

15- Henderson DA, Inglesby TV, Bartlett JG, Ascher MS, Eitzen E, Jahrling PB, et al. Smallpox as a biological weapon: medical and  public health management. Working Group on Civilian Biodefense. JAMA. 1999; 281(22): 2127-37.

16- Sipe CH. The Indian Wars of Pennsylvania. Harrisburg, PA: Telegraph Press; 1929.

17- Hugh-Jones M. Wickham Steed and German biological warfare research. Intelligence and National Security 1992;7(4): 379-402.

18- Stockholm International Peace Research Institute (SIPRI). The Problem of Chemical and Biological Warfare, Vol 1: The Rise of CB Weapons. New York: Humanities Press, 1971.

19- Kadlec RP, Zelicoff AP, Vrtis AM. Biological weapons control. Prospects and implications for the future. JAMA. 1997; 278(5): 351-6.

20- United States. Arms Control and Disarmament Agency. Arms control and disarmament agreements: texts and histories of the negotiations. Washington, DC: U.S. Arms Control and Disarmament Agency; 1996.

21- Harris SH. Factories of death: Japanese biological warfare, 1932-1945, and the American cover-up. New York: Routledge; 2nd ed; 1994.

22- Mitscherlich A, Mielke F (eds). Medizin ohne Menschlichkeit: Dokumente des Nürnberger Ärzteprozesses. Frankfurt am Main, Germany: Fischer Taschenbuchverlag; 1983. [German]

23- Harris S. Japanese biological warfare research on humans: a case study of microbiology and ethics. Ann N Y Acad Sci. 1992; 666: 21-52.

24- Manchee RJBroster MGAnderson ISHenstridge RMMelling J. Decontamination of Bacillus anthracis on Gruinard Island? . Nature. 1983; 303(5914): 239-40.

25- Poupard JA, Miller LA. History of biological warfare: catapults to capsomeres. Ann NY Acad Sci. 1992; 666: 9-20

26- Army, U. S. US Army Activity in the US Biological Warfare Programs. Washington, DC: US Army; 1977.

27- Yu VL. Serratia marcescens: historical perspective and clinical review. N Engl J Med. 1979; 300(16): 887-93.

28- Carter ISO GB. Biological warfare and biological defence in United Kingdom 1940–1979. The RUSI Journal. 1992; 137(6): 67-74.

29- Stockholm International Peace Research Institute (SIPRI). The Problem of Chemical and Biological Warfare, CB Disarmament Negotiations, 1920–1970. Vol 4. New York: Humanities Press; 1971.

30- WHO Group of Consultants. Health Aspects of Chemical and Biological Weapons. Geneva, Switzerland: World Health Organization; 1970.

31- Stockholm International Peace Research Institute (SIPRI). The Problem of Chemical and Biological Warfare, CBW and the Law of War. Vol 3. New York: Humanities Press; 1973.

32- Stockholm International Peace Research Institute (SIPRI). The Problem of Chemical and Biological Warfare, Technical Aspects of Early Warning and Verifi cation. Vol 5. New York: Humanities Press; 1971.

33- US Army Medical Research Institute for Infectious Diseases. USAMRIID’s Medical Management of Biological Casualties Handbook. 4th ed. Frederick, MD: Fort Detrick; 2001.

34- Meselson M, Guillemin J, Hugh-Jones M, Langmuir A, Popova I, Shelokov A, et al. The Sverdlovsk anthrax outbreak of 1979. Science. 1994; 266(5188): 1202-8.

35- Caudle LC III. The biological warfare threat. In: Sidell FR, Takafuji ET, Franz DR (eds). Medical Aspects of Chemical and Biological Warfare. Washington, DC: Office of the Surgeon General, Borden Institute, Walter Reed Army Medical Center; 1997. pp: 451-66.

36- Abramova FA, Grinberg LM, Yampolskaya OV, Walker DH. Pathology of inhalational anthrax in 42 cases from the Sverdlovsk outbreak of 1979. Proc Natl Acad Sci U S A. 1993; 90(6): 2291-4.

37- Zilinskas RA. Iraq’s biological weapons. The past as future? JAMA. 1997; 278(5): 418-24.

38- Black S. UNSCOM and the Iraqi Biological Weapons Program: Implications for Arms Control. Politics Life Sci. 1999; 18(1): 62-9.

39- Wikipedians. Biological Warfare: Bruce Edwards Ivins. Media Press. Available at: https://en.wikipedia.org/wiki/Bruce_Edwards_Ivins/. Accessed August 3, 2014.

40- Loveday M. Jihadists launched chemical assault. The Washington post. 2014. Available at: http://thewashingtonpost.newspaperdirect.com/epaper/viewer.aspx/. Accessed Oct 24, 2014.


Abstract                                                                                                                                                                        Review Article

 

 

Bioterrorism and Biological Warfare, from Past to the Present: A classic review

 

Majid Zare Bidaki[3], Mahdi Balalimood[4]

 

Bioterrorism is defined as any terrorist action of intentional release or dissemination of highly pathogenic biological agents, including a variety of microorganisms or biological toxins. With the growing threat of terrorism, is necessary that the potential danger of various microorganisms – as a powerful tool of aggression and threat- to be taken seriously.

This review tries to explain the concept of biological weapons and their historical development process with an emphasis on efforts to control the proliferation of these types of weapons over the last century. Potential impact of infectious diseases on people and armed forces was known from since 600 BC.

Using the victims of the plague as a weapon in medieval warfare and spread of smallpox as a weapon during the war against the Indians when initially America was discovered, the development of biological weapons during the World War I, World War II and the Cold War, and even since the beginning of the third millennium, all show the strategic importance of pathogenic microorganisms as a deterrent power for the superiority of some governments and cults.

Historical attempts to use infectious diseases as biological weapons reveal that the distinction between a natural outbreak of an infectious disease and that of a deliberate biological attack is very difficult. Abusing this characteristic of infectious diseases has made it possible for the purposes of superiority.

International agreements to control the development of biological weapons, such as “the 1925 Geneva Protocol” and “the Convention on the Prohibition of the Development, Production and Stockpiling of Biological and Toxic Weapons” have not been able to control the development and using of biological warfare.  The current paper is a classic review (Overview) article aiming at increasing the knowledge and awareness of people; especially of health authorities and government officials.

Key Words: Bioterrorism, Biological weapons, Historical review    

Journal of Birjand University of Medical Sciences. 2015; 22 (3): 182-198.

Received: July 7, 2015       Accepted: September 15, 2015



[1] استادیار، گروه میکروبیولوژی، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، بیرجند، ایران

[2]  نویسنده مسؤول؛ استاد سم‌شناسی بالینی، مرکز تحقیقات سم‌شناسی پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران

آدرس:  مشهد، ميدان آزادي، پرديس دانشگاه، مرکز تحقیقات سم شناسی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد

تلفن: 38002464-051               نمابر: 38002467-051               پست الکترونیکی: mbalalimood@hotmail.com

[3] Assistant professor in Medical Microbiology, Faculty of  Paramedical, Birjand University of Medical Sciences, Birjand, Iran

[4] Corresponding author, Professor of Clinical Toxicology, Medical Toxicology Research Center, Faculty of Medical, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran             mbalalimood@hotmail.com